اکنون دیگر همه جا از شوک و یا بحران کرونا صحبت میشود. قدرتمندترین اقتصادهای جهان پنهان نمیکنند که نتایج حاصل از این شوک به مراتب عمیق تر از بحرانی خواهد بود که از سپتامبر 2008 آغاز گشت.از همین حالا هزاران میلیارد دلار توسط دولتهای سرمایه داری در اختیار مؤسسات مالی و صنعتی گذاشته شده است.در بوق و کرنا دمیده میشود که کارگران و کارکنان بیکار شده این مؤسسات هم سهمی از این هزاران میلیارد کمک مالی نصیبشان خواهد شد. در اروپا جدال بر سر شریک شدن همه کشورهای اروپائی بر سر یک صندق مشترک بالا گرفته و شکاف موجود در اتحادیه را عمیق تر کرده است . ایتالیا ، اسپانیا و حتی فرانسه دولتهای آلمان ، هلند و اتریش را متهم به عدم همبستگی میکنند . پژوهشگران اجتماعی و روانشناسان انگشت بر تبعات اجتماعی و روانی این بحران میگذارند. ترامپ رئیس جمهور راسیست ایالات متحده که در ابتدا وجود این بیماری را به عنوان یک بحران نفی میکرد ، زمانیکه که روزانه آمار ابتلاء هزاران نفر در آمریکا انتشار می یافت، یکبار دیگر جوهر راسیستی اش برملا گشته وآنرا ویروس چینی خواند. ولی زمانیکه آمار مبتلایان در آمریکا مرز مبتلایان در چین را پشت سرگذارد و داد و فغان سرمایه داران به آسمان رفت ،تصویب دو هزار و دویست میلیارد دلار با استناد به قانون شرایط ویژه و اضطراری را اعلام کرد و اینکه چک هائی به مبلغ هزار و دویست دلار به در خانه مردم پست خواهد شد. و البته معلوم نیست آن میلیونها نفری که فاقد بیمه درمانی اند ، آن ده میلیون نفری که گفته میشود بیکار گشته اند ، آنهائی که در بخش اقتصاد غیر رسمی در حالت عادی هم به سختی گذران زندگی میکنند ، چگونه با این مبلغ باید هزینه دوا و درمان ، هزینه خورد و خوراک خانواده ، اجاره خانه ، و یا باز پرداخت وام هایشان را تأمین کنند. در آلمان قلب تپنده اقتصاد اروپا هفتصد و پنجاه میلیارد جهت مقابله با تبعات بحران کرونا در اقتصاد اختصاص داده شد. وزرای مالی ، اقتصاد و کار و امور اجتماعی با سخاوتمندی اعلام کردند که کارگران بیکار شده ، شصت در صد مزد خود را از خزانه دولت دریافت خواهند کرد. اینجا هم در شرایطی که بیش از چهارمیلیون نفر از کارگران قراردادی ونیمه وقت حتی در شرایط عادی برای تأمین حداقل مایحتاج خود باید هر ماه به صندوق کمک های اجتماعی مراجعه کنند و اگر اکنون در شرایطی باشند که این شصت درصد به آنها هم تعلق بگیرد ، چگونه باید هزینه روزانه خانواده خود را تأمین کنند.البته میتوان به راحتی گمانه زنی کرد زمانی که در قلب تپنده اقتصاد اروپا وضعیت بر این منوال است ، مردم در کشورهای جنوبی اتحادیه اروپا از جمله ایتالیا ، اسپانیا و یونان که قبل از شوک کرونا هم از تبعات بحران سال 2008 رنج میبردند ، در چه وضعیتی قرار گرفته اند.
اگر چه ایدئولوژیهای بورژوازی ، سران دولتها و مدیاهای کارگزارشان سعی میکنند که جوهر اصلی آن چیزی را که دارد اتفاق میافتد در پرده نگه دارند و شاید برای مدتی بتوانند در دل شوک وارده به همه حوزه های اجتماعی به مردم بقبولانند که کرونا “دمکراتیک” است و میتواند سراغ هرکسی بیاید و شاید برای مدتی از طریق میلیتاریزه کردن جامعه ، تعطیلی رستورانها ، کافه ها، تئاترها ، مراکز فرهنگی ،بستن مهد کودک ها،مدارس ،دانشگاهها و سالن های تجمع بی خانمانها را به بهانه جلوگیری از شیوع ویروس و با ژست های خیر خواهانه ” جهت حفظ سلامتی خود در خانه بمانید ” را از بام تا شام فریاد بزنند وافکار سازی کنند با وجود همه این ترفندها ما تردیدی نداریم که بسان همه پژوهشگران علم واقتصاد سیاسی غیر وابسته به سرمایه داران بگوئیم که بحران کرونا از دل یک بحران عظیم دیگری بیرون آمده است که مدتهاست بشریت را در چنگال خود اسیر نموده است. این بحران نام واقعی اش ، بحران سرمایه داری است.
تا همین چند ماه پیش در گوش ما میخواندند که بحران سال 2008 تکرار نخواهد شد. گویا هم بازار و هم دولتها آموخته اند که چگونه از بروز چنین بحرانهائی جلوگیری کنند. در گوش ما میخواندند که تبعات بحران 2008 را پشت سر گذارده ایم. ولی همان زمان هم همه آمار و ارقام نشان میدادند که حتی قویترین اقتصادهای سرمایه داری هنور به سطح رشد قبل از بحران مذبور نرسیده اند. همه داده ها نشان میدادند که آنچه را که مهار بحران مینامند چیزی جز طرح های ریاضت اقتصادی نبود که اکنون در بستر شوک کرونا نتایجش را دستکم در بخش بهداشت و بویژه در کشورهائی میبینیم که بیرحمانه سیاست های نئولیبرالی خصوصی سازی و کاهش خدمات اجتماعی را به پیش بردند.همه روزه آمار مبتلایان و مرگ و میرها را در ایتالیا ، در اسپانیا ، در آمریکا را میشنویم ، همه روزه آمارهای دستکاری شده را از ایران ، ترکیه ، برزیل میشنویم وهمزمان سران این دولتها سعی میکنند که به ما بقبولانند که همه این امر ناشی از بی توجهی این یا آن اسکی باز در منطقه مشخصی در اتریش ، بی توجهی مقامات چینی در ووهان ،جنگ بیولوژیکی آمریکا علیه این یا آن کشور و دلایلی از این نوع میباشد. ولی در دل این تبلیغات کرکننده آنچه که فراموش میشود این است که مثلا شرایط وخامتبار بیمارستانها در ایتالیا نتیجه مستقیم سیاستهای بانک جهانی ، صندوق بین المللی پول و بانک مرکزی اروپا درجریان بحران 2008 است مگر نه اینکه به فرمان این نهادها، با وجود افزایش یک ونیم میلیون نفر به جمعیت ایتالیا بودجه بخش بهداشت دو درصد یعنی معادل سی وهفت میلیون یورو کاهش یافت. نتیجه این کاهش بلافاصله خود را در کاهش تعداد پزشکان ،پرستاران ،مددکاران اجتماعی و کاهش هفده در صد از کل تخت های بیمارستانها بود. در آلمان در همین فاصله صدها بیمارستان عمومی وخصوصی تعطیل شدند. در آمریکا کاهش بودجه بخش بهداشت فقط در شهر نیویورک منجر به حذف بیست هزار تخت بیمارستانها شد و در اینصورت چرا باید تعجب کرد که نیویورک به تنهائی بیش از کشور آلمان مرگ ومیر و مبتلا به ویروس کرونا دارد. در انگلستان سالهاست که جدالی همه روزه برای مرخص کردن زود هنگام بیماران از بیمارستانها جریان دارد.
این کارگزاران سرمایه به ما نمیگویند که کمپانیهای دارو سازی تمایل و علاقه چندانی برای سرمایه گذاری و تحقیق در مورد بیماریهای عفونی و یا تمایلی جهت آماده سازی برای مقابله با بحران های بهداشت عمومی ندارند. برای کمپانی ” بایر ” غول داروسازی جهان بهتر است که برای تولید انواع کودهای شیمیائی در بخش کشاورزی سرمایه گذاری کند، کودهائی که مملو از آنتی بیوتیک های گوناگون هستند که مصرف این محصولات کشاورزی اثرات آنتی بیوتیک در انسان راکم کرده و زمینه سود دهی بیشتر این کمپانیها را فراهم میسازد. در منطق سرمایه دارانه آنان هرچه مردم بیشتری بیمار شوند به همان اندازه به داروی بیشتری نیاز دارند و به همان اندازه هم ارزش سهام این کمپانیها بالا میرود.اینان به ما نمیگویند که چه رابطه مستقیم و تنگاتنگی بین ویروسهای جدید با تولید صنعتی مواد غذائی و منطق سود آوری شرکت های چند ملیتی وجود دارد.اینان به ما نمیگویند زمانی که سرمایه تا آخرین تکه از جنگلها پیش میرود ، چگونه این جنگل زدائی موجب بیماریهای گوناگون میشود. آنها به ما نمیگویند آن ویروسهائی که پیشترها در دل طبیعت مدفون بودند ، چگونه به دامداری بومی و جوامع انسانی سرازیر میشوند.اما این کشاورزی تجاری که میخواهد بازار غذا را قبضه کند در کنیا ، در گینه بیسائو ، در سواحل عاج ، در حاشیه نشین های شهرهای بزرگ برزیل ، افریقای جنوبی و یا در اسلام آباد ننشسته اند. اینان در لندن ، در نیویورک ، در هنگ کنگ ، در برلین ، در پاریس و بطورکلی در مراکز سرمایه حضور دارند و بنابراین چگونه میتوان پنهان کرد که هم اینان تولیدکنندگان واقعی انواع ویروس ها هستند که تبعاتش زندگی میلیونها انسان را به نیستی میکشاند. بنابراین حق داریم که بگوئیم بحران کرونا نتایج بلافصل بحران نظم سرمایه داری است . این نظم را باید سرنگون ساخت.