حزب کمونیست ایران

تداوم اعترافات نخ نمای اجباری نمایانگر اوج استیصال رژیم

سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه در روز دوشنبه هفتم شهریور اطلاعیه ایی منتشر کرد و در آن اعترافات اجباری را محکوم نمود. در اطلاعیه آمده که صدا و سیمای ایران که تخصص اعتراف گیری های اجباری را در کارنامه خود دارد در برنامه هشت و نیم شبِ تلویزیون، تصاویر و فیلم کوتاهی از اعترافات اجباری “حسن طرفی” را پخش کرده است. حسن طرفی از بازنشستگان سال ۱۳۹۸ نیشکر هفت تپه در اعتراضات بازنشستگان در شهر شوش نقش فعالی داشته است. در ادامه اطلاعیه میخوانیم که پرونده سازی و اعترافات اجباری برای فعالین کارگری که خواستار دریافت حقوق و مطالبات واقعی خود هستند در صدا و سیمای ایران تازگی ندارد، زیرا که صدا و سیما یکی از بازوهای نهادهای امنیتی در ایران می باشد. 
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه اعتراف گیری های اجباری صدا و سیما را محکوم کرده و خواهان آزادی بی قید و شرط حسن طرفی کارگر بازنشسته هفت تپه و همچنین حسن سعیدی و رضای شهابی از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه گردیده است. در اطلاعیه تاکید شده که عمل شنیع، غیر انسانی و غیراخلاقیِ اعتراف اجباری و پرونده سازی نمی تواند برای همیشه ادامه داشته باشد و کارگران و زحمتکشان روزی به این همه ظلم و ستم، به این تبعیض و نابرابری ها پایان خواهند داد.
همزمان کانون نویسندگان ایران گزارشی از برگزاری نخستین جلسه‌ دادگاه سپیده رشنو منتشر کرده است. در گزارش نوشته شده که سپیده رشنو، شاعر و نویسنده، اواخر تیر ماه پس از اعتراض به تهدید و پرخاش یک «آمر به معروف» در اتوبوس، به دست مأموران امنیتی بازداشت شد و پس از ۱۴ روز بی‌خبری، شبکه‌های خبری جمهوری اسلامی ویدئوی اعتراف‌ اجباری او را پخش کردند. همزمان اخبار منتشر شده حاکی از انتقال سپیده رشنو به بیمارستان، پیش از اعتراف‌گیری بود و این، از فشارهای طاقت فرسائی که بر او وارد شده بود پرده بر می‌داشت.
کانون نویسندگان ایران در ادامه تاکید کرده که حربه‌ی پرونده سازی و اعترافات اجباری بیش از پیش از کار افتاده است. درستی این داوری را شکست پرونده سازی وزارت اطلاعات برای فعالین کارگری و معلمی چند ماه اخیر ثابت کرد. سران رژیم که وحشت ناشی از مبارزات سازمانیافته و در حال رشد و گسترش کارگران، معلمان، بازنشستگان و اعتراضات توده ای رعشه مرگ به تنشان انداخته دست به یک پرونده سازی نخ نما زدند تا مبارزات ریشه دار و در حال تعمیق و گسترش جاری را به دستگاه های جاسوسی بیگانه نسبت دهند. وزارت اطلاعات در سه ماه پیش دو سندیکالیست خوشنام و توریست فرانسوی به نامهای “سیسیل کولر و ژاک پاری” را دستگیر کردند. آنها بدنبال، “رضا شهابی و حسن سعیدی” از اعضای سندیکای شرکت واحد اتوبوس رانی تهران، آنیشا اسداللهی، ریحانه انصاری‌نژاد  و کیوان مهتدی، از دلسوزان و فعالان جنبش کارگری، چندین معلم مبارز از جملە “رسول بداقی، جعفر ابراهیمی، محمد حبیبی، زهرا اسنفدیاری، ناصر موسوی، شعبان محمدی، اسکندر لطفی و مسعود نیکخواە” از اعضای کانون صنفی معلمان ایران و کردستان و دهها معلم مبارز دیگر را بە بهانە ملاقات با دو فرانسوی گردشگر در ایران را دستگیر و راهی زندان کردند. صدا و سیمای رسوای رژیم فوراً و بدون تشکیل حتی یک دادگاه فرمالیته دو سندیکالیست نامبرده را جاسوس خواند و فعالین کارگری و معلمیِ آزاده را همکار آنها قلمداد نمود. وزارت اطلاعات تمام امکانات و بازجوهای کارکشته اش را به کار گرفت تا شاید فرزندان دلاور مردم ایران را در پای تلویزیون به اعتراف اجباری وادارد. اما آزادی موقت ریحانه انصاری نژاد، اسکندر لطفی، آنیشا اسداللهی، شعبان محمدی، مسعود نیکخواه و واله زمانی نشان داد که سرکوبگران رژیم در یکی از پرونده سازیهای مهمشان شکست خورده اند. رضا شهابی، حسن سعیدی، کیوان‌مهتدی، رسول بداقی، جعفر ابراهیمی و محمد حبیبی کماکان در حبس هستند.
اما پرسیدنی است که چرا هنوز سران رژیم، نظیر خامنه ای و وزارت اطلاعات و صدا و سیمای رسوا شده و دست نشانده آنها، دست از اعتراف گیری اجباری و پرونده سازی دست بر نمیدارند؟ زیرا جمهوری اسلامی که یکی پایه های بقایش همین پرونده سازیها برای دهها هزار زندانی از ابتدای به قدرت رسیدن بوده، حربه دیگری در مقابله با مبارزات کارگران (شامل معلمین و بازنشستگان) و اعتراض توده ای ندارد. کارت اعتراف گیری اجباری و نمایشهای تلویزیونیِ متعاقب آن مدتهاست سوخته است، نه کسی را معیوب می کند و نه کسی آنها را باور می کند. باید با تشدید مبارزه مستمر برای آزادی همه زندانیان سیاسی و از جمله “سیسیل کولر و ژاک پاری”، رضا شهابی، حسن سعیدی، کیوان‌مهتدی، رسول بداقی، جعفر ابراهیمی و محمد حبیبی مبارزات جاری کارگری و توده ای را تقویت کرد. لازم است شعار “آزادی کارگر زندانی”، “آزادی معلم زندانی” و “آزادی بازنشسته”، که در بسیاری از اکسیون ها فریاد زده میشود، به شعار “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” ارتقاء یابد. چنین اقدامی جمهوری اسلامی را گام دیگری به گور نزدیکتر خواهد کرد.