سرنوشت انتخابات آمریکا تا آنجا که مربوط به رأی شرکت کنندگان در انتخابات بود با پیروزی بایدن نامزد حزب دمکرات پایان یافت. با وجود این نباید فراموش کرد که جامعه آمریکا به شدت قطبی شده و هنوز با اطمینان کامل نمیتوان گفت که پروسۀ راه یافتن بایدن به کاخ سفید یک روال عادی را طی نماید. ترامپ در جریان تبلیغات انتخاباتی خود بارها گفته بود که یا ما پیروز میشویم و یا تقلب شده است. او در روز پایان انتخابات حتی قبل از اینکه شمارش آرا تمام شود در کنار تیم انتخاباتی اش ظاهر شده و خود را پیروز انتخابات اعلام نمود و ادامه داد که این پیروزی را دمکراتها میخواهند سرقت کنند. او خواستار توقف شمارش آرائ پستی شده و در کوششی ناموفق نتوانست حکم دادگاه را برای توقف شمارش آراء بدست آورد. زمانی هم که بایدن در شب شنبه به وقت آمریکا بعد از اعلام رسانه های معتبر آمریکا مبنی بر کسب حد نصاب توسط او درمیان هوادارانش ظاهر شده و پیروزی خود را اعلام نمود، همزمان ترامپ پایه اجتماعی خود را به “آمادگی برای مقاومت” فرا خواند و پسرش حتی از “آمادگی برای یک جنگ” سخن راند. با توجه به همۀ این تهدیدها و ادعاها تعدادی از اتحادیه های کارگری در آمریکا در یک فراخوان مشترک اعلام کردند که در صورت اقدام به کودتای ترامپ آنها اعتصاب عمومی را سازمان خواهند داد . همۀ داده ها نشان میدهند که هرگونه اقدام ترامپ برای ایجاد مانع جهت انتقال قدرت به رئیس جمهور جدید و یا هر گونه وحشیگری پایه اجتماعی او میتوانند قدرتمندترین کشور امپریالیستی جهان را با بحران اجتماعی روبرو سازند و همه این اتفاقات و فضای بوجود آمده در شرایطی جریان دارند که در طول چند هفته گذشته مدیای بورژوازی از صبح تا شام در مورد “قدیمیترین دمکراسی جهان” و “مهد دمکراسی” در بوق و کرنا میدمید. فارغ از همه این هیاهو ها اینکه در این مهد دمکراسی تنها دو حزب آن هم با پشتیبانی مالی میلیونی بنگاهها وانحصارات، کارزارهای انتخاباتی خود را به پیش میبرند و هیچگونه منفذی برای حضور حزب دیگری موجود نیست، اینکه نه آرای واقعی به صندوق ریخته شده، بلکه آراء “انجمن نمایندگان” کلام آخر را میگوید و دیدیم که همین شکل انتخابات هر چند به ظاهر تحت عنوان حفظ حق انتخاب ایالات کوچکتر انجام میگیرد، دستکم در رقابت انتخاباتی جرج بوش پسر و الگور معاون کلینتون تعین تکلیف نهائی انتخابات را به دادگاه عالی ارجاع داد و یا در سال 2016 با وجود اینکه هیلاری کلینتون معادل دو میلیون رأی بیشتر از ترامپ داشت، اما “انجمن نمایندگان” آراء خود را به نفع ریاست جمهوری ترامپ اعلام نمود. و باز هم اینکه در این مهد دموکراسی حدود پنج میلیون کسانی که به دلایل گوناگون در زندان بسر میبرند از حق شرکت در انتخابات محرومند و میدانیم که دوسوم این رقم را رنگین پوستان ولاتینوها تشکیل میدهند، اینکه در حاشیۀ شهرهای بزرگ جائی که اکثرا آفریقائی تبارها و لاتینوها زندگی میکنند، حوزه های انتخاباتی کمتری گذاشته شده و حتی ساعات اخذ رأی محدود میشود، همه و همه حکایت از جوهر واقعی آنچه را که بلندگوهای بورژوازی دمکراسی می نامند، برملا میگرداند. همزمان با این انتخابات رفراندومی هم در ایالت کلورادو برای لغو این شکل از رأی گیری انجام شد که با 52 و هفده دهم آرا به تصویب رسید و این پانزدهمین ایالت در آمریکاست که تا کنون از طریق برگزاری رفراندوم مخالفت خود را با این شکل ازانتخابات اعلام کرده اند. اما تغییر قانون اساسی در این مورد نیاز به موافقت سی وهشت ایالت دارد.
بایدن در سخنرانی اعلام پیروزی خود عنوان نمود که رئیس جمهور همه مردم آمریکا بوده و از منافع همه رأی دهندگان دفاع خواهد کرد. و صد البته این هم یکی از ترفندهای نمایندگان بورژوازی است که همواره در قامت نمایندگان تمام مردم ظاهر شده و منافع خود را به مثابه منافع مردم جا میزنند. اما چه کسی نمیداند که بایدن یکی از برجسته ترین نمایندگان الیگارشی آمریکاست، چه کسی نمیداند که که او 36 سال تمام یکی از سناتورهای بانفوذ و یکی از سرسخترین مدافعین هجوم نظامی آمریکا به عراق بوده است و چه کسی نمیداند که مهره های اصلی حزب دمکرات براحتی حاظر شدند برای به قدرت رساندن او درپشت پرده از هیچ توطئه ای علیه برنی ساندرز رهبر جناح چپ این حزب، خودداری نکردند.در واقع اقبال بایدن جهت پیروزی در این بود که در مقابل یک فاشیست، یک راسیت آشکار و یک ضد زن تمام عیار قرار گرفته بود و ترامپ بعد از چهار سال حتی برای برخی ازسردمداران اصلی حزب جمهوریخواه مهره ای بود که تمام نظم سیاسی موجود در آمریکا رابه چالش کشیده و ادامه ریاست جمهوریش میتوانست خطرات جدی برای این نظم سیاسی به همراه آورد. اقبال بایدن در این بود که بویژه در ماههای اخیر بیش از هر چیزی ناتوانی ترامپ در مدیریت بحران کرونا آشکار گشته بود. کارنامۀ مدیریت او در این بحران نه میلیون و هفتصد هزار مبتلا و بیش از 234 هزار مرگ، بیکار شدن بیش از 45 میلیون نفر که بخش عظیمی از آنان بدون امکان دریافت مزد بیکاری به خیابان پرتاب شدند. و این خود شاخص دیگری از سیاستهای ترامپ بود که نه تنها تخفیفی در بحران اقتصادی موجود در جامعه فراهم نیآورد بلکه این بحران بسیار عمیقتر از چهار سال پیش بر گردۀ میلیونها تن از مزدبگیران و تهی دستان جامعه شلاق بیرحم خود را فرود میآورد.
آنچه روشن است که بایدن نیز پاسخی نه به چالشهای جهانی افول هژمونی آمپریالیسم آمریکا دارد و نه پاسخی به شکست نئولیبرالیسم در بعد جهانی و تأثیرات آن بر زندگی میلیونها تن که ناشی از این سیاستها به حاشیه جامعه آمریکا پرتاب شده اند، آنهم در شرایطی که کنار رفتن ترامپ به معنای کنار رفتن پای اجتماعی او و به معنای پایان یافتن دو قطبی ایجاد شده در این جامعه نیست. اینکه بازهم میلیونها تن از مردم در آمریکا مجبور به انتخاب میان بد وبدتر شدند دورنمای رهائی این مردم نیست. اگر اتحادیۀ کارگری فراخوان به اعتصاب عمومی در صورت اقدام به کودتای ترامپ میدهند، اینکه جنبش جان سیاهان ارزش دارد همچنان درجامعه حضور دارد، نقطه امیدی است که میتواند در دل قطب بندی موجود افق دیگری را در مقابل جامعه قرار دهد. افقی که نه تنها در آمریکا بلکه در چهار گوشه جهان سرمایه داری ضرورت یافته است .برای این افق باید جنگید. انتخاب شایسته تری برای رهائی از بردگی مدرن موجود نیست.