حزب کمونیست ایران

درسهائی از خیزشهای انقلابی سالهای اخیر در ایران

ابراهیم علیزاده

اول، زمینه و چالشها:

از دیماه ۹۶ که در آن شعار استراتژیک: «اصلاح طلب، اصولگرا، تمام شد ماجرا» زبانزد همگان شد، تا انقلاب زن زندگی آزادی در تابستان ۱۴۰۱که جرقه آن از کردستان زده شد، جنبش انقلابی مردم در ایران مسیر تکامل یافته ای را پیموده است. رژیم با فشارهای بی‌سابقه‌ای مواجه است از جمله: نارضایتی عمومی، فروپاشی اقتصادی، فساد گسترده، تنش با قدرت‌های جهانی و کاهش نفوذ منطقه‌ای. جنبشهای کارگری، معلمان، بازنشستگان، و زنان به نیروهای پیشرو جامعه تبدیل شده اند. مطالبات اقتصادی به چالش سیاسی علیه کل نظام تبدیل شده است. همه اینها دست به دست هم داده اند و رابطه مردم و حکومت به نقطه بدون بازگشت رسیده و جنبش‌های اجتماعی قدرتمندی شکل گرفته‌اند که مطالباتشان به دلیل رفتار رژیم سیاسی شده است.

در عین حال جامعه ایران در چهار دهه اخیر تغییرات اجتماعی گستردهای را تجربه کرده است. رژیم اسلامی نتوانسته الگوی زندگی مورد نظر خود را تحمیل کند. حضور فناوریهای نوین (ماهواره، اینترنت، هوش مصنوعی)، کاهش نقش مذهب (به ویژه میان جوانان)، رشد تحصیلات دانشگاهی (به ویژه زنان)، و مهاجرت گسترده به شهرها (با حدود ۲۵ میلیون حاشیه نشین) از نشانه های این تحولات است. در مقابل، ساختارهای سیاسی-ایدئولوژیک رژیم (ولایت فقیه، سپاه پاسداران، شورای نگهبان) تغییری نکرده اند، که این تناقض، حکمرانی را برای نظام دشوارتر کرده است.

اکنون جمهوری اسلامی با چالشهای بی سابقه ای روبه رواست

فروپاشی اقتصادی، فساد گسترده، و تحریمهاکاهش نفوذ در منطقه (شکست «هلال شیعه)،  تنش با غرب ، ریزش نخبگان حاکم، بحرانهای زیست محیطی و کم آبی

در دل مبارزات جاری رهبران محلی در جنبشهای کارگری و زیست محیطی در حال ظهورند. این رهبران می توانند هسته تشکیل یک آلترناتیو رادیکال باشند. نه رژیم و نه اپوزیسیون بورژوایی، برنامه اقتصادی روشنی برای حل بحرانها ندارند و به سیاستهای نئولیبرالی بانک جهانی وابسته اند. این خلأ، فرصتی برای رشد جریانهای سوسیالیست است.

 

دوم ، درس‌های کلیدی از خیزش‌ها

 

۱- سرکوب و مقاومت:

جمهوری اسلامی مانند هر رژیم دیکتاتوری بورژوائی دیگری از سایه خود نیز می ترسد. از این رو هرگونه اعتراض مدنی و صنفی را خطری برای موجودیت خود تلقی میکند. چه بسا اعتصابات کارگری، اعتراضات زنان، طرفداران محیط زیست، طی سالهای حاکمیت این رژیم، با خشونت سرکوب شده و به خون کشیده شدند. سران این رژیم همیشه بر این باور بوده اند که نشان دادن هر گونه نرمش احتمالی در برابر خواسته های معترضین، توقعات را مدام بالاتر می برد و چنین روندی سرانجام به زوال قدرت آنها منجر می شود. این رژیم که نه میخواهد و نه میتواند، فضای باز سیاسی را در ایران تحمل کند و یا منشاء بهبودی در شرایط زندگی و معیشت کارگران و مردم محروم باشد، از اینرو به چیزی جز توطئه های جدید و تکامل روشهای سرکوب نمی اندیشد. در سوی دیگر مردم نیز دریافته اند که کوچکترین بهبودی در شرایط زندگی مصیبت باری که این رژیم بر آنها تحمیل کرده است، جز به نیروی اعتراض و مبارزه خود آنها حاصل نخواهد شد. از اینرو خیزش های مردمی در کنار اعتصابها و اعتراضهای جاری، بر علیه وضع موجود امروز دیگر به صورت امری روتین در جامعه ایران درآمده اند. در واقع جبهه نبردی به پهنای همه ایران بین جمهوری اسلامی و اکثریت مردم استثمار شده و محروم ایران گشوده شده است. اگر در یک سوی این جبهه جمهوری اسلامی مدام در کار تقویت ابزارهای سرکوب است و هر روز توطئه جدیدی برای خاموش ساختن صدای مردم معترض در آستین دارد، جبهه مقابل نیز به تکامل تاکتیک ها، به ساختن  ابزارهای سازمانی جدید، به درس گیری از اشتباهات، به رفع کمبودها نیاز حیاتی دارد. درسها و دست آوردهای خیزشهای توده ای سالهای اخیر که به بهای فداکاریها و جان فشانیهای فراوان به دست آمده اند، باید به دستمایه پیروزی در مدت زمان کوتاه تر و با خسارتهای کمتر، تبدیل شوند.

 

۲- تداوم مبارزه:

  شکی نیست که اعتراضات، اعتصابها  و خیزشهای انقلابی ادامه خواهند یافت. در این جریان هر دو جبهه انقلاب و ضد انقلاب به جمع بندی تجارب خود خواهند پرداخت و  خود را برای رویاروئی های آتی آماده می سازند. راجع به آنچه که دشمن در تدارک آن است، در فرصت دیگری می توان سخن گفت. اما واقعیت این است که جبهه انقلاب هنوز نتوانسته است، این تجارب را جمع بندی کند و به درک و فرهنگ عمومی تبدیل نماید.  و به تبع آن، نیرو و توان بالقوه این جبهه به فعل در نیامده است. اما به فعل در آوردن این نیرو به اهداف روشن، استراتژی واقع بینانه، تاکتیک درست، کار آگاهانه و درس آموزی از تجارب گذشته نیاز دارد. وقوع خیزش های خود جوش مردمی معمولا قابل پیش بینی نیستند و این خیزش ها منتظر آمادگی حزب یا نیروی پیشرو هم نخواهند ماند. اما تنها نیروئی که در خود توان تاثیر گذاری بر روند رویدادها در دوره فعالیتهای روتین بوجود آورده باشد، قادر خواهد بود که بر سرنوشت ای خیزشها تاثیر بگذارد و سرانجام ملزومات برپائی یک انقلاب اجتماعی که بدون شک آگاهانه و سازمان یافته خواهد بود، فراهم شود

 

۳- اجتناب از رویاروئ های زود رس:

 سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی حاصل تنها یک نبرد نیست، بلکه از یک پیروزی به سوی پیروزی دیگر حرکت کردن، تحکیم دست آوردهای هر نبرد و سرانجام برای کسب پیروزی نهائی خیز برداشتن است. جمهوری اسلامی را باید در صحنه های مختلف مقاومت و مبارزه، به عقب نشینی واداشت، با نبردهای پی در پی در جبهه های مختلف، با تاکتیک های متنوع، نیروهایش را خسته و فرسوده کرد و سرانجام کل رژیم را به زانو در آورد. از اینرو نباید توده ها را -که خشمی قابل درک از این رژیم در وجودشان انباشته شده است- به سوی رویاروئی های زودرسی  که هنوز به اندازه کافی برای آن آماده نشده اند، سوق داد.

 

۴ـ اهمیت جنبش مطالباتی

سیاست و تاکتیکی کارساز است که امکان شکل گیری سه عنصر آگاهی، تشکل و رهبری را فراهم آورد. اما چنین امری ممکن نخواهد بود مگر در متن تداوم و ادامه کاری خیزشها، اعتصابها و اعتراضات. چنین تداومی به نیروهای پیشرو جامعه امکان خواهد داد که تا نبردکنان بر ضعفهای درونی جنبش فائق شوند. اگر ما همواره بر ضرورت تامین مطالبات روزمره کارگران و مردم زحمتکش و محروم این جامعه تاکید می کنیم، دقیقا به این خاطر است که در عین اینکه مردم در این پروسه به پیروزی های در دسترس و معنا داری، دست خواهند یافت  و بهبودی نسبی در شرایط زندگی آنها حاصل می شود،  در همان حال خود را برای طرح مطالبات دیگر و  رویاروئی های بعدی نیز آماده می سازند.

 

۵-  انتخاب شعارهای به موقع

 

انتخاب شعارهائی که خواسته های واقعی مردم قیام کننده را نمایندگی کنند، بسیار حیاتی است. گاهی در نتیجه خلائی که از این لحاظ بوجود می آید، شعارهائی سرداده می شوند، که تناسبی با آنچه که مردم برای آن به خیابان آمده اند، ندارند. اگر چه روشن است که اپوزسیون بورژوائی جمهوری اسلامی، با امکانات میدیائی وسیعی که در اختیار دارد، تلاش می کند شعارهای مورد نظر خود را بر سر زبانها بیاندازد ، جنبش توده ای را مهار کند و یا به آن سمت و سو ی مورد نظر خود را بدهد، اما در کنار آن عناصر، خود رژیم نیز در این زمینه بیکار ننشسته است. عوامل رژیم نیز خود را در صفوف مردم معترض جا می زنند و می کوشند با طرح شعارهای نامربوط، از شکل گیری شعارهائی که بازتاب اهداف واقعی مردم قیام کننده باشد، جلوگیری کنند. به عنوان مثال، شعار زن زندگی آزادی از متن توازن قوای معینی برخواسته بود و لزومی نداشت تا بار سنگین تری بر دوش آن گذاشته شود. سرنگونی جمهوری اسلامی در توان آن حجم از  جوانان و مردمی نبود که با این شعار به میدان آمده بودند. به همین دلیل است که خیزش ژینا تداوم خود را در جنبش مطالباتی که ظرفیت توده ای شدن آن روز به روز بیشتر می شود، بازیافته است.

 

۶ـ انعطاف در تاکتیکها:

 

، خیزشهای مردمی که در سالهای اخیر شاهد آن بوده ایم، دست آوردهای بزرگی در زمینه تغییر توازن قوا به نفع جبهه انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی بوجود آورده اند. این خیزشها فضای جامعه را سیاسی تر کرده اند، حاکمیت رژیم اسلامی را زیر سئوال برده اند.اما نباید فراموش کرد نیروئی که در این خیزشها به میدان آمده است، هنوز بخش کوچکی از ظرفیت عظیمی است که در این جامعه نهفته است. از اینرو باید تاکتیکهائی را در پیش گرفت که در توده عظیم ناراضی اما خاموش، جسارت به میدان آمدن را بوجود بیاورد، نه اینکه آنها را محتاط و محافظه کار کند. این مبارزات باید با روشهائی دنبال شوند که برای اکثریت مردم محروم این جامعه امکانپذیر و در دسترس باشند. تنها با این ترتیب است که میتوان برای نبرد نهائی آماده شد.  باید این حقیقت را دریافت که بعضی زیاده رویهای قابل درک ناشی از خشم انباشته شده، راه را برای توطئه گریهای دشمن هموار می سازد.

 

۷- اهمیت اعتصاب سیاسی عمومی:

 

در حالیکه جمهوری اسلامی دارای نیروی سازمان یافته تا دندان مسلحی است که در کشتار مردم تردیدی به خود راه نمی دهد، اعتراضات و خیزشهای پی در پی شهری، جنگ و گریزهای خیابانی با همه اهمیتی که در مقاطع معینی دارند، اما به تنهائی قادر نیستند، این رژیم را به زانو درآورند. تجربه انقلاب ۱۳۵۷ ایران نشان داد، آنچه که کمر رژیم شاه را شکست، اعتصابات عمومی و پی در پی سیاسی و سرتاسری بود. اما اعتصاب شکل مشخص و جاافتاده و سنتی جنبش کارگری است. کارگران پیشرو می توانند این شکل طبیعی ابراز وجود مبارزاتی خود را به دیگر بخشهای جامعه تسری دهند. عمق نارضایتی اقتصادی اکثریت مردم این جامعه شرایطی را بوجود آورده است که زحمتکشان و تهیدستان، معلمان، پرستاران، دانشجویان دانشگاه‌ها،  هنرمندان و روشنفکران، به سهولت به این اعتصابها خواهند پیوست. در عین حال در مقابله با چنین اعتصابی قدرت مانور رژیم برای سرکوب و شکست آن بسیار محدود است. به این ترتیب یک نیروی دهها میلیونی فعال می شوند و از حرکت جمعی و هماهنگ خود جرات و امید می گیرند. سرنگونی جمهوری اسلامی بدون بسیج حداکثر مردم معترض این جامعه بر علیه وضع موجود ممکن نیست و اعتصاب عمومی که بطور طبیعی سیاسی خواهد بود، امکان این بسیج عمومی را فراهم می سازد. بعلاوه خواست این اعتصاب عمومی هر چه باشد، به طور طبیعی حق طلبانه است، اما اهمیت آن در این است که به سرعت توازن قوا را به نفع جبهه مردم عوض خواهد کرد. از درون اعتصاب عمومی کمیته های اعتصاب زاده می شوند، که اشکال اولیه سازماندهی کارگری هستند. از درون اعتصاب عمومی کمیته های محلات و اشکال دیگر سازماندهی توده ای شکل می گیرند. جامعه کردستان در زمینه برپائی اعتصاب عمومی سیاسی پیشتاز بوده است. این تجربه مهم می تواند به سایر نقاط ایران نیز تسری یابد.

 

۸- ترکیب هشیارانه سه عنصر تعرض، دفاع و عقب نشینی:

 حفظ روحیه مردم، حفظ وحدت نیروهائی که به میدان این مبارزه قدم نهاده اند، تا پایان هر نبرد، یک امر حیاتی است. در این راستا همانگونه که در میدان یک جنگ کلاسیک، سه تاکتیک: تعرض به موقع برای پیشروی ، دفاع به موقع  برای تحکیم موقعیت کسب شده، عقب نشینی به موقع به منظور آماده سازی برای خیز بزرگتر، هر سه در ارتباط با هم می توانند، امر پیروزی را بر دشمن ممکن کنند، در نبرد سیاسی و اجتماعی مورد بحث ما  نیز همین سه عنصر را میتوان خلاقانه برای حفظ روحیه، حفظ وحدت مردم مبارز، تا پایان هر نبرد، در هر دوره ای بکار گرفت. به جرات می توان گفت غفلت از همین تجربه اولیه موجب ناکامی های بسیار در جنبش کارگری و جنبشهای پیشرو اجتماعی دیگر در دوره ۴۶ ساله حاکمیت رژیم اسلامی بوده است.

 

۹- رهبری ارگانیک:

  اگر چه خیزشهای انقلابی اخیر، از هدایت و رهبری واحدی برخوردار  نبوده اند، اما بدون شک مانند هر حرکت اجتماعی دیگری رهبران و سازمان دهندگان محلی خود را دارند. اینکه این رهبران محلی، پیوند تشکیلاتی با احزاب اپوزسیون ندارند، ذره ای از این واقعیت کم نمی کند، که این جامعه متحول در دل مبارزات جاری،چنین پیشروان ارگانیکی را بوجود آورده است. شبکه محافل این پیشروان، در چنین دوره ای باید در ارتباط با هم قرار بگیرند. کمونیستهای انقلابی، آنهائی که نه منزوی از جامعه، بلکه بخش جدائی ناپذیری از آن هستند، یا تلاش می کنند بخش جدائی ناپذیری از آن باشند، باید با این رهبران ارگانیک جنبش کارگری و توده ای پیوند بخورند و این ممکن نخواهد بود مگر اینکه خود نیز در صفوف مقدم این مبارزه حضور فعال داشته باشند.

 

۱۰- نقش طبقه کارگر،

تنها به میدان آمدن توده ها برای عملی ساختن انتظارات در بستر انقلاب کافی نیست. حتی برای دست یافتن به مطالبات حداقلی مطرح شده درروند انقلاب، سازمان یابی  طبقه کارگر نقش حیاتی و تعیین کننده ای ایفاء می کند. عملی ساختن این سازمان یابی نیز در متن مبارزات مطالباتی و معیشتی و به میدان آمدن وسیع  و گسترده ترین توده کارگران به عنوان ستون فقرات جنبش انقلابی امکان پذیر است. ترکیب پیکار برای نان با پیکار برای آزادی، نیروی تاریخی دگرگونی های واقعی را وارد میدان خواهد کرد و ستون فقرات رژیم در این عرصه خواهد شکست.

 

۱۱- سرنوشت یک انقلاب نباید تنها با غایت آن سنجید،

روند رشد و تکامل انقلاب در عین حال می تواند و ضروری است که به پدید آوردن گشایشهای در زندگی مردم منجر شود. انقلاب مشروطیت آیران به نتایج مطلوب انقلاب کنندگان منجر نشد، اما کسی نمیتواند منکر آن تحولات اجتماعی باشد که متعاقب آن انقلاب در زندگی توده های مردم ایران پدید آمد. در ارزیابی انقلاب ژینا هم همین مفهوم مصداق دارد. گر چە روایت رسمی حکومت پس از فروکش اعتراضات خیابانی این است کە «توطئە» عوامل«بیگانە» « در یک جنگ ترکیبی » بانی اعتراض‌های سراسری در ایران بودە است  و توسط نیروهای انتظامی و امنیتی  خنثی شده و اعتراض‌ها به پایان رسیده است،  اما، واقعیت ها و آنچە کە امروز شاهدیم خلاف این ادعا را نشان میدهد. واضح است کە اعتراضات در ظاهر بعد از ماه‌ها سرکوب شدید  وکشتار  وسیع شباهتی به ماههای نخست برپائی این خیزش انقلابی ندارد،  اما به رغم این تغییر در شکل اعتراض مبارزه برای تحقق مطالبات این خیزش در اشکال جدید ادامه دارد، حتی اگر فرصت بیان اعتراض در خیابان ها بە دلیل سرکوب از مردم سلب شده باشد. خواست مردم در ایندورە از اعتراضات در شعار زن زندگی آزادی پا گرفت، اما تقابل با حق زن و حق برابری جنسیتی و تقابل با  پاس داشتن حرمت و کرامت انسانی زنان از سوی حاکمیت ادامە دارد. امروز هم شاهد تداوم این خیزش انقلابی در شرایط جدید هستیم و هم دستآوردهای اجتماعی و سیاسی تا کنونی آن عینی هستند. انقلاب ژینا و دست آوردهای غیر قابل انکار آن در زندگی اجتماعی و در رابطه مردم با حاکمیت نمونه دیگری از این تجربه است. جنبش انقلابی مردم کردستان، از جمله مقاومت مسلحانه به عنوان یکی از عرصه های مهم این جنبش علیرغم اینکه به نتیجه غائی خود نرسید، اما جانهای فراوانی را از تباه شدن و نابود شدن نجات داد و در عرصه سیاسی کردستان را در متن توازن قوای بهتری با رژیم اسلامی قرار داد.