حزب کمونیست ایران

از رؤیای مارتین لوتر کینگ تا گلوله بر کمرگاه سیاهان

یکشنبه شب بیست و سوم اوت ،دوم شهریور “جیکوب بلیک ” مرد سیاه پوست در شهر کنوشا در ایالت ویسکونزن در مقابل چشمان ناباور و فریادهای هراسان سه فرزندش توسط پلیس سفید پوست به گلوله بسته شد. او برای همیشه فلج گشت و پلیس سفید پوست موقتا از کارش معلق شد. چه عدالتی؟

انتشار ویدئو این جنایت مجددا خاطره قتل جرج فلوید مرد سیاه پوست که آخرین جمله اش این بود “نمیتوانم نفس بکشم ” زمانیکه پلیس سفید پوست زانویش را بر گردن او گذاشته بود و فشار میداد، زنده کرد. از قتل جرج فلوید و موج اعتراض گسترده جهانی علیه راسیسم در سرتاسر جهان و بیش از همه درآمریکا سه ماه میگذرد. هر چند که آن جنبش اعتراضی علیه راسیسم تا حدودی فروکش کرده بود ولی اکنون با گذشت نزدیک به ده روز از این قتل دولتی و نژاد پرستانه  هنوز هم اعتراضات شبانه در تعدادی از شهرها ادامه دارد. در این فاصله دو نفر دیگر هم توسط گلوله های یک جوان هفده ساله عضو گروههای راسیستی در جریان این تظاهرات به قتل رسیده اند. آنچه که از دهان ترامپ رئیس جمهور راسیست در این رابطه بیرون آمد نه حتی کلمه ای از همدردی ظاهری با مقتول بلکه تهدید معترضین و ارسال نیروهای گارد ویژه بود. او تهدید کرد که “سگهای درنده وسلاحهای شوم ” را به سراغ معترضین خواهد فرستاد. گسیل “سگهای درنده ” یادآوربخشی از ذهنیت تاریخ تاریک دوران برده داری آمریکاست، زمانیکه برده داران سگهای درنده را به جستجوی بردگانی که گریخته بودند، ارسال میکردند. همپالگی ترامپ، سناتور جمهوریخواه “آرکانزاس” اعلام کرد ” اگر پلیس محلی غافلگیر شده و به پشتیبانی نیاز دارد  اجازه دهید ببینیم این تروریست های “انتیفا” در برابر لشگر صد و یک هوابرد چقدر سرسختند.”  اگر “آنتیفا” یک جنبش و جریان جهانی ضد فاشیست بوده و در بسیاری از کشورهای جهان در خط مقدم مبارزه علیه جریانات فاشیستی قرار دارند که از نظر ترامپ به اصطلاح تروریستند، در آنسو لشکر صد و یک هوابرد از نیروهای ویژه امپریالیسم آمریکا در به اصطلاح “جنگ ضد ترور” این کشور در عراق، افغانستان و سوریه به خدمت گرفته شده اند و اکنون قرار است به شکار معترضین بپردازند. ترامپ حتی اعلام کرد که به شهر کنوشا سفر خواهد کرد تا همبستگی خود را با پلیس اعلام کند.

همزمان اما جنبش “جان سیاهان ارزش دارد ” و جنبش مدنی بازمانده از دهه شصت قرن گذشته  در روز جمعه  در 57 مین سالگرد 250 هزار نفره به طرف واشنگتن که “مارتین لوتر کینگ” در پیشاپیششان قرار داشت ، به همان مکانی راهپیمائی کردند که مارتین لوتر کینگ رؤیای خود را بیان داشته بود . سخنران این بار فرزند او بود. و اکنون بعد از پنجاه و هفت سال معلوم گشته است که رؤیای او چه اندازه دست نیافتنی است و چه اندازه راسیسم به بخش جدائی ناپذیر و نهادینه شده در تمام ارگانهای دولتی آمریکا تبدیل شده است. مارتین لوتر کینگ در توهم خوشباورانه خویش به نظم مسلط سرمایه داری آمریکا در 28 ماه اوت 1963 گفته بود “رویائی دارم که روزی حتی در ایالت می سی سی پی، ایالتی که در آتش بیعدالتی میسوزد، از آتش سرکوب میسوزد، تبدیل به بیکران آزادی و عدالت شود . رؤیائی دارم که چهار کودک خردسالم روزی در این کشور نه بر اساس رنگ پوستشان بلکه بر اساس شخصیتشان قضاوت شوند.” و میدانیم که وی کمتر از بیست و  چهار ساعت پس از این سخنرانی به دست یک جوان سفید پوست ترور شد. هر چند که قتل او آنزمان سبب شورشهای گسترده ای گشت و هر چند که همان زمان هم “سگهای درنده و سلاحهای وحشی” را به سراغ شورشگران فرستادند، ولی معلوم گشت که رؤیای مارتین لوتر کینگ در جامعه ای که جان سیاه ارزش ندارد، چه اندازه دست نیافتنی است. قتل او هر چند برشی واقعی در میان جنبش مدنی سیاهان جهت برابری بود و از درونش جریان رادیکال “پلنگان سیاه ” بیرون آمد ، ولی آنها نیز در غیاب افقی فرای نظم کاپیتالیستی موجود نتوانستند به رؤیای برابری، واقعیت مادی ببخشند. نباید فراموش کرد که این راسیسم نهادینه شده بیش از همه زایش و تکوین خود را در قامت آنانی مییابد که گفته میشود تدوین کنندگان اعلامیه استقلال آمریکا در سال 1776 بودند. در آن اعلامیه آمده بود که “همه انسانها برابر خلق شده اند.”  “توماس جفرسون” که این جمله به قلم او در این بیانیه گنجانده شده بود خود از ابر  برده داران آن زمان بود. برای “آبراهام لینکلن” رئیس جمهور دیگر آمریکا که اعلامیه “آزادی بردگان ” را در اوج جنگ داخلی آمریکا بین ایالات شمال و جنوب در سال 1862 صادر کرد، آنچه اهمیت داشت وحدت شمال و جنوب بود و نه رهائی بردگان. او همان زمان گفت “اگر میتوانستم اتحادیه را بدون آزاد کردن هیچ برده ای حفظ کنم، این کار را میکردم و اگر میتوانستم اتحادیه را با آزاد کردن گروهی از بردگان و نگه داشتن گروهی دیگر حفظ کنم ، این کار را میکردم” و اینان پدران بیانیه استقلال آمریکا و اعلامیه آزادی بردگان بودند و فراموش نکنیم که جمله فوق از زبان کسی بیرون آمده بود که مارتین لوتر کینگ  106 سال  بعدتر  در کنار بنای یادبودش، رؤیای خود را طرح کرده بود. و اما تاریخ واقعی آمریکا و تاریخ خونبار رنگین پوستان در این کشور 250 سال پس از اعلامیه استقلال آمریکا ،  150سال  پس از تصویب قانون لغو برده داری و 56  سال پس از تصویب قانون حقوق مدنی جائی برای آن رؤیاپردازی ها نمیگذارد.

زمانیکه ترامپ در رأس این دولت امپریالیستی از بازگشت به عظمت گذشته آمریکا سخن میراند، وقتی صحبت از ” آمریکا اول ” میکند ، پای خود را درجای پای آنانی میگذارد که تاریخ خونبار بردگان به نام آنان ثبت شده است. تفاوت چندانی بین “سگهای درنده” دوران برده داری با سرنشینان سفیدپوست اتومبیل هائی که سلاح به دست در روزهای گذشته در شهرهای مختلف آمریکا رژه رفته و به اصطلاح مجریان “قانون ونظم” ترامپ گشتند، موجود نیست. تاریخ بعد از 250 سال یکبار دیگر تکرار میشود واین بار به نام “قانون و نظم” ، این بار به نام مبارزه علیه به اصطلاح تروریستهائی که ضد فاشیستند و به دست کسی که در رأس قدرتمندترین دولت سرمایه داری جهان قرار گرفته است.