حزب کمونیست ایران

جامعه و افق‏های آلترناتیو!

شباهنگ راد

اضافه‏ گوئی نیست چنانچه بخواهیم از بی‏مجربیِ عناصر و نیروهای مدعی منافع سازندگان اصلی جامعۀ ایران بگوئیم. طبقۀ کارگر و اقشار متعددِ زحمت‏کش، زنان و دیگر محرومان، بارها و بارها نیازمندی‏های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و عملی خود را به اشکال گوناگون، به گوش همه و بویژه به عناصر و به نیروهای مدعی مدافع خود رسانده‏اند. سردمداران رژیم جمهوری اسلامی از همان آغاز، صدای رسا و استخوانی جنبش‏های اعتراضیِ کارگران، خلق‏های ستم‏دیده و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی را شنیده‏اند؛ بطور دقیق شنیده‏اند و پاسُخ آن‏ها را هم هربار، به سبوعانه‏ترین شکل ممکنه داده‏اند.

صف‏ها کاملاً روشن و مرزبندی‏های گفتاری و کرداری، وقت و جایی برای توهم، و یا ناروشنی‏ای از خواست‏های بالائی‏ها و پائینی‏ها باقی نگذاشته است. گیروپیچ‏های سیاسی – آرمانی در کار نیست و طبقۀ حاکمه، بخوبی بر وظایف خود آشناست و بی‏انگیزه نیست که بمدت چهار دهه، جامعه را در دستان خود قبضه و طنابِ اسارت و بندگیِ کارگران، زحمت‏کشان، زنان و محرومان را سفت و سفت‏تر کرده است. پیدایی صدای سران حکومت را می‏شود در گسیلِ ارگان‏های سرکوب‏گرشان به مطالبات پایه‏ای توده‏های ستم‏دیده به‏عینه دید. در حقیقت طرح و نقشۀ سران حکومتِ جمهوری اسلامی، پیش از بر سرگماری‏شان از جانبِ قدرت‏مداران بین‏المللی نوشته شد و پراتیکِ روزهای آغازین و تابحال‏شان هم، خلافِ این مسئله نیست که جامعه و کارگران، زحمت‏کشان و زنان هم‏چنان بمانند رژیم پیشین، در منگنۀ تعرضِ افسار گُسیختۀ حکومت‏مداران، و در پوششِ سیاست‏های استثمار و اجحاف‏گرانۀ مدافعین مناسبات امپریالیستی قرار دارند.

این صورتِ کلی جامعه‏ای است که حاکمان و دولت‏مردان ایران برای سازندگان اصلی آن ساخته‏اند. یکی از طرف‏های دیگر – یعنی طرف سّوم -، کمتر حقیقت‏جو، واقع‏گر و یا آماده برای دفاعِ عملی از منافع کارگران و زحمت‏کشان است، امّا و در عوض خود را در مقامِ فرماندۀ جنبش‏های اعتراضی‏ای هم‏چون کارگران و دیگر توده‏های ستم‏دیده و جوانان قرار داده و بر این نظر است، تا چاله‏ها و فرورفتگی‏های سیاسی – حضوری را، با خودشیفتگی سیاسی و هم‏چنین با الفاظ و با طرحِ شعارهای بدونِ پیشتوانه‏های عملی پُر کند؛ حضور ندارد و غیر مسئولانه جایگزینی آنرا، در تشویق مردم و جوانان، به انجامِ ناکرده‏های سازمان‏ها و احزاب کمونیستی می‏بیند؛ بی‏عمل است و عمل موثر را، از جامعۀ بدون هدایتِ کمونیستی می‏طلبد. متأسفانه در اثرِ دُوریِ طولانی از مبارزۀ رودررو و طبقاتی، افق‏های‏اش کم‏سو و تاریک شده است و اگر بنابه دلائلی هم‏چون کهولت سنی، مشکلات و ناتوانی جسمی – سازمانی، و یا بی‏پتانسیلی مبارزاتی، قادر به دخالت‏گری‏های عملی و نقش‏آفرینی سرزندۀ کمونیستی در درون جامعه و در میان اعتراضات کارگری و توده‏ای و جوانان نیست؛ در عوض تلاش نورزد تا جوانان را بدون حمایت‏های سازمانی – حزبی، مرغوب عالیترین شکل از مبارزه – یعنی مبارزۀ مسلحانه – کند. به عبارت ساده‏تر، دعوت نمودن کارگران، زحمت‏کشان، مردم و جوانان، به مبارزۀ مسلحانه با ارگان‏های سرکوبِ حافظ بقای امپریالیستی و آن‏هم بدون حضور و سازماندهی کمونیستی، چیزی جز گوشت دم توپ قرار دادن آنان در برابر رژیم سراپا مسلح و خشن نیست. نمی‏توان و در حقیقت صحیح نیست تا وقت و بی‏وقت، مردم و جوانان را به انجامِ انقلاب و رودرروئی – بدون برنامۀ روشن و هدف‏مند -، با ارگان‏های سرکوب‏گر نظام فرا خواند و تکالیف و مشق‏های نانوشتۀ خودی را از آنان طلب کرد؛ به این علت که در این چهار دهه بیش از اندازه، طبقۀ کارگر، زنان، جوانان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی از خود مایه گذاشته‏اند؛ بیش از اندازه کارخانه‏داران، کارفرمایان و دم و دستگاه‏های سرکوب نظام را به چالش کشیده‏اند و بالاخره بیش از اندازه، تأوانِ شهامت و جسارت‏های‏شانرا باز پس داده‏اند. کشاکش دو طرف قضیه – یعنی نظام از یک‏سو و کارگران و زحمت‏کشان و جوانان از سوی‏دیگر -، صحن جامعه را زیر و رو کرده و مشاهده شده است که سران نظام، از حضور و از عکس‏العمل‏های بی‏وقفۀ کارگری و توده‏ای، بسیار ناآرام و شتاب‏زده‏اند. پس عنصر و چپ مدعیِ منافع توده‏های محروم نباید و نمی‏بایست، بیش از این طالبِ وظایفِ سازمانی – حزبی از سوی جنبشِ صدمه‏دیده باشد؛ برای اینکه تبیین، پیشرفت و انجام انقلاب، شایستۀ پیش‏شرط‏ها، و بویژه شایستۀ آگاهی و هدایت‏گری کمونیستی است. با این اوصاف پرتابِ فرامین عملی و غیر مسئولانه، نه تنها نشان از اعتقاد به منافع کارگران و توده‏های ستم‏دیده نیست، برعکس بی‏نشانی از باوری به آرمانِ کمونیستی است. بارز است که تفاوتِ بس عظیمی بین انجام وظایفِ کمونیستی، با وظایفِ خودجوش طبقۀ کارگر و جوانان در برابر استثمارگران و سرکوب‏گران – که خوشبختانه رقم آن‏ها از هزاران گذشته – است. به هررو انحرافات و بی‏دقتی بسیار عظیمی که می‏توان هم از جانبِ “قلم‏زنانِ” دنیای مجازی، و هم از سوی “سازمان‏ها” و “احزاب” مدعی تغییر جامعۀ سرمایه‏داری، به‏عینه رویت نمود.

به عنوان نمونه می‏خوانیم: “مردم آزادیخواه!، جوانان! در هر جایی که هستید برای دفاع از خود و شهروندان در ”واحد‌های مقاومت انقلابی“ خود را سازمان بدهید و متشکل شوید. زنده باد واحدهای مقاومت انقلابی!

… علیه همه کسانی که حکم اعدام صادر میکنند و مجری آن هستند، و علیه نیروها و افرادی که در زندانها بازجو و شکنجه گر و متجاوزگر هستند، یا بنا به وظیفه کثیف مزدوری، افسار “آتش به اختیار” و عقاید خرافی دینی و راسیستی شان علیه جامعه رها شده است، علیه نیرو و افرادی که بنا به دستور جمهوری اسلامی برای آزادیهای زنان و جوانان و کودکان و دیگر شهروندان مزاحمت ایجاد میکنند و دست به اقدام خشونت آمیز میزنند، و از جمله علیه همه دستور دهندگان و مجریان مسلح و غیر مسلح که در سرکوب مستقیم اعتراضات کارگری و توده ای نقش جنایتکارانه داشته و دارند و اعتراضات و اعتصابات را سرکوب مینمایند، و…، باید به میدان آمد و آنها را با قدرت و به شدت ترین شکل ممکن تنبیه نمود! و ..

برای همفکری و راهنمائی‏های لازم با آدرس مایلهای زیر میتوان تماس گرفت «سلام زیجی»”.  

براستی کجای قضیه برای میلیون‏ها انسان دردمند و جوانان ناروشن است؟ دشمن را نه شناخته‏اند؟ در میدان نیستند؟ از درکِ ماهیت لمیدگان و فسیل‏های انقلاب غافل مانده‏اند و یا اینکه نمی‏دانند، گیر قضیه و در حقیقت بردوامی نظام در اثر چیست؟ مگر کارگر نمی‏داند چه کسانی و به چه دلیلی دارند حقوق‏اش را بالا می‏کشند؟ یا زنان نمی‏دانند که دلیلِ قواره‏های بی‏قواره بر سر و تن‏شان، و هم‏چنین محروم شدن از بعضاً دُروس تحصیلی و کاری در چیست؟ مگر کودکِ کارِ خیابانی، که در خیابان‏های ناامن ایران به کارهای کاذب مشغول است، نمی‏داند دلیل آن به نداری والدین‏اش بر می‏گردد؟ و ….

خلاصه همه و همه – من‏حیث‏المجموع -، از ماهیت و از اعمالِ سران نظام و تمامی عناصر و ارگان‏های ریز و دشتِ وابستۀشان، واقف‏اند. چنین شناختی را با صدائی رسا و در درگیری‏های خیابان به خیابان، در درونِ کارخانه‏ها و دیگر میادین استثمار و سرکوب و آن‏هم با عریانی تمام مبنی بر اینکه سران نظامِ جمهوری اسلامی با تمامی دار و دسته‏های‏شان، برارزندۀ هدایت میلیون‏ها انسان بی‏حقوق و رنج‏دیده نیستند، اعلام کرده‏اند. براستی افق‏ها و خواست‏های قربانیان مناسبات فرتوتِ امپریالیستی روشن و مشخص می‏باشد و ایرادِ اساسی کار، بمراتب فراتر از جامعۀ ملتهبِ ایران است. کارگران در درون کارخانه‏ها، آمادۀ هرگونه جان‏فشانی‏اند؛ جوانان و زنان در خیابان‏ها نه بارها و بارها، بساکه هزاران مرتبه در برابر ارگان‏ها و لباس ‏شخصی‏های سرکوب نظام ایستاده‏اند و سر از زندان‏ها، شکنجه‏گاه‏ها در آورده‏اند و بعضاً از آنان جان‏شان را از دست دادند. باور کنید مکانِ نقشه و دستورِ تعرض به مردم، و هم‏چنین پایگاه‏های سرکوبی هم‏چون سپاه و غیره، در معرض دید همگان است و نیاز به دقتِ خارق‏العاده، شناسائی و یا تحقیق دقیق و آن‏چنانی نیست؛ باور کنید موقعیت، جا و مکان دو طرف روشن است و طرفین بر تکالیف‏شان آگاه‏اند و در این وسط، تکالیفِ حامیان طبقۀ کارگر، زحمت‏کشان، جوانان، زنان و دیگر ستم‏دیدگان ناروشن می‏باشد!

همانگونه که پیش‏تر آمده است، رویتِ چنین نظرات غیر مسئولانه، فراوان‏اند و در حقیقت طرحِ مورد فوق، مشتی از خروار است. در هر صورت اوّلین سئوالی که در مقابل همه و از جمله مدعیان هدایت جامعۀ ایران قرار دارد، آن است که با کدامین سازمان و حزب، و یا با کدامین پشتوانه‏های بینشی و ابزاری، جوانان می‏توانند “واحدهای مقاومت انقلابی” را سازمان دهند و جنایت‏کاران و سرکوب‏گران نظام و حامیان آنانرا تنبیه کنند؟ پس در این وسط جایگاه و نقش عملیِ تجمعاتی هم‏چون “حزب سوسیالیسم انقلابی ایران” مدنظرِ «سلام زیجی» چیست؟ علاوه بر این‏ها تکالیف عملی‏شان در برابر ارگان‏های وحشی و سرکوب‏گر رژیم که چهار دهه طبقۀ کارگر، جوانان و زنان را دربدر و نابُود کرده است، چیست؟ خلاصه تا چه زمان می‏توان بارِ وظایفِ مدعیان کمونیست را از توده‏ها و از دیگر قربانیان نظام امپریالیستی طلب نمود؟

دریغا، پُرسش‏هایی که نزدیک به چهار دهه، در صندوقچۀ سازمان‏ها و احزاب ادعائی منافع توده‏های ستم‏دیده و محروم، خاک خُورده است و حاضر به گردگیری و بویژه پاسُخ‏گوئی بدان‏ها نیستند. باری، نه تنها دوستان “حزب سوسیالیسم انقلابی ایران”، بلکه همۀ عناصر و همۀ تجمعات چپ خارج از کشوری، به دردِ مزمنِ بی‏مسئولیتی، بدردِ مزمنِ بی‏عملی، بدردِ مزمنِ بی‏حضوری گرفتار شده‏اند و حاضر به سُخن گفتن سرراست، رودررو و صادقانه با مردمِ خودی نیستند و پیداست که داروهای مسکن، بیش از این درمان کننده نیست و نیاز به عملِ جراحی سیاسی دارند.

علاوه بر همۀ این‏ها بسیار تعجب‏آور است که می‏خوانیم، “جریانِ” مدافع تئوری مبارزۀ مسلحانه، طلب‏کنندۀ مبارزۀ مسلحانه از جانبِ طبقۀ کارگر و جوانانِ بی‏ارتباط با خود است! سئوال برانگیز است که “حزب کمونیست” در انتظار اعلان حزب “تازه”تر از سوی جوانان داخل است! و غیر مسئولانه است که افرادِ پراکنده و مستقل از تجمعات خارج از کشوری هم، از روی تکبر و خودستایی دارند خود را در مقام “حزب” و “سازمان” قرار می‏دهند و طبقۀ کارگر را به انجام “مبارزۀ مسلحانه” و “حزبی” فرا می‏خوانند!!

حقیقتاً از عجایب است که “آلترناتیوِ”های حکومتی – دولتی و بویژه “آلترناتیو”های “سازمانی” و “حزبی”، در انتظار و چشم به راهِ آلترناتیوهای دیگر اند!!

این‏ها افق‏های پیروان مارکسیست – لنینیست‏های ایران است و بدون تردید، خواندن موارد فوق نه تنها شگفت‏انگیز، بلکه بازگو کنندۀ افتِ سیاسی حاملینِ چنین ایده‏های‏ست. بدین‏ترتیب و بر خلافِ افکار “حزب سوسیالیسم انقلابی ایران” و نگرش‏های از این‏دست، باید گفت که وظایفِ ثمربخش کمونیست‏های دهۀ آخرِ عمر نظام شاهنشاهی، به گونۀ دیگری تعریف شده است و آن رفقا علی‏رغم پائین‏ترین امکانات مبارزاتی، پیشقدم شدند و با عمل انقلابی خود نقبی به قدرت تاریخی توده‏ها زدند. بی‏دلیل نبُود که توانستند توجه افکار و نیروی جوان را به سمت ایده و عملِ کمونیستی‏شان جلب کنند.

در خاتمه اینکه سران نظامِ جمهوری اسلامی – بمانند نظامِ پیشین -،  دریده و درنده‏اند و در این‏مدت، تجارب بس زیادی کسب کرده‏اند؛ بر راه‏های شناسائی و کشف فعالیت‏های مبارزاتی جوانان آشنا و بقدرتِ دم و دستگاه‏های جاسوسی‏شان، به هر کوچه و پس کوچه‏ای، به هر خانه و میادینی، و هم‏چنین بدرونِ هر جعبۀ ارتباطی سرک کشیده و می‏کشند تا هرگونه جنبش‏های اعتراضی و بویژه تحرکات عملی جوانان را در نطفه خفه سازند. پس نمی‏توان از طریق دنیای مجازی و یا با تماس‏های میلی، جوانان را “راهنمائی” کرد و آنانرا برای کار فراتر، فرا خواند! بی‏گمان ارائۀ چنین نظرات و یا “راهنمائی”هایی فاقد اعتبار و زیانکار است.

خلاصه و بنابه تجاربِ جنبش‏های کمونیستی و نیز با اطمینان می‏توان گفت که جامعۀ اعتراضی و جوانان، درس‏های لازمه را در کشاکش مبارزاتی با طبقۀ حاکمه خواهند آموخت و روز و روزگاری، از میان آشفتگی‏های سیاسی و نظامی، و هم‏چنین بدون “پند و اندرز”های این و یا آن، پرچمِ آلترناتیوِ منطبق با قانون‏مندی‏های حاکم بر جامعه را علم خواهند کرد. این خاصیت و خمیر مایۀ مبارزۀ طبقاتی و بی‏رحمِ زیرِ سلطۀ نظام امپریالیستی است.

29 سپتامبر 2019

7 مهر 1398