خبرگزاریها روز یکشنبه 22 فروردین، برابر با 11 آوریل، به نقل از سازمان بهزیستی گزارش دادند که کودک آزاری، همسرآزاری و معلول آزاری و به طورکلی خشونت خانگی در شرایط کرونایی به شدت افزایش یافته است. سازمان بهزیستی، آمار دقیقی از میزان خشونت های خانگی منتشر نکرده است و در سطوح بالاتر نیز نشانی از واکنش به افزایش خشونت خانگی و اعمال سیاستهای پیشگیرانه و حمایتکننده دیده نمیشود. سازمانهای حقوق بشری از همه کشورها خواسته اند به تشدید خشونت علیه زنان، کودکان و معلولان بهخاطر تبعات اقتصادی و روانی ناشی از شیوع کرونا، توجه کرده، از خشونتدیدگان و افرادی که در معرض خشونت قرار دارند حمایت کنند. البته در جمهوری اسلامی سالمند آزاری، و بویژه آزار سالمندان زن، رواج زیادی دارد.
چند تن از فعالان جنبش زنان در داخل کشور در سال ۱۳۹۹ و چند ماه پس ازشیوع همهگیری ویروس کرونا و بیماری کووید 19″پژوهشی درباره تأثیر بحران کرونا بر زندگی زنان در ایران” انجام دادند. آنها نوشتند زنان که در نقشهای متعددی ظاهر میشوند، در شرایط همهگیری کرونا مشکلاتشان در همه زمینهها دو چندان شد: وظایف خانهداری آنان چند برابر شد، با تعطیلی بنگاههای اقتصادی در سطوح مختلف، زنان در صف اول اخراجها و تعدیل نیرو قرار گرفتند، میزان خشونت خانگی در نبود سازمانهای حمایتی و با اتکا به قوانین زنستیز موجود افزایش یافت و قرنطینه و قطع روابط اجتماعی، در کنار سایر فشارها، سبب گسترش افسردگی، اضطراب، وسواس و سایر مشکلات روانی در بین زنان شد.
آمار دقیقی در مورد میزان واقعی خشونت علیه زنان و بویژه کودکان و معلولین در ایران وجود ندارد، اما بدلیل وجود کشمکش های جناح ها، برخی از مسؤولان دست به افشاگری زده وبا اتکا به آمار نشان می دهند که خشونت علیه این سه قشر آسیب پذیر و محروم از پشتیبانی های حقوقی، در ایام کرونا روند افزایشی شدیدی داشته است.
جمهوری اسلامی که خود مسبب خشونت های یاد شده و افزایش آنهاست طبغا راه حلی برای جلوگیری از آنها ندارد. البته اگر حکومت و کابینه در این مورد رهنمودی نداشته باشند بعضی محافل آخوندی در این مورد راه حل ارائه داده اند. آنها در مقابله با افشاگریها پیرامون افزایش خشونت خانگی، که آنرا لیبرالی یافته اند، نظرات زن ستیزانه اسلامی را مطرح کرده اند. برای نمونه رئیس اندیشکده قم در در اواسط اسفند 99 در یک اظهار فضل فروشانه و به نهایت ارتجاعی گفت که اگر زن اقتدار مرد را بپذیرد دیگر خشونتی پیش نمی آید. او خواستار شد تا زنان و کودکان با استفاده از تربیت اسلامی چنان بار آیند که در برابر نان آور خانه، یعنی مرد، خدمتگزار و مطیع باشند. به نظر او این رابطه برده دارانه، که حقوق زنان و کودکان را در سایه مذهب پایمال کرده، خلاقیت ها را کشته و نقش اجتماعی زنان را در اداره جامعه به صفر میرساند راه حل مشکل پیش آمده در در داخل خانواده هاست. البته مرتجعینی از نوع دیگر وجود دارند که معتقدند مردان باید احترام زنان را داشته باشند و حقوق انسانی آنها را رعایت کنند. آنها با آوردن اطلاعات غلط اثبات میکنند که مردان در ایران تحت رهنمود های اسلامی این حقوق را رعایت میکنند و گویا در میزان وجود خشونت علیه زنان در خانواده های ایرانی اغراق میشود.
نظرات کپک زدهی دسته اول مرتجعین با مبارزات مستمر و چهل و چند ساله زنان و مردان پیشرو علیه مردسالاری در جمهوری اسلامی به درجات زیادی عقب رانده شده اند. اما دسته دوم را باید با دادن فاکت ها و آمارهای حتی ناقص جمهوری اسلامی رسوا کرد. امروز هیچ خانهای در ایران امن نیست. افزایش نزاع در سطح خانوادهها و کشیده شدن آن به سطح جامعه، شرم رژیم اسلامی و مقامات آنست.آمار خشونت در کشور در سه ماهه نخست سال 1399 نشان داد خشونت خانگی بیشتر از تمام سالهای گذشته اوج گرفته است. افزایش این خشونت را حتی میشود در رسانه های تحت سانسور رژیم دید. در همان سه ماهه یاد شده در میان اخبار رسانهها، مجموعه ای از خبرهای خشونت و قتل و خودکشی منتشر شده است. قتل فرزند توسط پدر، قتل زن توسط شوهر، قتل پدر و مادر توسط فرزند، قتل زن توسط نامزد و عاشق، قتل شوهر توسط زن، ضرب و شتم زن توسط شوهر، ضرب و شتم کودک توسط پدر یا ناپدری، ضرب و شتم و قتل کودک و بسیاری از حوادث مشابه دیگر ازجمله خودکشیهای سریالی و آتشسوزیهای عمدی گوشه و کنار کشور عناوین همیشگی روزنامهها و خبرگزاریها بوده است. اما این افشاگری ها گرچه لازم و مفید است، ولی کافی نیست.
برای تامین حقوق زنان به عنوان شهروندان برابر با مردان و حقوق کودکان، معلولین و سالمندان باید علاوه بر تبلیغ و ترویج، زمینه های مادی طرد مرد سالاری و عقب افتادگی مناسبات اِبقای آنها یعنی سرمایه داری و مذهب فراهم گردد. ما باید برای استقرار نظام و جامعه ای بکوشیم که در آن برابری کامل در کارِ خانگی و کارِ خارج از خانه، شرکت زنان در تولید و فعالیت آنها در مناسبات سیاسیـاجتماعی فرهنگی جاافتاده باشد. حقوق کودکان نیز باید توسط جامعه تامین شود و آن عبارت است از آموزش و پرورش کودکان به شیوه مدرن و آمیخته با بازی و تفریح به طریقی باشد که استعداد، خلاقیت و توانایی های آنها آزادانه رشد کند. سالمندان نیز باید در یک فضای احترام آمیز از کلیه پشتیبانی های لازم برای تداوم زندگی و فعالیت اجتماعی برخوردار باشند. معلولین هم باید از تمام امکانات موجود برای یک زندگی دور از تبعیض و توام با رفاه و عزت بهره مند باشند. اداره جامعه با چنان سمتگیریهایی راه حل واقعی خشکاندن خشونت خانگی علیه زنان، کودکان و سالمندان است.