حزب کمونیست ایران

حاشیه نشینی، کانون های پرخطر برای رژیم اسلامی

 

تا دو سال پیش نهادها و کارگزاران جمهوری اسلامی از اعلام آمار دقیق جمعیت حاشیه نشینان طفره می رفتند و انتشار آمارهای واقعی از جمعیت “سکونتگاههای غیر رسمی” از جانب نهادهای پژوهشی غیر دولتی را سیاهه نمایی و مغایر با مصالح امنیت ملی وانمود می کردند.اما اکنون کارگزاران حکومتی هم زیر فشار واقعیت های سرسخت اجتماعی و گسترش فعالیت نهادهای پژوهشی غیر دولتی، به گوشه ای از این حقایق اعتراف می کنند.وزیر راه و شهرسازی دولت روحانی آمار حاشیه نشینان در ایران را ۱۹ میلیون نفر اعلام کرده است، اما برخی دیگر از کارگزاران رژیم از آمار ۲۰ میلیون خانه نشین سخن می گویند. این آمار تکان دهنده گویای آن است که نظام جمهوری اسلامی که با وعده پاک کردن حلبی آبادها از چهره کلان شهرهای ایران به قدرت رسید در طول حاکمیت خود جمعیت حاشیه نشینان و تهیدستان شهری را با ابعاد و عمق بی سابقه ای گسترش داده است.برآوردها نشان می دهد جمعیت شهرنشین ایران ۲۰ درصد بیشتر از میانگین جهانی محسوب می شود، یعنی ۷۳ درصد جمعیت ایران در شهرها زندگی می کنند. بنا به گفته شهردار سابق تهران ۲۵ تا ۳۰ درصد جمعیت تهران یعنی بیش از دو میلیون نفر از جمعیت پایتخت حاشیه نشین هستند. بنا به پژوهش های آماری در مشهد ۳۵ در صد، در تبریز ۲۵ درصد، در زاهدان ۴۲ درصد، در اهواز ۳۱ درصد، در اراک ۲۶ در صد، در ارومیه ۲۹ در صد و در کرمانشاه ۳۴ در صد از جمعیت شهر در حاشیه و در “سکونت گاههای غیر رسمی” زندگی می کنند. مناطق حاشیه نشین سنندج بیش از نیمی از جمعیت شهری یعنی ۵۴ درصد از جمعیت این شهر را در خود جای داده است. این آمارها نشان می دهند که در شهرهای بزرگ ایران حاشیه نشینی به عنوان شاخصی برای جمعیت تهیدستان شهری، چه ابعاد فاجعه باری پیدا کرده است.

این آمارها  اگر چه تمام واقعیت را بیان نمی کنند، اما نشان میدهند که  تحت حاکمیت سرمایه داری اسلامی و اجرای سیاست های نئولیبرالی و عدم تعهد دولت به ارائه خدمات شهری، حاشیه نشینی چگونه به بستری برای گسترش فقر و فلاکت اقتصادی و محرومیت از ابتدایی ترین خدمات اجتماعی تبدیل شده و کلان شهرهای ایران را به محاصره درآورده اند. حاشیه نشینان شهروندانی هستند که پیامد جنگ و آوارگی، تغییرات اقلیمی و خشکسالی های پی در پی، ماشینی شدن هر چه بیشتر کشاورزی، بی توجهی به ایجاد تحول در روستاها وفشار فقر و بیکاری و محرومیت از امکانات اولیه زندگی، آنها را از روستا و شهرک های محل اقامتشان کنده و روانه شهرهای بزرگ کرده است و در حاشیه این شهرها اسکان گزیده اند. محل سکونت حاشیه نشینان بسته به امکانات محدود مردم این مناطق از مواد و مصالح کم دوام و معمولا بوسیله خود ساکنان احداث شده اند. این بخش از شهروندان عملا از حقوق شهروندی محروم گشته و با غیر رسمی خواندن سکونتگاههای آنان از پوشش قانون خارج شده اند. بسیاری از محله های حاشیه نشین فاقد خدمات شهری مانند راه آسفالته، برق و آب و گاز و سيستم دفع فاضلاب هستند و از سرویس حمل و نقل شهری بهره ای نمی برند. این مناطق به دلیل این محرومیت ها به مرکز گسترش آسیب های اجتماعی تبدیل شده اند. طی این سال ها پا به پای اجرای سیاست های نئولیبرالی و عقب نشینی دولت از ارائه ابتدائی ترین خدمات شهری و اجتماعی، دستگاه پلیس و نیروهای امنیتی و نهادهای ایدئولوژیک رژیم برای کنترل جمعیت تهی دستان، در این مناطق تقویت شده اند. این نیروهای سرکوبگر در همانحال که به عنوان بازوی دولت برای تخریب خانه های خارج از محدوده و بی مسکن کردن این مردم فرودست عمل کرده اند، اما در واقع با هدف خاموش کردن آتش اعتراضات احتمالی این مردم کارد به استخوان رسیده آموزش دیده و در این مناطق مستقر شده اند. با توجه به سابقه تاریخی مبارزات حاشیه نشینان و همچنانکه خیزش آبان ماه هم نشان داد کارگزاران رژیم می دانند که اگر جرقه این اعتراضات زده شود، آنهم در شرایط بحرانی کنونی به آسانی قابل کنترل نیستند.

اگرچه برخی جامعه شناسان طبقه حاکم، مشکلات حاشیه نشین ها و بیکاری گسترده در این محلات را به میراث فرهنگ روستایی آنها نسبت می دهند، اما این ادعاها فاقد اعتبار است. بخشی از حاشیه نشینان کارگران شاغل یا بیکار، زنان تک سرپرست خانواده، کارمندان اداری و یا معلمانی هستند که به دلیل عدم توانایی در تأمین هزینه سنگین اجاره مسکن، از مرکز شهرها به حاشیه نشینی پناه آورده اند. داده های دیگر نشان می دهند که نسل دوم و سوم حاشیه نشینان نیز به دلیل عدم دسترسی به امکانات زندگی شهری و آموزش و پرورش و آموزش حرفه ای و از طرف دیگر به دلیل وجود میلیون ها بیکار در سراسر کشور از شانس بسیار کمی برای دستیابی به فرصت های شغلی برخوردارند و همیشه با آنها به عنوان یک عامل خارجی مقابله می شود.

با اینکه سران و کارگزاران رژیم همواره از طغیان و شورش​های خودانگیخته اجتماعی در مناطق حاشیه شهرها وحشت داشته اند، اما تهدیدستان ساکن این مناطق که عمدتا بافت کارگری دارند فقط در جریان خیزش دی ماه ۹۶ و به شکل برجسته تر در خیزش سراسری آبان ۹۸ گوشه ای از پتانسیل واقعی خود را در مبارزه علیه رژیم اسلامی و برای تحقق خواسته هایشان نشان داده اند. تردیدی نیست که تداوم روند رو به گسترش اعتراضات و اعتصابات در مراکز بزرگ کارگری و نقش فعالین کارگری در رهبری این اعتراضات که با ده ها رشته با تهیدستان حاشیه شهرها پیوند دارند این وضعیت را باز هم تغییر خواهد داد و زمینه های ذهنی برپایی جنبش های اعتراضی به هم پیوسته در این مناطق را فراهم خواهد آورد.تجربه خیزش سراسری آبان ماه و حضور شورانگیز جوانان و مردم کارگر و زحمتکش در این اعتراضات و همبستگی تحسین برانگیز آنها در مقابله با نیروهای سرکوبگر زمینه های مناسبی را برای گام نهادن در جهت ایجاد شبکه های ارتباط اجتماعی و مبارزاتی و ایجاد نهادهای توده ای و شوراها به عنوان ارگان مبارزاتی در این محلات فراهم آوره است.