در آستانه 16 آذر روز دانشجو هستیم. شصت و هشت سال از کشته شدن بزرگ نیا، قندچی و رضوی، سه دانشجوی دانشگاه تهران، در شانزدهم آذر سال 1332 میگذرد. تاریخ این سالهای سپری شده، در عین حال تاریخ افت و خیزهای جنبش دانشجوئی است. در تمام دوران حاکمیت رژیم پادشاهی و اسلامی، جز در مقطع کوتاهی که اصلاح طلبان حکومتی در راس آن قرار گرفتند، دانشجویان چپ و سوسیالیست همواره موتور محرک اعتراضات و مبارزات انقلابی دانشجویان و انعکاس خواستهای مبارزاتی و رادیکال درون جامعه بودە اند . بسیاری از فعالین و رهبران احزاب و سازمانهای سیاسی مبارز، رادیکال و کمونیست از دانشگاهها فارغ التحصیل و طی دورانی از فعالین جنبش دانشجویی بودەاند. مقاومترین زندانیان سیاسی و تسلیم ناپذیر در حکومتهای سلطنتی و اسلامی از میان دانشجویان برخواسته اند. بی دلیل نیست که همه دیکتاتورها از جنبش انقلابی دانشجوئی وحشت دارند و با هر امکانات و وسیلەای، از پلیس، زندان، شکنجەگر تا آخوند و واعظ مذهبی و فتوای دینی، بلافاصله به سرکوب و خفە کردن صدای حق طلبانه دانشجویان بر می خیزند.
جنبش دانشجوئی “انقلاب فرهنگی” و هجوم افسار گسیخته باندهای حزب الهی را از سرگذرانده است، این جنبش خود را از دام اصلاح طلبان حکومتی رها کرده است. صدها استاد پیشرو مبارز، هزاران دانشجو اخراج شدند. دانشگاه به مدت دو سال به تعطیلی کشیده شد و پس از بازگشائی برای سالها به میدان تاخت و تاز بازوهای دانشجوئی باندهای رژیم و بویژه اصلاح طلبان تبدیل گردید. مقاومت وسرکوب خونین این حرکت به پاره شده توهم بخشهائی ازجنبش دانشجوئی منجر گشته و به قطبی شدن این جنبش منتهی گردید. شکست جنبش سبز شکست آخرین تلاش بازوهای اصلاح طلبان دولتی در جنبش دانشجوئی است. این همان تحولی است که بعد از این خیزش سرتاسری در آگاهی توده های مردم وجنبش های اجتماعی بوجود آمده است. جنبش دانشجوئی اکنون برای پشتیبانی از اعتصاب معلمین، در دفاع از کارگران اعتصابی و برای آزادی زندانیان سیاسی به حرکت در می آید. در عین حال باید گفت که جنبش دانشجوئی پتانسیل بسیار بیشتری از اعلام پشتیبانی از این اعتراضات را دارد.
امروز جنبش دانشجوئی همسو با جنبش اعتراضی کارگران و دیگر جنبش های رادیکال اجتماعی و تودەای، می رود تا بار دیگر جایگاه شایستە خود را در متن رویدادهای سیاسی و اجتماعی امروز ایران کە آبستن تحولات مهم و سرنوشت سازی است پیدا کند.امروز بیشتر از هر زمانی ، هم سرنوشتی جنبش کارگری و جنبش دانشجویی و دیگر جنبش های رادیکال و انقلابی به نیاز عاجل و فوری برای تغییر شرایط موجود و سرنگونی انقلابی استبداد مذهبی حاکم بر ایران تبدیل شدە است. این دو جنبش، در همسویی با هم، با کوشش جهت سازماندهی و ایجاد تشکیلات ، با داشتن رهبری و سیاست طبقاتی و دوراندیش کمونیستی ، با خط مشی و استراتژی رادیکال و انقلابی ، قادرند دیگر جنبش های اصیل مبارزاتی و اجتماعی را متشکل و متحد نمایند و پروسە سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را تسریع کنند.
در شرایط کنونی که از گوشه و کنار این جامعه، فریاد اعتراض و مبارزه بلند شده است، در شرایطی که ابعاد مبارزات کارگران رو به گسترش است، در شرایطی که زنان آزاده این جامعه در عرصه های مختلف در مقابل ارتجاع اسلامی سینه سپر کرده اند، معلمان، بازنشستگان، کارگران، کشاورزان و محرومان و ستمدیده گان به دادخواهی برخاسته اند، در چنین شرایطی بطور طبیعی باید انتظار داشت که جنبش دانشجوئی نیز، که از تجربه و سنتهای مبارزاتی ارزنده ای برخوردار است، خود را با فضای عمومی جامعه و مطالبات و خواسته های حق طلبانه محرومان و ستم دیدگان هماهنگ سازد. ضمن گرامیداشت یاد و خاطرە دانشجویان جانباختە در ١۶آذر ١٣٣٢، به رزمندگی و فداکاری تمام فعالین و مبارزین انقلابی و کمونیست جنبش دانشجویی ایران درود می فرستیم و زحمات و جانبازیهای آنان را ارج گذاشتە و گرامی می داریم