شنیدن خبر خودکشی یک انسان همواره دردناک است. اما خبر خودکشی ناشی از فقر و از بیداد و از بی عدالتی از دو سو بسیار جانسوزتر است. از یک سو از اینکه در جهانی که غرق ثروت و نعمت است، چرا باید انسانی شرمسار تامین زندگی بخور و نمیر خانواده اش باشد و از فرط نومیدی قصد جان خود کند، و از سوی دیگر تاسف از اینکه که چرا انرژی و توانی را که قدرتِ سلبِ حق حیات از خود را به او میدهد، متوجه درافتادن با این نظام ظالمانه و جنگیدن با موانع حیات خود نمی کند؟ خبر کوتاه و دردناک خودکشی رضا الکثیر کارگر اخراجی شرکت نیشکر هفت تپه از جمله چنین خبرهائی بود. خبر از جانب سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه انتشار یافت. متن اطلاعیه کارگران، خود گویای همه حقایق مربوط به مرگ این کارگر جوان است. آنها نوشته اند:
روز شنبه 22 آذر 1399 رضا الکثیر که سرپرستی یک برادر و سه خواهر فلج را بر عهده داشت، دست به خودکشی زد. رضا در شهر حُر در استان خوزستان زندگی می کرد. او که در شرکت هفت تپه کار میکرد از محل کار خود اخراج شده بود و به خاطر مخالفت با بازگشت مجدد او به سر کار دست به خودکشی زد. این در حالی بود که رضا الکثیر، بارها به آمیلی و اسدبیگی ها مراجعه کرده بود ولی آنها حاضر نشده بودند که او را به سرکار بازگردانند. رضا، به تازگی نامزدی کرده بود. او بخاطر فشار معیشتی، بیکاری و فقر و نداری، دست به خودکشی زد و متاسفانه جان عزیزش قربانی منافع صاحبان سرمایهِ سود پرست شد .سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه ضمن تسلیت به خانواده این کارگر عزیز و کارگران ایران و هفت تپه، عامل اصلی این قتل را صاحبان و مدیران شرکت هفت تپه می داند و افراد متهم باید در دادگاه، محاکمه شوند. سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه همصدا با کارگران هفت تپه خواهان برچیده شدن خصوصی سازی و تمامی مناسبات پر از تبعیض و استثمار میباشد.”
این نخستین باری نیست که خبر خودکشی کارگری به دلایل مشابه را می شنویم. اگر تنها خرداد ماه سال جاری و یکی از استانهای جنوب ایران را مبنی بگیریم، در فاصله کمتر از دو هفته شاهد چند مورد مشابه بودیم. روز چهارشبنه ۲۱ خرداد در میدان نفتی “یادآوران” در شهر هویزه کارگر جوان اهوازی به نام “عمران روشنی مقدم” به دلیل عدم پرداخت حقوق خود از سوی کارفرما و فقر مالی، خود را از یک «چاه نفت» در شهر هویزه حلقآویز کرد و جان سپرد. روز شنبه ۲۴ خردادماه دو کارگر راه سازی سروستان و شرکت نفت امیدیه به دلیل عدم پرداخت به موقع دستمزدها و مطالباتشان اقدام به خودکشی کردند.همچنین یک کارگر حراست شرکت نفت امیدیه بدلیل عدم پرداخت حقوق قصد خودکشی داشت که دخالت بموقع همکارانش موجب نجات جانش شد. موارد دیگری از این نوع در طول سال و در مناطق دیگر کم نبوده اند.
خودکشی یا مرگ خودخواسته، که طی آن فرد در اوج ناامیدی تصمیم به پایاندادن به زندگی خود میگیرد، پدیدهای منحصر به ایران نیست و در تمام کشورهای جهان رخ میدهد. اما تحقیقات جامعه شناسانه از شرایط کنونی جامعه ایران حکایت از دلایل ویژه ای برای افزایش شمار خودکشی ها دارد که مستقیما ناشی از حاکمیت رژیم اسلامی در ایران است. کانال تلویزیونی “زد. دی. اف” آلمان چندی پیش گزارش کارشناسانه ای در این زمینه پخش نمود، که خصلت نمای روانشناسی اجتماعی مردم ایران است. این گزارش که در ایران تهیه شده بود، از روانشناسی فقر و از افسردگی گسترده در میان افراد در سنین 25 تا 35 سال سخن می گوید. به عنوان نمونه در این گزارش یک مهندس که حالا تعمیرکار وسایل خانگی است و پشت چرخ خیاطی نشسته اوضاع را این گونه به تصویر میکشد: «ما بیهوده میدویم به امید این که به هدف برسیم. ولی هرچه تو بیشتر میدوی، حکومت این هدف را دورتر میبرد و تو همچنان میدوی، بدون این که هرگز برسی.” یک جوان دیگر که مکانیک ماشین است به گزارشگر “زد.دی. اف” دمیگوید: “این اوضاع خیلیها را افسرده کرده است. من هر روز باید داروهای ضد استرس استفاده کنم. چه آیندهای داریم؟ آینده بچههایما چه میشود؟” جوان دیگر جلوی دوربین میآید و آشکارا خشم، بیپناهی و ناامیدی خود را به نمایش میگذارند. دختری جوانی به خبرنگار “زد.د. اف” میگوید: “برای رهبری این کشور زندگی ما واقعا بیارزش است.”
“مجید صادقی” نایب رئیس انجمن روانشناسان ایران، میگوید بیماریهای روانی بیش از بسیاری از بیماریهای جسمی در جامعه شیوع پیدا کردهاند و افسردگی شایعترین بیماری روانی ست: “بیماریهای روانی بعد از بیماری قلب و عروق و تصادفات رانندگیِ جادهای، بیشترین آمار را به خود اختصاص میدهند و از هر چهار خانواده یک خانواده درگیر بیماری روانی است. اضطراب و افسردگی تقریباً دوسوم بیماری روانی را تشکیل میدهند”. گزارش سالانه سازمان ملل متحد، ایران را در ردیف کشورهای ناشاد جهان طبقه بندی کرده است.در این ردهبندی ایران از کشورهایی چون سومالی و نیجریه در آفریقا نیز پایینتر است.
اگر این واقعیت را بپذیریم که فقرِ شدید، بیکاری، بی افقی جوانان، خشونت و تبعیض جنسیتی از عوامل اصلی گسترش بیماری افسردگی در ایران هستند، در این صورت رژیم اسلامی متهم ردیف اول مرگ کسانی است که به این دلایل دست به خودکشی می زنند.