حزب کمونیست ایران

تغییر توازن قوا به نفع جبهه مردم، علیرغم فروکش خیزش آبان

خیزش انقلابی مردم در روزهای هفته آخر آبانماه تاثیرات پایداری در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران به جای گذاشته است. این خیزش هر دو سوی این نبرد، یعنی مردم و هیات حاکمه هر دو را در موقعیت ویژه ای قرار داده است. مهمترین ویژگی آن این واقعیت است که در رابطه بین این دو جبهه جایی برای همزیستی باقی نمانده است و این پدیده سیاسی و اجتماعی امروز از همیشه شفافتر شده است. در این نبرد سرنوشت یکی برای پیروز شدن می جنگد و دیگری برای بقاء. اگر این واقعیت پس از خیزش دیماه 96 هنوز به طور کامل نهادینه نشده بود، امروز دیگر برای کمتر کسی تردیدی در این مورد باقی گذاشته است. این روزها سران  رژیم پنهان نمی کنند که در گیر جنگی شده اند که میدان آن به پهنای همه ایران است.

اما در عین حال امروز هر دو سو این نبرد دریافته اند که باید درسهای خود را از رویدادهای آبانماه یکبار دیگر مرور کنند، ابزارهای خود را بشناسند، حدادی کنند و به کار بگیرند. به عنوان مثال، اینکه  خیزش آبانماه این بار از محلات فقیر نشین و کارگری آغاز شد و سپس در سطح شهرها گسترش یافت، به طور طبیعی اندیشه سازماندهی مبارزه مردم در محلات به میان خواهد آورد. تشکیل شوراها یا کمیته ها و یا هر نهادی که نیروی مبارز محله را از پراکندگی کنونی در بیاورد، نتیجه منطقی چنین موقعیتی خواهد بود. اما دشمن نیز که این روند را مشاهده می کند، بیکار ننشسته است و دست اندر کار پروژه ” امنیت محله محور” شده است و لشکری تحت نام  ” رضویون” را سازمان می دهد. اگر دشمن نبردی نابرابر را در خیابانها به  مردمی که سلاحی جز گلوی پر از فریاد و مشتهای گره کرده ندارند، تحمیل می کند، مردم نیز در جستجوی راههای متنوع دیگر برای تحت فشار قرار دادن دشمن برخواهند آمد. به عنوان مثال در خیزش آبانماه شاهد تاکتیک ایجاد راه بندانهای گسترده در خیابانها و بزرگ راهها، فریادهای از پشت بامها، که این بار دیگر نه بانگ الله اکبر بلکه محتوا و مضمونی دیگر داشت، بودیم. مواردی از این قبیل که در این دوره تجربه شدند و در تکامل خود با ابتکارات جدیدی تکمیل خواهند شد، از جمله تاکتیکهائی هستند که نیروهای رژیم را زمینگیر خواهند کرد و تعادل روانی افراد نیروهای سرکوبگر را را به هم خواهند ریخت. بدون شک در آینده نه چندان دور شاهد اعتصابهای سیاسی متناوب و هماهنگ شده خواهیم بود. اعتصابهائی که کل  سیستم حاکم را فلج خواهند کرد،  درحالیکه نیروهای سرکوب در مقابل آن کارآئی چندانی نخواهند داشت.

اگر چه خیزش آبانماه 98 در شکل خروشان آن فروکش کرده است، اما واقعیت این است که توازن قوای بین مردم و رژیم  به نفع جبهه مردم تغییر کرده است. مقایسه بین خیزش دیماه 96 و آبان 98 به وضوح این تغییر توازن قوا را در میدان نبرد نشان می دهد. بکار بردن خشونت بیشتر برعلیه مردم معترض، نشانه افزایش قدرت مردم بود.  در دیماه 96 مردم ناراضی در بسیاری از کلان شهرهای ایران و از جمله تهران، به میدان نیامده بودند. در حالیکه  خیزش آبان 98 به بیش از 150 شهر و از جمله شهرهای بزرگ گسترش یافت. در دیماه 96 اصلاح طلبان رانده شده از قدرت به خود جرات دادند که که صراحتا در مقابل جنبش مردم قرار بگیرند و در بغل جناح حاکم خزیدند، اما در آبان 98 همان افراد با آگاهی از قدرت خروش مردم  یا در لاک خود فرو رفتند و سخنی نگفتند و یا به ابزار فریبکاری هیات حاکمه برای گشودن دریچه نجات رژیم اسلامی تبدیل شدند.  آنها زبان به اظهارات جبونانه در انتقاد از جناح حاکم گشودند، تا از این طریق بلکه راهی برای نجات  جریان خویش نیز بجویند. در دیماه 96 هنوز جمهوری اسلامی به نفوذ خود در کشورهای عراق و لبنان می بالید و از آن ابزاری برای ادامه حاکمیت خود بر مردم ایران بهره می گرفت. اما امروز در این کشورها نیز در مقابل  خیزش مردم قرار گرفته است و  خامنه ای با همان زبانی در مورد آنها سخن می گوید که در مورد خیزش مردم در ایران.

باز برای دریافتن مشخص این تغییر توازن قوا، به عنوان یک نمونه دیگر، در روزهای اخیر می بینیم که رژیم برای نجات از غرق شدن، به چه تخته پاره هائی متوسل شده است: بیش از ده سال است موسوی و کروبی، سران اصلاح طلب حکومتی  در زندان خانگی به سر میبرند و نه تصویری از آنها دیده می شود و نه سخنی از آنها منتشر می شود. طی این مدت خامنه ای همواره با سرسختی تمام در مقابل هرگونه گشایشی حتی در موقعیت شخصی آنها مقاومت کرده است. اما امروز در گرماگرم نبرد بین مردم و رژیم، یکباره به یاد آنها می افتد، راه باریکه ای بر روی آنها باز می شود تا راجع به رویدادهای اخیر اظهار نظر کنند و بیانه منتشر نمایند، خامنه ای را نفرین کنند و برای جانباختگان مردم دل بسوزانند. کروبی از اظهارات ” سفیهانه فرمانده هان سپاه” سخن می گوید و موسوی کشتار میدان ژاله تهران در شهریور 1357 را به یاد خامنه ای می آورد و می گوید اگر بر سر عقل نیاید، سرنوشت رژیم شاه در انتظار وی نیز هست. اگر امروز خامنه ای ناچار شده است به مهره های سوخته ای چون کروبی و موسوی پناه ببرد، می توان دریافت که باید در چه موقعیت سختی گرفتار شده باشد. وقتی روحانی آشکارا به هذیان گوئی می افتد و می گوید ” صبح روز شنبه 24 آبان من هم مانند مردم از گران شدن بنزین مطلع شدم”، می توان تصور کرد که وی نیزتحت چه فشارهای خرد کننده ای ناچار شده است که دست به چنین دروغ آشکاری بزند.

اینها واقعیت های امید بخشی هستند، که نشان دهنده سراشیبی سقوط این رژیم اند. فروکش خیزش آبان، نشانه قدرت رژیم نیست، طلیعه رهائی مردم ایران از دست رژیم اسلامی است.