یکبار دیگر تصاویر پناهجویان در اتحادیۀ اروپا با سماجتی بینظیر، خود را به مدیاهای بستر اصلی رساندند. درست یک روز قبل از شروع تعطیلات عید میلاد مسیح، بیش از هزار و دویست پناهجو با بسته شدن کمپ “لیپا” در حاشیۀ شهر بیهاج در بوسنی به خیابان پرتاب شدند. سه ماه پیشتر آتش سوزی در کمپ موریا در جزیرۀ “لسبوس” یونان صحنه های مشابهی را در مقیاس گسترده تری در مقابل دوربین ها قرار داده بودند. آنجا شعله های آتش در نوزدهم شهریور کمپ “موریا” را به تلی از خاکستر تبدیل کرده و سیزده هزار نفر از ساکنین کمپ را به حال خود رها کرد. کمپی که تنها ظرفیت سه هزار نفر را داشت. آنها هفته ها از این سو به آن سو رانده می شدند، در شرایطی که از ابتدائیترین امکانات خورد و خوراک و بهداشت محروم بودند. آنها در طول هفته ها همه جا با محاصرۀ نیروهای سرکوب دولتی و گروهای شبه نظامی فاشیستی روبرو گشتند. هر چند که در آن زمان اولین بار نبود که تصاویر خرابه های یونان که نام کمپ پناهجویان بر آنها نهاده بودند، راهی بسویی مدیا پیدا کردند. ولی این بارشعله های سرکش آتش و آخرین بقایای سوختۀ ستونهای فلزی کمپ ها شباهت غریبی به خرابه های میدانهای جنگ پیدا کرده بودند. و اکنون تصاویر هزار و دویست پناهجو در سرمای زیر صفر در کمپ “لیپا” و بخش هائی از کمپ که آتش گرفته بود، در قلب اروپا، چشم های ناباور را بر صفحه های مدیای تصویری دوخته بود. سخنگوی “سازمان جهانی پناهجویان” از چند روز قبل اعلام کرده بود که این کمپ را از آنرو که فاقد هر گونه امکانات لجستیکی است و در نبود آب، برق و لوازم بهداشتی، خواهد بست و بالاخره کمپ در بیست و سوم دسامبر،سوم دیماه بسته شده و پناهجویان این بار دیگر حتی سقفی بر بالای سرشان نبود. آنان توپِ بازی مقامات محلی، دولت بوسنی ومؤسسات مرکزی اتحادیۀ اروپا گشته بودند. در همان روز اعلام شد که ارتش، کمپ دیگری را که در داخل شهر بوده و سالها قبل ناشی از اعتراض اهالی شهر بسته شده بود، در فاصلۀ دو هفته جهت اسکان آنان آماده خواهد کرد. و اکنون پس از سپری شدن بیش از دو هفته و با توجه به بی جواب ماندن تقاضای مقامات محلی از دولت مرکزی، کسی نمیداند چه تعدادی از این پناهجویان در زیر دمای صفر درجه و هجوم برف و باران از پای خواهند افتاد. ظاهرا کمپ “لیپا” در تابستان در شرایط همه گیری کرونا بطور موقت و به مثابه قرنطینه کردن این تعداد پناهجو ایجاد شده بود تا در فاصله زمانی کوتاه به یک کمپ اصلی فرستاده شوند واکنون بعد از گذشت بیش از شش ماه همه شواهد این را بیان میدارند که هیچ راه حلی برای آنها در چشم انداز نیست.
بابسته شدن مسیر بالکان برای عبور پناهجویان به سوی اروپای غربی در سال دو هزار و شانزده میلادی – پنج سال پیش – مرز بوسنی و کرواسی و حاشیه شهر “بیهاج” به چهار راه اصلی برای گذر پناهجویان تبدیل شده است. طبق گفته “سازمان جهانی پناهجویان” در حال حاظر نزدیک به هشت هزار پناهجو دربوسنی به سر میبرند که تنها پنج هزار نفر از آنان در کمپ ها اسکان داده شده اند. تعداد هزار و دویست نفر در کمپ “لیپا” بودند که اکنون به خیابان پرتاب شده اند و حدود هزار و هشتصد نفر در جنگلهای مرز بوسنی و کرواسی در آلونک های چوبی مخروبه در انتظار یافتن فرصتی برای عبور از مرز هستند.از همان پنج سال پیش بارها و بارها و هر ساله در آغاز فصل زمستان، سازمانهای مدافع حقوق پناهجویان با توجه به وضعیت اسفناک کمپ ها در بوسنی خواهان آن گشته اند که سایر کشورهای اروپائی اقدام به پذیرش این پناهجویان بنمایند و تمام این تقاضاها هر ساله بی جواب مانده و اکنون نیز با شروع فصل سرما، تراژدی هر ساله، یک بار دیگر تکرار شده است و در این میان اصطکاک بین این پناهجویان و اهالی بومی روز به روز شدیدتر میگردد و این امرِ چندان غیر مترقبه ای نبود که میان پناهجویانی که آخرین ته مانده های دارائی خود را در مسیر سفر هزینه کرده و اکنون باید با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم کنند و اهالی بومی که خود هنوز از خرابیهای جنگ داخلی یوگسلاوی سر بلند نکرده اند، اصطکاک بوجود بیاید.
تصاویر این هزار و دویست نفر در میان برف وکولاک جوهر “ارزشهای اروپائی” که سران دول اروپائی از صبح تا شام در بوق و کرنا میدمند را نشان داد. واینکه چه شباهتی عجیبی بین این تصاویر و تصاویری را که از آفریقا، خاورمیانه، از عراق، سوریه، لیبی، افغانستان ویمن دیدیم و میبینیم وجود دارد. تصاویری که کودکانی را نشان میدهد که در میان گل ولای در خم و پیچ چادرها در حرکتند، والدینی که نمیدانند چگونه در میان این خرابه ها و گل ولای شکم خود و فرزندانشان را سیر کنند و زمانی که اگر اقبال همراهشان باشد، راهی برای خروج از آن میدانهای جنگ نیابتی، قومی، مذهبی و تهاجم امپریالیستی پیدا میکنند، یا باید خود را از دامنۀ شعله های آتش در کمپ “موریا” نجات دهند و یا در خیابانهال “بیهاج” در بوسنی آخرین تن پوش های خود را برتن خویش بفشارند تا شاید از سرما و یخبندان کمی در امان باشند. و آنوقت باید گفت چه بربریتی بر این جهان حاکم است. در جائی از این جهان مردمی لباسهای آراسته به تن کرده و در سالگرد میلاد مسیح و سال جدید به سراغ بستگان و خویشان خویش رفتند، در کنار درخت کریسمس نشستند و هدیه هایشان را به نمایش گذاشتند. در جائی از این جهان مسابقه بر سر این بود که چه کشوری چه مقدار بیشتر از سایرین واکسن کرونا تضمین کرده است ودر جائی که البته لازم نبود که زیاد دور بروند بلکه در بغل گوششان در دل همین جهان مسیحیت در بوسنی، باقیمانده چادر های سوخته پناهجویان را ببینند، چادر های ظاهرا موقتی که برای چند هزار نفر سرهم کرده بودند که برف و باران حتی فرصت در آغوش گرفتن یکدیگر برای گرم شدن را ندادند. و همه اینها تصویر یک جهانی است که تمام ارزشهای انسانی به سخره گرفته شده و بربریتی که نظم سرمایه دارانه بر جهان استوار کرده است.