چهار روز بیشتر به سوم نوامبر زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا باقی نمانده است. بعد از آن، نتیجه چندین ماه رقابت در این کارزار انتخاباتی و کمپین ها و نمایش های تلویزیونی مبتذل بر همگان روشن خواهد شد. با انتشار نتایج نظرسنجی های مبتنی بر پیشی گرفتن جو بایدن، ترامپ نیز با ادعای احتمال تقلب در انتخابات، به گروه فشار راستگرایان و نژاد پرستان افراطی، فراخوانِ آماده باش داده تا شکست وی را نپذیرند. صرف نظر از اینکه چه کسی رئیس جمهوری بعدی آمریکا خواهد شد، حضور دوباره یک شارلاتان سیاسی مانند “دونالد ترامپ” با باورهای آشکارا راسیستی و زن ستیزانه و مواضع و رفتار غیرقابل پیش بینی در این انتخابات، همچنان یکی از جنبه های تراژدیک و به یاد ماندنی این دوره از انتخابات خواهد بود. تراژدیک به این معنا که به آدم رذل و فرومایه ای مانند ترامپ فرصت داده شده تا شعور و فرهنگ سیاسی مردم را تا این اندازه دست کم بگیرد.
این انتخابات به نحوی بازتاب خشم و بی افقی مردم آمریکا است. ترامپ که از حمایت سرمایه داران بزرگ، کمپانی های نفتی، غول های املاک و مستغلات، صاحبان صنایع تسلیحاتی و میلیاردرها دلار برخوردار است در این کارزار حزب جمهوری خواه را نمایندگی می کند. ترامپ میلیاردر، بعد از چهار سال ماندن در کاخ سفید و با کارنامه جنایتباری که دارد همچنان از پی آمدهای سیاستهای اقتصادی نئولیبرالی طی چند دهه گذشته که میلیون ها انسان را زیر فشار فقر و بیکاری تحقیر کرده و به حاشیه و انزوا رانده است، تغذیه می کند. پس از رکود اقتصادی دهه هفتاد و افزایش نرخ بیکاریِ ساختاری در آمریکا، هر دو حزب اصلی به نوبت، سیاست های ویرانگر نئولیبرالی را به اجرا گذاشتند و ادامه دادند. اما با گذشت چند دهه نه تنها از پایان رکود اقتصادی و بحرانِ بیکاری خبری نشد، بلکه با روند جهانی سازی به شیوه نئولیبرالی و با بحران جهانی سرمایه داری در سال ۲۰۰۸ و شرایط پس از آن، شکافهای طبقاتی و اجتماعی به شدت افزایش یافته و سطح زندگی و رفاه طبقه کارگر و اقشار محروم و حتی گروههای میانی سقوط کرد. پی آمدهای سیاسی این روند، منجر به رویگردانی مردم از احزاب حاکم شد همین شرایط زمینهی به جلوی صحنه آمدن ترامپ به عنوان یک جریان اولترا راستِ پوپولیستی را فراهم کرد. ترامپ با وعدهها و شعارهای ناسیونالیستی و حمایتگرایانه و مخالفت با جهانیشدن، به میدان آمد و ادعا کرد که با خروج از قراردادهای منطقهای و بینالمللیِ تجاری و سیاست های مهاجرستیزانه میتواند رکود اقتصادی را مهار کند و به بحران بیکاری خاتمه دهند. وی حتی سیاست های ضد زیست محیطی را نیز با وعده ایجاد اشتغال توجیه می کرد. ترامپ هنوز هم با تبلیغ نژاد پرستانه علیه آمریکایی – آفریقایی تبارها که گویا آنها فقط برای جرم و جنایت آفریده شده اند، با توسل به ناسیونالیسم و مهاجر ستیزی و وعده بیرون ریختن مکزیکی ها، با نفرت پراکنی و فرقه گراییِ مذهبی و وعده ممنوع کردن ورود مسلمانان به خاک آمریکا، می خواهد اهداف خود را پیش ببرد.
ترامپ با این تبلیغات نژاد پرستانه و فرقه گرایانه، با اسلام هراسی و برانگیختن احساسات کور ضد مهاجران، توانسته بخشی از اقشار میانی جامعه و حتی بخشی از بیکاران و اقشار محروم جامعه بویژه در ایالت های جنوبی را به کمپین های تبلیغاتی خود جلب کند. میلیون ها تن از آنان با بار سنگینی از بدهی به بانک ها به حاشیه رانده شده اند. اینان که از حزب دمکرات سرخورده شده اند، جو بایدن را بخشی از دستگاه سنتی دمکراتها و ادامه دهنده وضعیت نابسامانی می دانند که به آنها تحمیل شده است.
در این کارزار انتخاباتی، استیصال و درماندگی دونالد ترامپ و جو بایدن و هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در رویارویی با بحران سرمایه داری و بحران کرونا که جامعه آمریکا را در چنگال خود می فشارند، به وضوح نمایان شده است. در آمریکا، در اثر شیوع ویروس کرونا تاکنون بیش از ۲۲۵ هزار نفر جان خود را از دست داده و حدود هشت میلیون و ۶۰۰ هزار نفر نیز به این ویروس مبتلا شده اند و افزایش نرخ بیکاری به مرز بی سابقه ای رسیده است. تداوم این بحران نه فقط در آمریکا، بلکه در سراسر جهان شکاف های عمیقی را در طبقه سرمایه دار و احزاب بورژوایی بوجود آورده است. نه جو بایدن و نه ترامپ هیچکدام قادر نیستند چشم انداز رونق اقتصادی و اشتغال زایی و اتخاذ یک استراتژی موثر در مقابله با گسترش هر روزه ویروس مرگبار کرونا را پیش روی مردم آمریکا قرار دهند. آنها نمی توانند راه حلی برای برون رفت از این بحران که سرتاپای سرمایه داری آمریکا را فراگرفته است نشان دهند. آنها قادر نیستند افق روشنی را از نتایج تشدید جنگ تجاری با چین و رقابت های قدرت های جهانی و منطقه ای که همه جا نقش رهبری سیاسی آمریکا را به چالش کشیده اند پیشاروی مردم آمریکا قرار دهند.
اگر جو بایدن به نمایندگی از حزب دمکرات افول قدرت اقتصادی آمریکا و به تبع آن جهان چند قطبی و سهم قدرتهای رقیب در کانون های بحران جهان را تا حدودی به رسمیت می شناسد، اما ترامپ با رفتارهای غیر قابل پیش بینی اش برای حزب جمهوری خواه هم مشکل ساز شده است. همین رفتارِ غیر قابل پیش بینی ترامپ در مواجهه با چالش هایی که آمریکا چه در سطح داخلی و چه در سطح جهانی با آنها روبرو است باعث شده که تعدادی از چهره های میانه رو هم حزبی اش به او رأی ندهند و در مقابل به بایدن یعنی به نامزد حزب مخالف رآی بدهند.
بدون تردید ترامپ و بایدن نمایندگان بخش هایی از سرمایه داری آمریکا هستند که نظرات متفاوتی در مورد چگونگی مقابله با چالش هایی که آمریکا با آن روبرو است، دارند. اما سیاست ها و عملکرد اینها هیچ ربطی به منافع طبقه کارگر آمریکا و توده های میلیونی که به حاشیه رانده شده اند، ندارد. اینان بدیلی برای نجات جامعه آمریکا نیستند. طبقه کارگر، رنگین پوستان، مهاجرین، زنان و توده های میلیونیِ به حاشیه رانده شده برای رهائی واقعی از چنگ بیکاری و فقر و محرومیت هایی که به آنان تحمیل شده راهی جز مبارزه با مناسبات سرمایه داری را در پیش ندارند.
آن رأی دهندگان عادی که با انتخاب میان “بد و بدتر” سرنوشت خود را به بایدن می سپارند و یا آن کسانی که به امید تغییر در وضعیت نابسامان کنونی به دنبال نژاد پرستِ بد دهنی چون ترامپ سرازیر شده اند، بازندگان اصلی این بازی خواهند بود. رویکرد انتخاب بد در برابر بدتر، اینکه به بایدن رأی بدهیم تا ترامپ پیروز نشود از زاویه منافع مبارزه ضد سرمایه داری نه فقط جهت گیری استراتژیک درستی نیست و در عمل به نوعی انفعال و پاسیفیسم فلج کننده منجر می گردد، به عنوان یک تاکتیک هم فقط در صورتی مؤثر واقع می شود که جریان رادیکال و سوسیالیستی خود را متشکل و در بعد اجتماعی به قدر کافی نیرومند کرده باشد تا با اتخاذ این تاکتیک و حضور قدرتمند در صحنه مبارزه بتواند بخشی از خواسته های خود را به جناحی از بورژوازی تحمیل کند. با درس گرفتن از این تجربه ها نیروهای فعال ضد سرمایه داری راهی جز این در پیش رو ندارند که برای تأثیر گذاری بر روند رویدادها صفوف خود را در یک حزب رزمنده کمونیستی متشکل و فشرده کنند. افزایش حداقل دستمزدها، کاهش نرخ بیکاری از طریق پایین آوردن ساعات کار روزانه و افزایش اوقات فراغت، در اولویت قرار گرفتن تأمین بهداشت و درمان و امنیت جانی شهروندان، پایان دادن به نژادپرستی نهادینه شده و …. نه با دل خوش کردن به وعده های جو بایدن، بلکه فقط با مبارزه متشکل و تعرض به سرمایه قابل تحقق هستند.