حزب کمونیست ایران

درک وارونه از آگاهی و نکات مهم دیگر (در نقد نظرات صلاح مازوجی)

بهروز ناصری

یکشنبه 9 ژانویه 2022

مقدمه

هر چند کار و مشغله ها زیادند و طبق معمول با ذیق وقت مواجه هستم، اما ضرورت ایجاب میکند تا در بطن کار و مشغله های فراوان، وقتی پیدا کرد تا روی موضوعات سیاسی که پرداختن به آنها بویژه در این شرایطی که تشکیلات ما در آن قرار گرفته است، مهم هستند، پرداخت. پس روشی که من میتوان اتخاذ کرده م اینست که بجای نقد مفصلی که به وقت و زمان احتیاج دارد، راه میانبر را انتخاب کرده و نوشته ی کوتاه و مختصری محتوایی و مضمونی که بتواند تا حدودهای حق مطلب را ادا کند، بیان داشته و بنویسم.

طبق معمول بایست این فرمول همیشگی را تکرار کنم که آنچه در این مقاله می آید، نظرات فردی بوده و من مسئول محتوای آن (نظراتم) هستم.

با این مقدمه، شروع اصل مطلب را با بیان این مسئله شروع کنم که در این اواخر و در شرایطی که کومه له در نظر دارد کنگره هیجدهم خود را که مدتی هم از زمان عادی آن گذشته برگزار کند، از سوی محفل کمیته اجرایی سابق حزب کمونیست ایران شاهد تحرکات و مصاحبه های مختلفی هستیم که هر کدام از این تحرکات  و مضمون مصاحبه ها در جای خود به نقد و تفسیر و بررسی احتیاج دارند. تمام مصا حبه های انجام شده به اندازه کافی تیپیک هستند و ماتریال کافی برای نقد و بررسی بدست میدهند.

اما بدلیل کمبود وقت من در میان مصاحبه های مختلف یکی از آنها را انتخاب کرده ام. یعنی مصاحبه اول محمد کمالی با صلاح مازوجی. من نکاتی از آن مصاحبه را زیر ذره بین می گذارم.

ولی ابتدا چند نکته در حاشیه متن اصلی:

حاشیه اول: ادبیات شفاهی که صلاح مازوجی در این مصاحبه با محمد کمالی بکار برده، بطرز عجیبی نازل و کم محتواست. کافی است تا آن گفتار شفاهی را روی کاغذ بیاورید و سپس متن نوشتاری را مطالعه شود تا به آشفته فکری و تناقضات و نازل بودن محتوای نظرات صلاح مازوجی پی برد.

حاشیه دوم: صلاح مازوجی بدلیل فضایی که در آن قرار دارد، نتوانسته رابطه منطقی بین مقولات و واقعیات بر قرار کند. تکرار مکرر بعضی مقوله هم نتوانسته در این رابطه به کمک ایشان بیاید. متنی که ایشان در گفتارشان بدست می دهند، نشان از عدم درک تاریخ و به شکل برجسته ای فردگرایانه است و تقریبا ربطی به روش و متد مارکسیستی  و سوسیالیستی ندارد.

حاشیه سوم: یک علت شاید جانبی اینکه حزب ما به این وضعیت افتاده است، داشتن چنین درک و فهم و سبک کاری است که در بین اعضای رهبری اش وجود داشته است  و تا کنون حزب را هدایت و رهبری کرده اند….

حاشیه چهارم: درست در این شرایط رضا مقدم هم اکنون به فکر تدوین استراتژی برای سازمانش افتاده است تا  در این آب گل آلود بتواند چند ماهی بگیرد. رضا مقدم حق دارد به فکر تدوین استراتژی برای سازمانش بیفتند، زیرا بحران درون حزب کمونیست ایران، امکانی برای جذب نیرو برای آنها بوجود می آورد. به همانگونه که حزب حکمتیست خط رسمی هم توانستند چند نفر جذب نیرو داشته باشند.

حاشیه پنجم: عجیب است که در این دوره، حزب حکمتیست خط عیر رسمی، بصورت سوال برانگیزی در سکوت بسر می برند. عجیب است زیرا در همه دوران گذشته حزب حکمتیست جزو احزابی بود که کمیته اجرایی سابق حزب از آنها تغذیه میکردند و اساسا این نیروی حکمتیستها بود که کمیته اجرایی بعنوان «جنبش خارج از حزب» حساب باز کرده بود. آیا حکمتیستها متوجه بعضی حقایق شده اند؟ آیا حکمتیستها از دفاع جانانه آنها از «جناج چپ و کمونیست» درون حکا پشیمان شده اند؟ یا اینکه تجارب ناموفق عملا به آنها هم فهمانده است که سکوت کنند بهتر است تا از کمیته اجرایی سابق حزب کمونیست ایران دفاع کنند، تا ضرر نبینند؟ یا حکمت دیگری در پس سکوتها وجود دارد؟ ….

این حاشیه ها و حاشیه های فراوان دیگر در جای خود قابل بحث هستند….

.

به اختصار نقد اصلی شماره 1

صلاح مازوجی تلاش میکند تا با نشان دادن «ایدئولوژی» بعنوان پایه و مقدم بر «جهان بینی، برنامه و استراتژی»، ایدئولوژی را زیر بنای  سیاست، تاکتیک و فهم انسان و مبنای برای عمل انسان قلمداد کند. به هیمن دلیل ایشان  از جریانات اسلامی و ناسیونالیستها مثال می آورد. منظور صلاح مازوجی اینست که «برنامه و ستراتژی پیوند خیلی نزدیک دارد با ایدئولوژیف به اعتقادات و به جهان بینی».

جایگاه ایدئولوژی نزد صلاح مازوجی بعنوان تقدم بر بقول خودش برنامه و استراتژی و آنرا زیر بنا قرار دادن، نشان از اینست که ایده ها نزد ایشان از جایگاه خاصی برخوردارند. دنیای ایده ها که ابتدا افلاطون و سپس هگل سخنگویان آن بودند.  دوآلیسم افلاطونی صلاح مازوجی را نه در برنامه ی حزب کمونیست ایران، بلکه مستقیما از برنامه «یک دنیای بهتر» نوشته منصور حکمت میتوان سراغ گرفت که در آن دهها بار از مقولات ایدآلیستی و سوبژکتیوی مثل «ارزوها»، «آرمان»، «امید» و «ایده ها» استفاده کرده است. نگرش حاکم بر برنامه حزب  کمونیست کارگری «یک دنیای بهتر» که نقطه شروعش از ایده های برابری طلبانه و آرزوها و امیدهای بشریت است، در تقابل با آن نگرشی است که مارکس و انگلس در مانیفست کمونیست بکار برده اند. نگرش مارکس نه از شروع از ایده های برابری طلبانه، بلکه از مبارزه طبقاتی است که گاه آشکار و گاه مخفی در اشکال مختلف روی میدهد است. حال شما خوانندگان نگرش متکی بر ایده های برابری طلبانه را با نگرش مبارزه طبقاتی مقایسه کنید و خود تفاوت در ارزیابیها را بیابید.

جایگاه ایدئولوژی نزد صلاح مازوجی تا آن حد بالا برده میشود که انگار این آگاهی است که زندگی انسان را میسازد. و این درست نقطه مقابل درک ماتریالیستی دیالکتیکی مارکس از هستی است که معتقد است این زندگی انسان است که اندیشه او را میسازد و نه برعکس. صلاح مازوجی برعکسش را درست میداند، درست برخلاف نظریات مارکس که زندگی واقعی و مناسبات تولیدی را مبنای اندیشه و آگاهی انسانها توضیح می دهد.

مارکس ایدئولوژی را آگاهی وارونه میداند و این نکته را در ایدئولوژی آلمانی هم مورد اشاره قرار داده است، که می گوید «… آگاهی هرگز نمی تواند چیزی جز هستی آگاه باشد، و هستی انسانها فرایندزیست واقعی آنان است. اگر در همه ایدئولوژیها، انسانها و روابط شان همچون در پرده دوربین عکاسی وارونه جلو می کنند، این پدیده درست همانگونه از فرایندزیست تاریخی شان بر می خیزد که وارونگی اشیاء بر شبکه چشم از فرایندزیست فیزیکی آنان…». یا در ادامه میخوانیم که « پندارهای متشکل در مغزهای انسانها نیز، ضرورتا برآیند پالایش یافتهزیست مادی آنان است که بطور تجربی قابل رسیدگی است و به پیشگزاره های مادی بستگی دارد. …. این آگاهی نیست که زندگی را تعیین می کند، بلکه زندگی است که آگاهی را تعیین می کند…» (مارکس: ایدئولوژی آلمانی ص 22 و23، ت.پ.بابایی).

آن مقولاتی که توضیح دهنده ادراک ما مارکسیستها و کمونیستهای کومه له ست، نه ایدئولوژی، بلکه مقولات «آگاهی»، «آگاهی طبقاتی»، «تشکل» «اتحاد»، «تئوری شناخت (اپیستمولوژی) »، «علم و روشهای علمی بر کسب شناخت پدیده ها» «مناسبات تولیدی استثمارگرانه سرمایه داری» و «تغییر مناسبات تولیدی موجود» است که با فلسفه و بینش مارکسیستی ما و نظرات مارکس مبنی بر «زندگی انسان اندیشه اوست» همخوانی دارد.

با این حساب ما ایدئولوژی و ایده آلیسم صلاح مازوجی را همراه با ایده های افلاطون و هگل و منصور حکمت به حال خود رها میکنیم، همزمان آنجاییکه که لازم باشد او و همراهانش را به چالش میگیریم تا نتوانند بیش از این نقش مخرب خود را در پی ریزی بیشتر انشقاق در صفوف حزب و جنبش ایفاء کنند. وظیفه عنصر آگاه کمونیست جلوگیری و ممانعت از خاک پاشیدن صلاح مازوجی و همراهان و متحدینش به جشم مردم به نام چپ و کمونیسم است.

به اختصار: نقد شماره 2

وارونه سازی حقایق و ارائه یک چهره استبدادی و غیر دمکراتیک از کمونیسم

محمد کمالی می پرسد که کاک سید ابراهیم می گوید که اختلاف سیاسی وجود دارد، اما آن اختلاف سیاسی به هیچ پلاتفرمی عملی در هیچ کنگره ای متکی نیست. اگر اینطور است او می گوید که پس انشعاب مشورع و مجاز نیست. منظورازاینخاچیست؟

صلاحمازوجییکسلسلهموضوعپشتسرهمردیفمیکندتابزعمخویشثابتکندآنچهرفیقابراهیمعلیزادهگفتهآنهایکآ4 هم در باره نظراتشان ننوشته اند، را رد کند و عدم حقانیت آنرا نشان دهد. و این درحالی است که رفیق ابراهیم علیزاده 100 درصد درست گفته است و صلاح مازوجی و همراهانش علیرغم اینکه خیلی زیاد حرف زده اند اما واقعا یک آ 4 هم از اختلافاتشان را ننوشته اند. آنها لیستی از مسائل را بعنوان اختلاف مطرح کرده اند، اما وقتی کسی روی این موارد لیست شده مکث کند، براحتی می بیند که تمام صحبتهای صلاح مازوجی و همراهانش در باره اختلاف واقعی نیستند. صلاح مازوجی بیهوده تلاش کرده است تا باصطلاح اختلافات را برنامه ای نشان داده و بگوید که اختلافات برنامه ای هستند.

ادعاهای بی پایه

1. ادعاهای بی پایه کمیته اجرایی سابق حزب  در باره سوسیالیسم

حال بیاییم و اختلافات برنامه ای صلاح مازوجی را کمی بیازماییم.

یکی از نکاتی که صلاح مازوجی بعنوان اختلاف بیان می کند، در باره سوسیالیسم است. گویا کسی ( منظور رفیق حسن رحمان پناه است) گفته است که سوسیالیسم در ایران قابل تحقق نیست و این خلاف مفاد مندرج در برنامه است.

بحث صلاح مازوجی و شرکا در باره سوسیالیسم، در اساس به ابتذال کشاندن سوسیالیسم و دادن یک چهره استبدادی و مذهبی گونه از سوسیالیسم است که با روایت مارکس از سوسیالیسم متفاوت است.

سوسیالیسم مارکس، یک سوسیالیسم علمی است که  تحقق آن در نتیجه آگاهی و اتحاد و تشکل طبقه کارگر در یک جغرافیای مشخص است.

اینکه تحقق سوسیالیسم آیا در یک کشور قابل تحقق است یا در سطح چند کشور یا جهانی؟ موضوعی است که همواره و در تاریخ 200 سال گذشته مورد بحث  و جدل در جنبش سوسیالیستی بوده است

گرایشات تحقق سوسیالیسم در یک کشور یا در سطح چند کشور یا جهان، همواره در طول تاریخ وجود داشته است. انگلس معتقد بوده است که تحقق کمونیسم یک امر جهانی است. استالین هم معتقد به تحقق سوسیالیسم در یک کشور بود. جهانی شدن سرمایه، فاکتورهای تحقق سوسیالیسم در یک کشور را تضعیف می کند، ولی وجود دولتهای ملی، برعکس، میتواند ادله ای باشد برای تحقق سوسیالیسم در یک کشور. همزمان اوضاع سیاسی امروز جهان و قابلیت و ظرفیت حفط یک حکومت در یک کشور و فاکتورهای خارجی در رابطه با ساقط کردن یا ساختن حکومت در یک کشور میتواند فاکتور  تحقق سوسیالیسم در یک کشور را که همه جهان سرمایه داری علیه آن و برای به شکست کشانیدن آن بسیج خواهند شد، ضعیف تر میکند.

از طرف دیگر تحقق سوسیالیسم در یک کشور رابطه نزدیکی دارد با خواستن این آلترناتیو از سوی توده های وسیع کارگر و زحمتکش. یعنی کارگران و مردم عادی بایستی به این درجه از آگاهی سیاسی و بقاتی رسیده باشند که خواهان سوسیالیسم باشند. سوسیالیسم در ایران در مرحله اول به معنی کسب قدرت سیاسی از سوی کارگران و توده های مردم زحمتکش در قالب تشکلها و ارگانهای توده ای و کارگری است.

در دنیایی جهانی شدن سرمایه، دنیای که همه کشورها از نظر اقتصادی به داشتن مناسبات اقتصادی با یکدیگر وابسته هستند، تحقق سوسیالیسم در یک کشور از لحاظ اقتصادی اگر نگویم ناممکن، اما بسیار مشکل و چالش برانگیز است.

بعنوان مثال: اگر اکثریت کارگران و زحمتکشان ایران به این درجه از آگاهی سیاسی برسند که آنها بایستی قدرت سیاسی کشور را در دست داشته باشند، به عبارت دیگر این کارگران و زحمتکشان باشند که حکومت کنند، اولین اثرات مثبت حکومت کارگران صدور فرمانهای سیاسی و وضع کردن قوانین سیاسی در رابطه با حقوق فردی و اجتماعی و آزادیهای سیاسی و حقوقی در این ردیف است. حکومت کارگران در ایران میتواند دست به یک سلسله اصلاحات اقتصادی بزند و زندگی و شرایط کار را بسیار ساده نماید. اما این هنوز میتواند به معنی داشتن اقتصاد سوسیالیستی نباشد. زیرا اقتصاد سوسیالیستی، اقتصادی است که بتوان جدا از لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و اجتماعی کردن ابزار تولید، بتوان در جهت لغو کار مزدی هم برنامه ریزی کرد. به این معنی که اقتصاد کشور جهتگیری لغم کار مزدی را برنامه ریزی نماید. و نکته ی اساسی همین جاست که این قسمت از اقتصاد سوسیالیستی در چهارچوب یک کشور بسیار مشکل است. زیرا حکومت کارگری هنوز به چهارچوب یک کشور محدود مانده است و محدود ماندن سوسیالیسم در یک کشور (ایران) در شرایطی که کشورهای همسایه ایران کماکان بورژوایی باشند، از آنجاییکه مجبور به برقرار کردن مناسبات اقتصادی و سیاسی با جهان بیرون از خود است، ناچار است برای مبادلات اقتصادی پول هم داشته باشد. و لغو پول در یک کشوری که در محاصره کشورهای بورژوایی قرار بگیرد بسیار مشکل است. و این ادله ای میتواند باشد برای مشکل ساز کردن سوسیالیسم در یک کشور.

منطق سوسیالیسم این خوانش را به ما می دهد که ما بایستی از برخوردهای اراده گرایانه پرهیز کنیم و بجای برخوردهای اراده گرایانه بایستی حزب کمونیست و کارگران و توده های زحمتکش بایستی برآگاهی و داشتن فرهنگ حداقل مقداری بالا سرمایه گذاری کنند و نه غیر از این.

حال با گفتن واقعیات دنیای امروز در باره سوسیالیسم، و برشمردن  مشکلاتودلایللهویاعلیهسوسیالیسمدریککشور،آیافردکمونیستازکمونیستبودنمیافتد؟

صلاح مازوجی و همراهانش چنین رسالت اگاهگرانه، انتقادی و کنکاشگرانه برای کمونیستها قائل نیستند. به همین دلیل هر کس انتقادی در رابطه با سوسیالیسم مطرح کرد، او را در ردیف ناممکن ها جاسازی میکنند. و این نوع برخورد با روح علمی و انسانی سوسیالیسم  مارکس در تضاد است…. …

لذا بحثی که صلاح مازوجی و همراهانش در باره سوسیالیسم میکنند، دارای کمترین ارزش سیاسی نیست و فاقد اعتبار می باشد.

صلاح مازوجی میگوید: « برنامه حکا اساسا روی این استوار است که سوسیالیسم در ایران امکان پذیر است. خوب اگر شما بیایید و بگویید سوسیالیسم در ایران امکان ئذیر نیست، خوب طبقه کارگر چرا قدرت را بدست بگیرد؟ چرا انقلاب کند؟ چرا خون بدهد؟ اگر قرار باشد فردا دوباره سیستم سرمایه داری تاسیس شود، اگر طبقه کارگر قدرت را بدست آورد و اگر تلاش نکرد تغییرات اقتصادی در جهت سوسیالیسم به وجود بیاورد، نهایتا اگر سیستم سرمایه داری باقی بماندف این زیربنا، روبنا را به نفع خود نگه می دارد و قدرت دوباره به دست سرمایه داران می افتداین وضعیتی که در روسیه پیش آمد…».

حال با این درک و تصور غیر مبارز، اراده گرایه و غیر دیالکتیکی می گوید که «وقتی بخشی از اینها در رهبری شان معتقدند سوسیالیسم در یک کشور و به تبع آن در ایران هم متحقق نمی شود و قابل تحقق نیست، کاکه این استراتژی شماست که تغییر کرده است و این مسئله ای برنامه ایست».

ابتدا صلاح مازوجی نشان میدهد که اصولا درکی از سوسیالیسم ندارد، سپس با این درک مختص به خود وقتی از سوسیالیسم حرف میزند، بگونه ای اظهار نظر میکند که مجال و امکانی برای تحلیل جامعه طبقاتی، توازن قوا، درجه آگاهی سیاسی و طبقاتی کارگران، درجه سازمانیابی آنان در تشکلهای طبقاتی شان، بوجود نمی آورد، ایشان کل مبارزه طبقاتی برای تحقق سوسیالیسم را نه در پروسه ای فعال و اجتماعی، بلکه ذهنی عجیب و غریب، می پیچاند. به همین نمیتواند ناتوان از درک خیلی مسائل مهم و پایه ای است. اگر ایشان ناتوان از درک و تحلیل سوسیالیستی مبارزه نبودند و حتما صحبتهای بالا را نمی زدند و حتمن می بایست روی آگاهی و تشکل و خواست و مطالبه کارگران برای اداره امور خم می شند و در صورت شکست مبارزه برای سوسیالیسم بجای اینکه بیایند و بگویند که « خوب اگر شما بیایید و بگویید سوسیالیسم در ایران امکان ئذیر نیست، خوب طبقه کارگر چرا قدرت را بدست بگیرد؟ چرا انقلاب کند؟» ایشان طبق منطق سوسیالیستی می بایست می آمدند و راه و چگونگی امکان تحقق سوسیالیسم را جستجو میکردند و نه اینکه ایه ی یاس بخوانند.

این تعبیر و تفسیر صلاح مازوجی و این نوع نقدی که ایشان ارائه میدهند، نشانه بی افقی ایشان نسبت به سوسیالیسم و اصولا بی اعتقادیشان به مبارزه طبقه کارگر و عنصر آگاهی و تشکلیابی کارگران و زحمتکشان است. بغیراز بی افقی و عدم درک مبارزه برای سوسیالیسم چیز دیگری نمیتواند باشد.

ادعای ایشان مبنی بر اینکه «این مسئله ای برنامه ای است» جدا از بی پایه بودن نشان میدهد که ایشان اصولا کاری به برقرار کردن و توضیح ارتباط منطقی پدیده ها و مقولات با هم ندارند. به همین خاطر آلله بختکی چیزی بیان میکنند و اتهامی می زنند، که شاید بگیرد. این است فضا سازی و اتهام زدن بنام چپ و کمونیست و اینست که این اعمال صلاح مازوجی و همراهانش جنبش کمونیستی را با چالشها و موانع بزرگتری روبرو میکنند.  … .

2ادعای بی پایه دیگر کمیته اجرایی سابق حزب در باره برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان

وقتی به نظرات و ادعاهای صلاح مازوحی در باره اشکل گیری آنها در باره برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان نگاه میکنیم، متوجه میشویم که ایشان یا درک سیاسی از اوضاع سیاسی اجتماعی کردستان ندارند و در سیاره خودش زندگی می کند، یا اینکه واقعا دنیا و مبارزه را سیاه و سفید فهمیده و یا یاد گرفته است. مثلا بزعم ایشان طبقه کارگرکه باید حکومت کند، طبقه ای ایزوله و غیر اجتماعی است که با زور و دستور حکومت میکند و هیچ کس نمیتواند بر علیه حکومت کارگری حتی انتقادی هم بنماید و غیره.

این نوع تصوراز برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان عقب مانده و جنگ افروزانه است که با دنیای واقعی همخوانی ندارد.

ما لازم است به صراحت بر نکاتی تاکید نماییم:

اولا: کومه له برای مردم کردستان شورا درست نمیکند. این تصور که کومه له وظیفه دارد تا برای مردم شورا درست کند، تصور و برداشتی کاملا نادرست است. کومه له بعنوان سک سازمان کمونیست با فعالیتهای آگاهگرانه و مستمر خویش تلاش میکند تا مردم کردستان و کارگران هر چه بیشتر بر حقوق خویش آشنا شوند. و این وطیفه مردم و کارگران آگاه است که خودشان شورای خودشان را بسازند. کومه له از شورای که مردم و کارگران می سازند دفاع میکند.

دفاع کردن کومه له از شوراهای که توسط خود مردم درست میشوند با اینکه کومه له تلاش کند تا شورا بسازد، کاملا دو چیز متفاوت است.

کومه له شورا برای مردم نمی سازد. چون وظیفه کومه له نیست که برای مردم شورا بسازد. اما وظیفه کومه له بعنوان یک سازمان سیاسی و کمونیست این هست که ازشوراهای که توسط  خود مردم ساخته می شوند، دفاع کنند.

کومه له فعالیت آگاهگرانه می کند تا توده های کارگر به منافع خود آگاه شده و متشکل شوند. اما کومه له بجای توده های کارگر و زحمتکش و به نیابت از آنها دست به انقلاب نمی زند، اما در انقلاب شرکت میکند و تلاش میکند بر اساس نفوذ و تاثیراتی که در میان جنبش توده ای و کارگری دارد، به آن سمت و سو هم بدهد

یا مثلا کومه له برای یک حاکمیت شورایی مبارزه میکند. اما کومه له بایستی بعنوان یک سازمان سیاسی و کمونیست در هر شرایطی، تحلیل مشخص از آن شرایطی که در آن قرار دارد ارائه دهد.

کومه له برای حاکمیت شورایی مردم کردستان مبارزه میکند، اما چه کسی گفته است و کجا نوشته شده است که اگر در کردستان پارلمانی بوجود بیاید، کومه له نباید در آن شرکت کند. اینفرمولکومهلهنبایددرپارلمانشرکتکندازکجاآمدهاست؟

اینکه در جامعه شوراها باشند که گردونه حاکمیت را بچرخانند یا اینکه پارلمان تشکیل شود، مستقیما وابسته به توازن قوای طبقاتی و درجه آگاهی کارگران و زحمتکشان و درجه اتحاد و تشکلیابی انان و مهمتر از همه چیز خواست و مطالبه خود کارگران و مردم زحمتکش در این رابطه است.

یکی از اصلی ترین وظایف کومه له، اشاعه و گسترش آگاهی سیاسی و طبقاتی در میان کارگران و توده های زحمتکش است تا خودشان به این قناعت برسند که خودشان بایستی بر سرور خود بوده و اداره امور اجتماعی را در دست بگیرند. اگر در جامعه کردستان پارلمان تشکیل شود، کومه له بدون تردید بایستی در آن شرکت نماید.

کومه له بعنوان بلشویکهای زمانه خود بایستی مبارزاتش را هم در خارج از پارلمان و هم در درون پارلمان در دفاع از منافع توده های کارگر و زحمتکش ادامه داده و  به انجام برساند. شرکت کومه له در پارلمان، کومه له را به جریانی پارلمانتاریست تبدیل نمیکند. همچنانکه کمونیستهای روس هم در دومای روسیه، آنجا که امکان داشتند شرکت نمودند و اگر کومه له یکی از سازمان های نه کردستان ایران، بلکه سازمانی در کردستان عراق می بود، لازم بود تا در پارلمان شرکت میکرد در درون پارلمان هم از منافع توده های کارگر و زحمتکش دفاع میکرد.

3. با در رابطه با نفش احزاب در جامعه کردستان

وقتی رژیمی سرنگون می شود، وقتی کهنه می رود ولی جدید در آرا است اما هنوز و بلافاصله نتوانسته خود را مستقر و تثبیت کند، یعنی درست بعد از انقلاب دوره هایی مختلفی که معمولا به عنوان دوران گذار از یک شرایط کهنه به یک شرایط جدید، وجود دارد. در دوره ی گذار در دوره های انقلابی، قدرت حاکمه میتواند دو فاکتو باشد، شوراهای کارگری و توده ای میتوانند پدیدار شوند اما شوراها تنها منبع قدرت نباشند، بویژه در منطقه ای مثل کردستان که تاریخا دارای احزاب سیاسی بوده است، احزاب سیاسی دارای نقش و جایگاه ویژه ای می یابند.

در شرایطی که در دوره گذار، کشمکش بر سر قدرت سیاسی کماکان موضوع روز و زورآزمایی است و با وجود شوراها، اما احزاب سیاسی هم در معادلات قدرت، وزنه ای تشکیل میدهند، که ندیده گرفتن آنان و دست کم گرفتنشان نه تنها اشتباه محض، بلکه نادانی و خودفریبی است. و متاسفانه اینطور پیداست که خودفریبی و مردم فریبی انگار به بخشی از خصلتهای  «جناج چپ و کمونیست» تبدیل شده است که اراده گرایانه کنشگران اجتماعی در یک جامعه را ندیده میگیرد.

همچنانکه پیش تر اشاره کردم کومه له نمیتواند و درست هم نیست ادعا کند که کومه له برای کارگران و برای مردم شورا می سازد. خیر، کومه له یک سازمان سیاسی و کمونیست است که از شوراهایی که بایستی توسط خود کارگران و مردم ساخته  شوند دفاع و پشتیبانی می کند. کومه له شورا نمی سازد، این مردم و کارگران هستند که بایستی به درجه ای از آگاهی رسیه باشند که خودشان بخواهند شورا درست کنند. و اگر آگاهی اجتماعی هنوز تا آن حد نرسیده بود، کار کومه له انجام فعالیتهای آگاهگرانه سوسیالیستی در میان کارگران و مردم است تا به این قناعت برسند که خودشان شورا یا هر تشکل دیگری بسازند تا با اتکاء به آن بتوانند اعمال حاکمیت کنند. و کومه له پشتیبان آنان خواهد بود.

حال کومه له بعنوان یک سازمان سیاسی و کمونیست در جامعه کردستان که دارای انواع احزاب سیاسی و مسلح هستند، گفته است که در شرایط گذار که به همان چراغ زرد راهنما و رانندگی تشبیه شده است، با احزاب سیاسی می نشیند و در رابطه با حاکمیت به گفتگو ومذاکره می پردازد. بحثهای کمیته رهبری کومه له که از زبان رفیق ابراهیم علیزاده بیان شده است یکی از دستاوردهای بزرگی است که بایستی پاس داشته شود.

کومه له به اعتبار اینکه یک سازمان سیاسی در جامعه کردستان است، کردستانی که دارای یک جنبش زنده ملی میباشد، کردستانی که دارای انواع احزاب مختلف با سیاستهای مختلف و منافع گوناگون می باشد، بر اساس منافع کارگران و جنبش، کومه له میتواند با هر حزب و سازمانی که لازم باشد، طبعا نشست سیاسی داشته و آنجایی هم که همکاری لازم باشد، همکاری کند.

کومه له یک سازمان سیاسی است و نه یک فرقه ایدئولوژیک که کمیته اجرایی سابق حزب مبلغ آنست. در چند سال گذشته فعالیتهای کومه له در رابطه با بایکوت انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، که در آن پنج حزب کردستانی شرکت داشتند، یکی از دستاوردهایی بود که بنا به نیاز جنبش و بنا به نیاز مبارزاتی علیه جمهوری اسلامی بایستی تکرار شده و بسته به شرایط ادامه دار باشد.

کومه له اصولا حتی مذاکره با جمهوری اسلامی را هم بکلی رد نکرده است. اما در رابطه با مذاکره شروطی وجود دارند که مفاد آن شروط بایست برآورد شده باشند تا کومه له با جمهوری اسلامی مذاکره کند. این شروط قبلا از سوی کومه له به اطلاع افکار عمومی رسیده است و اینجا نیازی به تکرار آن نمی بینم.

کومه له بدلیل انکه یک جریان سیاسی است، منافع کارگران و زحمتکشان ایجاب کند بایستی با سازمان خه بات هم بنشیند و به گفتگو بپردازد. من آگاهانه اسم سازمن خه بات را می آورم تا صلاح مازوجی را کمی قلقلک بدهم چون عاشق سازمان خه بات است.

کومه له نمیتواند با جریاناتی دیگری که بنام کومه له فعالیت میکنند، خصمانه برخورد کرده و آنها را برسمیت نشناسد. منطق و عقل سلیم سیاسی و دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان به ما می گوید که کومه له بایستی عنصر فعاله ایجاد مناسبات سیاسی در جامعه کردستان و بین احزاب سیاسی باشد تا بتواند فرهنگ سیاس و دیالوگ بین احزاب مختلف را به فرهنگ عموم مردم کردستان و احزاب سیاسی تبدیل کند. کومه له در شرایط دمکراتیک رشد و شکوفا می شود. و وجود شرایط و فضای دمکراتیک توام با دیالوگ به نفع کومه له و کارگران است.

اما صلاح مازوجی  و محفلش در این زمینه هم صادق نیستند و به مخاطبانشان با صداقت و راستگویی برخورد نمیکنند.

مثلا صلاح مازوجی می گوید: «می دانید چطور است کاک حمه جان (ههههه، از خندیدنم ببخشید) خودتان هم اشاره کردید، در رابطه با این مسئله اولا آنها می خواهند اینطور نشان دهند که ما اصولا مخالف هر نوع همکاری با احزاب سیاسی در کردستان هستیم. برای نمونه با احزاب ناسیونالیست کردستان. در صورتیکه اینطور نیست. مثلا دو حدک ها، مادام که در موقعیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند، مادام که به همان شیوه خودشان هم مبارزه میکنند برای سرنگونی این رژیم، حتما در کردستان بعضی زمینه  همکاری بوجود می اید که ما بایستی به پیشوازی اش برویم. مادام که جهتمان اینست که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی، همه ظرفیتهای جامعه کردستان را بکار بگیریم، ضرورت بعضی همکاریهای معین با حزب دمکراتها داشته باشیم، بوجود می آید».

همین نقل قول بالا نشان میدهد که صلاح مازوجی تا چه اندازه مخاطبانش را به سخره میگیرد و تا چه اندازه متناقض و فریبکارانه و معامله گرانه با آنها مواجه می شود. آیا بزعم صلاح مازوجی احزاب ناسیونالیست کرد، در تنها دو حدک ها خلاصه شده است؟ آیا حزب و سازمان و گروه دیگری در کردستان وجود ندارد؟ وجود دو سازمان دیگر بنام کومه له، پژاک و خه بات و دهها گروه دیگر را چکار میکنید؟ اگر همه احزاب اپوزیسیون کورد را برسمیت نشناسید، چگونه میخواهید از همه ظرفیتهای موجود علیه جمهوری اسلامی بسیج کنید؟ یا صلاح مازوجی دارد به مردم دروغ می گوید و با آنها صادق نیست، یا دارد مردم را موقتا فریب میدهد. والا چگونه شما از یکسو بخواهید از یکطرف همه ظرفیتهای موجود علیه جمهوری اسلامی در اپوزیسیون کردستان را بکار بگیرید، و از سوی دیگر با آنها وارد مناسبات و گفتگو نشده و آنان را برسمیت نشناسید؟ این فرهنگ سیاسی که صلاح مازوجی دارد ارائه میدهد، حقیقتن چه نوع فرهنگ سیاسی است؟

خوب حال خوانندگان این مقاله بگویند که مگر کومه له تاکنون بغیر از این کرده است؟ مگر کومه له تلاش عملی نکرده است تا همه طرفیتهای موجود را علیه جمهوری اسلامی بسیج کند؟ مگر جریان همکاری جند سال پیش کومه له با آن تعداد احزاب سیاسی کورد که خه بات هم جزو آنان بود، مگر بر اساس همین فرمول بکارگیری همه ظرفیتها نبود؟

پس صلاح مازوجی حقیقتن چه می گوید؟ و اصولا آیا ایشان واقف به تناقضات نظراتش هست؟

کومه له درست عمل کرده است. سیاستها و عملکردهای کومه له درست بر اساس مصوبات کنگرهای کومه له بوده است و نیم میلیمتر هم از مصوبات کنگره مثلا هفدهم  عدول نکرده است. آنچه عوض شده و تغییر کرده است، صلاح مازوجی و همراهانش هستند و نه کومه له. و این آنها هستند که بایستی مقداری صادقانه با مردم و مخاطبانشان برخورد و رفتار نمایند و از برخوردهای چندگانه غیر اتیکی خودداری نمایند. و این صلاح مازوجی و همراهانشان هستند که باید تغییرات و تناقضات و مشکلاتی که برای حزب بطور کلی بوجود آورده اند را توضیح دهند و مسئولیت نظرات تغییر یافته و اعمال انحلاطلبانه شان را بعهده گرفته  و انشعاب شان را صادقانه به مردم توضیح دهند و مسئولیت انشعابی که کرده اند اما آنرا رو به مردم اعلام نکرده اند، بعهده بگیرند.

4. به بهانه نامه ی بهرام رحمانی به رفیق ابراهیم علیزاده

بهرام رحمانی بعنوان یک عضو سابق کمیته مرکزی و عضو کمیته اجرائی حزب نامه ی سرگشاده کوتاهی برای رفیق ابراهیم علیزاده نوشته است، که با یک تیر دو نشان زده است. از یکسو هم نگرانی خودش را در باره سرنوشت این تشکیلات اعلام کرده است و از سوی دیگر محترمانه کمیته اجرایی سابق حزب را هم نمایندگی کرده است و سخنان آنان را در نامه اش بازگو کرده است. سخنانی که کمیته اجرائی سابق حزب، می بایست خودش این جسارت را بخرج میداد و خودش حرف حودش را میزد و نه اینکه دیپلماتانه پیامش را از طریق دوستان میرساند.

اینکه رفیق ابراهیم علیزاده چگونه پاسخ نامه اش را میدهد، را خود رفیق ابراهیم میداند. آنچه اینجا من تمایل دارم بیان کنم، نظر خود و اکثر اعضای حزب است و بهرام هم لازم است به همین شکل این سخنان را بگیرد.

متاسفانه بایستی گفته شود که نکاتی که در نامه ی بهرام رحمانی مورد اشاره قرار گرفته است قابل مذاکره و صحبت کردن نیستند و از جانب اکثریت اعضای حزب رد می شوند.

در باره بند اول نامه ی بهرام رحمانی: به تاخیر انداختن کنگره کومه له بعد از دو سال تاخیر، دیگر مجاز و امکان پذیر نیست. برگزاری کنگره هیجدهم کومه له اساسنامه ایست. برخلاف ادعای این بند بهرام رحمانی، بایستی بگوییم مبتکر انشقاق در حزب کمیته اجرائی  سابق حزب است  که از چهار سال پیش کل حزب را با انشقاق و دو دستگی و مشکلات دیگر مواجه کرده اند.

در باره بند دوم: ما اصولا هیچ بحثی در این باره نداریم. زیرا به هیچ عنوان قائل به وجود دو جناج در حزب نیستیم. در حزب گروهی را که بنام «جناح چپ و کمونیست» خود را معرفی میکنند، برسمیت نمی شناسیم. یعنیاگریکطرفراشماجناحچپوکمونیستبنامید،بنظرشمانامجناحدیگرچیست؟

در باره بند سوم: در تشکیلات کومه له انشعابی روی نمیدهد تا در مورد تقسیم سهم به توافق برسند. هفت نفری که به اردوگاه رفته اند امروز ربطی به کومه له ندارند و طبعا از حق تقسیم سهم هم برخوردار نیستند. آن هفت نفر خودشان خواستار بوجود آوردن مشکل شده اند و طبیعی است که اگر آنها در صدد ایجاد مشکلات نیستند، و اگر حسن نیت می داشتند، می بایست از قبل با دبیرخانه کومه له هماهنگ می کردند و رفقای کومه له را از آمدنشان مطلع میکردند و نه اینکه غافلگیرانه و سر زده به اردوگاه بیایند. طبیعی است که آنها قبل از ورودشان احتمالات و سناریوهای مختلفی را بررسی کرده اند. آن هفت نفر به اندازه کافی مجرب و کارکشته هستند که بدانند چکار میکنند.

اکثریت اعضای حزب  به هیچ جمعی از گروه کمیته اجرایی سابق حزب باج نمیدهد. ما به آنها نه توهم داریم و تقسیم بندی توهین آمیزی که از حزب کرده اند را از آنها می پذیریم. هیچ کس از محفل کمیته اجرایی سابق حزب در این حد نیستند که اعضای حزب را چپ و راست بدانند. دوران چپ و راست کردن مردم و اعضای حزب مدتهاست که سپری شده است.

لذا بهرام جان رحمانی در تماس دیگر با کمیته اجرایی سابق حزب، به آنها بگویید که اکثر اعضای حزب درخواست میکنند تا برای اعتمادسازی دوباره، اولین قدم عملی اینست که رسما و رو به مردم، تقسیم بندی تشکیلات حزب به چپ و راست و ناسیونالیست و کمونیست را پس بگیرند، و رسما به تاوان این همه مشکلاتی که برای حزب بوجود آورده اند، بدون هیچ نوع چشم داشتی،  دسته جمعی از کمیته مرکزی بودن حزب استعفاء دهند؛ تشکیلات موازی که ساخته اند را منحل کنند و بعنوان عضو حزب در جلسات  و فونکسیونهای حزبی شرکت کنند و نه گروه یا جناح چپ و کمونیست.  تقسیم بندی اعضای حزب به چپ و راست ، ناسیونالیست و کمونیست را بی حرمتی و توهین به خود تلقی می کنیم، که تحت هیچ عنوانی آنرا از هیچکسی نمی پذیریم.

باتشکروآرزویتندرستیبرایشمابهرامرحمانی

بعنوان ختم کلام

متاسفم. متاسفم از اینکه بایستی بگویم که بخشی از چپی که دوربر ماست را بایستی صراحتا و بطور شفاف به چالش کشید. چپ و کمونیستی که ایدآلیست است و دنیای واقعی را بر اساس دنیای ایده های افلاطونی خود مقایسه وتحلیل میکند. چپ و کمونیستی که بهمان اندازه از بستر طبیعی فعالیت اجتماعی دورتر شده است، به همان اندازه مریخی ترو غیر اجتماعی شده است و درست به همان نسبت هم خود محورتر و بزرگ بین تر شده است. چپ و کمونیست هزمونی طلبی که خیلی عاشق قدرت است و هر مناسباتی که قدرت آنان را تامین ننماید، آنان با کینه وغضب به آن می نگرند. علت این مسئله تاریخ استبداد در ایران است. جامعه ایران بدلیل وجود حکومتهای سرکوبگر در طول تاریخ، مردم فاقد حقوق فردی و فاقد تجارب مربوط به  آزادی و دمکراسی بوده اند.

این چپ و کمونیست مورد نقد این مقاله، با عمل و رفتار و کردارش نه تنها انشقاق در صفوف حزب، بلکه چند دستگی و انشقاق را در بین طبقه کارگر و زحمتکش اشاعه میدهند.

به همین دلیل امروز که این چپ و کمونیست پرمدعی اما بی تاثیر، در حال تعرض به کومه له است، برای ما هم مناسبترین فرصت را بوجود بیاوریم تا به این چپ و کمونیست روان شناس غیر سوسیالیست تعرض کنیم و تلاش کنیم آنرا سر جای خودش بنشانیم.

بخشی از علت انشقاق و پراکندگی در بین جنبش کارگری،  جمهوری اسلامی و سیاستها و عملکردهای سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه کارگران و مردم زحمتکش است، بخش دیگری از بدبختی ما ادارک همین چپی است که حرکت ما به جلو را ترمز کرده است.

این چپ و کمونیست مورد نقد این مفاله حاوی تناقضات بسیار بزرگی در حیات خود است. تناقضاتی که پراتیک آنان، آنان را در مقابل ایده های ارزشی قرار میدهد که ادعای مبارزه برای آنرا دارند.

چپ  و کمونیستی که به آراء اعضای تشکیلاتش اعتقاد نداشته باشد، نمی تواند در ادعاهایش نسبت به حکومت شورایی که انتخابات مرکز ثقل آنست، راستگو و صادق باشد.

جامعه ایران به نان، مسکن، ازادی، رفاه، تحصیل رایگان، حقوق فردی و اجتماعی، آزادیهای سیاسی و بیمه های مختلف احتیاج دارد تا در پرتو آن بتواند در پروسه کار و زندگی ارتقاء یابد. ارتقاء در شرایط مادی زندگی انسانها، ارتقاء فرهنگی آنان را نیز بهمراه خواهد آورد. وهمین نوع بالا بردن سطح زندگی مادی انسانهاست که آگاهی، درک و شعور سیاسی و اجتماعی آنان را هم ارتقاء می دهد

ما طیف وسیعی از اعضای حزب، کومه له را مثل مردمک چشمانمان دوست داریم و تا سرحد مرگ از آن دفاع خواهیم کرد. و برای چپ و کمونیستی که بخواهد خود را بازسای کند، بایست راه دوستی و رفقات با کومه له را در پیش بگیرد نه دشمنی با کومه له را.

زنده باد کومه له

زنده باد سوسیالیسم

ضمیمه: متن پیاده شده مصاحبه  محمد کمالی با صلاح مازوجی (بخش اول)

سوال دوم : محمد کمالی:

…. کاک سید ابراهیم در بخشی از صحبتهایش به این اشاره می کند و می گوید که در برنامه ما بحثی از باورها و اعتقادات نیست، بحثی از نظر نیست و بر اساس اختلاف نظر نمی توان انشعابی یا جدایی روی دهد. آیاواقعااینطوراست؟آیاواقعااینطوراست؟رویاعتقادات،وقتیبهعملدرمیآیدووقتیکاملاآنعملشودکهخلافهمهبرنامهواساسنامهیماست،انشعابرویمیدهدیاروینمیدهد؟

صلاح مازوجی:

ابتدا اینرا بگویم که این ادعاهای که این رفیقمان در مورد برنامه حکا می کند، براستی نه مثل فاکت درست است و سرجای خودش است، نه مثل اصول سر جای خودش است، و نه از لحاظ تاریخی آن چیزیکه او می گوید درست است.

اولا تا جائیکه به فاکت بر می گردد که گویا در برنامه حکا بحثی از اعتقادات (بروباور) نشده این ابدا اینطور نیست. او فرض ش اینست که مردم آن برنامه را نخوانده اند و یا اگر هم مردم آنرا خوانده اند، آنرا فراموش کرده اند. والا در برنامه حکا در صفحه چهار، خیلی واضح و آشکار می گوید که ما یک حزب مارکسیست هستیم، می گوید که ما یک حزب کمونیستی هستیم، می گوید ما یک حزبی هستیم که برای خاتمه دادن به سرمایه داری مبارزه می کنیم. و بعد از این پاراگراف و در همین برنامه آمده و قانونمندی یک جامعه سوسیالیستی را بر اساس نگرش خودمان بحث میکند که یک جامعه سوسیالیستی قانونمندیهای اساسی اش عبارت از چه چیزی هستند. و در پاراگراف بعدی میگوید که سوسیالیسمِ برای ما امری دور از دسترس نیست و می گوید بر اساس همین اندازه از رشد اقتصادی در ایران و بر اساس همین اندازه رشد نیروی مولده در ایران و نیروی تولید کننده در ایران سوسیالیسمِ امری امکان پذیر است.

اینها از جنس اعتقادات (بیروباور) هستند. از جنس ایدئولوژیک هستند. این چیزهایی است که اینجا در برنامه گفته شده است. و این تنها نتیجه این نیست که گویا کسانی که نویسنده این برنامه بوده اند به درجاتی از رشد و توانایی فکری  رسیده اند که این برنامه را نوشته اند و این از طرف دیگر بطور عینی دستاورد پیشروی جنبش کارگری در ایران است. یعنی بر اساس نقشی که جنبش کارگری در انقلاب ۵۷ داشت که بدون نقش کارگران نفت، بدون حضور طبقه کارگر، سرنگونی رژیم شاه حاصل نمی شد و در همان دوره ما شاهد شکل گیری شوراهای کارگری بودیم.

حضور قدرتمند طبقه کارگر در جریان انقلاب ۵۷ بود که اینرا به مغز همه چپ ایران برد که نیرویی که محرک انقلاب است طبقه کارگر است و هر حزب چپ و کمونیستی که میخواهد اجتماعی شود بایست به نیروی این طبقه متکی شود.

بدلیل حضور عینی طبقه کارگر در جنبش این وارد همه برنامه های احزاب چپ شده است. اینکه ما برای انقلاب کارگری کوشش میکنیم، اینکه ما برای سوسیالیسم مبارزه میکنیم، اینکه تضاد کار و سرمایه ، اینها محصول پیشروی طبقه کارگر در ایران است. بنابراین اینطور نیست که در برنامه ما هیچ چیز از اعتقادات وجود نداشته باشد. اینرا بدانیم که همیشه اعتقادات، همیشه ایدئولوژی، همیشه جهان بینی مقدم است بر برنامه و استراتژی.

شما نگاه کنید، خیلی نظریه پرداز مارکسیستی وجود دارند که خود را کمونیست میدانند، خود را پیرو مارکس می دانند، به مانیفست باور دارند، بدون اینکه لازم باشد (لازم ببینند) که برنامه ای بنویسند، بدون اینه لازم باشد استراتژی تدوین کنند.

اما کسی که بخواهد برنامه بنویسد، کسی که بخواهد استراتژی سوسیالیستی تدوین کند، بدون اینمه معلوم باشد جهان بینی اش چی است، ایدئولوژی اش چی است؟ اعتقاداتش چی هست، نمی تواند قلم روی کاغذ بگذارد تا برنامه و استراتژی را بنویسد. این تنها در مورد ما نیست. این در مورد جریانات دیگر هم صدق میکند.

یک جریان اسلامی وقتی می آید و برنامه اش را می نویسد، اساس برنامه اش بر اساس اعتقادات اسلامی استوار است. هیمن سازمان خه بات را نگاه کنید، در برنامه اش می نویسد که برای آینده ایران آنها معتقدند که قانون اساسی اش از اسلام گرفته شود. منظورم اینست که برنامه اش از ایدئولوژی اش سرچشمه می گیرد.

مثلا یک حزب ناسیونالیستی بخواهد برنامه بنویسد بر اساس ایديولوژی ناسیونالیستی اش برنامه تدوین میکند. یا مجموعه ای بنی آدم که بخواهند برنامه بنویسند، اما بر این باور باشند که سیستم و نظام سرمایه داری آخر تاریخ است و هیچ آلترناتیو اجتماعی پیشرو دیگری نیست که جایگزین آن شود، می آیند و برنامه شان را طوری می نویسند که بدانند در چهارچوب آن سیستم، آن طبقه ای بخواهند از آن دفاع کنند، چه اصلاحاتی به نفع آنها انجام دهند.

منظورم اینست که برنامه یا ستراتژی پیوند خیلی نزدیکی دارد با ایدئولوژی، به اعتقادات و به جهان بینی.

به این دلیل آن چیزهاییکه کاک سید ابراهیم می گوید، این نوع نگرش، این نوع درک که او از برنامه حکا دارد، با هیچ مقطعی از تاریخ حکا و کومه له همخوانی ندارد.

من توجه رفقا را جلب میکنم که بروند و بار دیگر برنامه حکا را بخوانند و مطمئنم که مردم کردستان هشیارتر هستند از اینکه اینرا ندانند. از همان روز اول هم ما بعنوان یک جریان کمونیستی شناخته شده ایم. یا همین حالا که رفقا از داخل اول بار با ما تماس می گیرند می گویند که آنها می خواهند با کومه له و حکا همکاری کنند، چکار کنند؟ ما به آنها می گوییم که بروید و افراد مثل خودتان درست کنید. یعنی چه؟ یعنی کس کمونیست درست کنید. یعنی کس سوسیالیست درست کنید، یعنی کسی درست کنید مثل خودتان که به مناسبات سرمایه داری نقد دارد، کسی مثل خودتان که به کومه له و حکا اعتقاد داشته باشند درست کنید. بر اساس همین برنامه بروید و ایدئولوژی آدمها را عوض کنید و تغییر دهید.

برای اشاعه کمونیسم و اعتقادات کمونیستی، بایستی مجموعه ای انسان در جامعه باشند که مثل کمونیستها فکر کنند تا اینها منشاء راه انداختن و به حرکت درآوردن جنبش سیاسی باشند در راستای تقویت جریان کمونیستی.

مثلا رفیق صدیق کمانگر که در زمان خودش کار کرده و هم جمع کمونیستی در دوربرش درست کرده است تا با اتکاء  به آنها بتوانند جهت های سیاسی خود را پیش ببرد و هم در عین حال مثل رهبر شهر سنندجاینمکه مردم برضد جمهوری اسلامی ظاهر شدند. یعنی در هر دو حالت کمک کرده تا کمونیسم در این جامعه گسترش یابد. من نمیخواهم بیشتر روی آن حزب بزنم. اما از لحاظ تاریخی هم در زمان خودش، مارکس و انگلس مامور شدند تا بروند برنامه اتحادیه کمونیستها را بنویسند. خوب آنها رفتند و مانیفست را آوردند و مانیفست را نوشتند. در اواسط قرن ۱۹ مانیفستی نوشتند که مبنایی برای همه کمونیستهاست. واضح است که بعضی از نکات در همان زمان هم کهنه شده بودند. اما خیلی از اصول اساسی مانیفست همین حالا هم اعتبار دارد و همین حالا هم می تواند مرجعی باشد و حالا هم ما آنار بعنوان منبع کمونیستی معرفی می کنیم برای محافل کارگری.

اگر مانیفست کمونیست مارکس و انگلس را بخوانند، همه اش اعتقادات است، همه اش ایدئولوژی است، همه اش جهان بینی است و جهان بینی کمونیستها را توضیح میدهد.

می خواستم اینرا بگویم که این نوع نگرشی که رفیق ابراهیم در باره برنامه دارد که می گوید برنامه هیچ چیز در مورد اعتقادات ندارد، اینطور نیست و درست برعکس است و امیدوارم که مردم بدانند که این نگرش در مورد برنامه حکا درست نیست.

محمد کمالی:

کاک صلاح کاک سید ابراهیم رو به ما می کند و می گوید که اینها از حزب حالی نیستند و این بحث را می کند که اختلاف سیاسی داریم و با وجود اختلاف سیاسی، بحث انشعاب میکنند. در حالیکه این اختلاف سیاسی، به هیچ پلاتفرمی عملی در هیچ کنگره ای متکی نیست. این حرف کاک سید ابراهیم است. اگر اینطور است او می گوید که پس انشعاب مشروع و مجاز نیست. منظورازاینهاچیست؟باایننوعبحثهااومیخواهدچهچیزیبگوید؟وچهچیزیبهمردمبفهماند؟

صلاح مازوجی:

میدانید چطور است کاک حمه جان، در اینجا قصد خیلی روشن است. پیش تر صحبت کردیم که بطور واقعی این چه کسی است که انشعاب می کند و بطور واقعی این رفقا خیلی وقت است که از اعتقادات جریان ما منحرف شده اند و حالا هم مسئله اینست یعنی در حالیکه خودشان مشکل پیدا کرده اند و اولا با خود خزب کمونیست ایران مشکل پیدا کرده اند. اینها با خیلی از مسائل برنامه ای حکا و مسائل کومه له، استراتژی کومه له، در حالیکه آنها این مشکلات را پیدا کرده اند، و این آنها هستند که باید بروند و برنامه و پلاتفرم جداگانه خود را بنویسند، استراتژی جداگانه خود را تدوین کنند و آنها میخواهند اینرا به ما نسیت دهند ( له سه ر ئیمه بشکیننه وه) که گویا این ما هستیم که اختلاف برنامه ای داریم و این ما هستیم که باید برویم و راورت بنویسیم. حالا به نمونه ها نگاه کنیم. تو به خوبی مطلع هستید که بخشی از این رفقا مدتهاست که باوری به فعالیتشان در چهارچوب حکا ندارند و اینرا هم نوشته اند. بعضی ها آنرا نوشته اند و بعضی دیگر پیروی میکنند.

اینها همه نشانه ی  اینست که حتی این بخش هم که میگوید حکا را نگه داریم، اعتقاد چندانی به آن ندارد. میخواهند به هر شیوه ای که شده کومه له را از زیر اتوریته رهبری حکا بیرون بیاورند و این خیلی آشکار است. و یا اینکه کاک سید ابراهیم چند سال است که فراخوان میدهد و می گوید ای مردم بیایید و حکا مانع فعالیت شما نیستو این فراخوانها برای کسانی است که مخالف حکا هستند.

جدا از اینکه این با اساسنامه همخوانی ندارد و ما دو اساسنامه نداریم که با یک اساسنامه برای حزب عضوگیری کنیم و با یک اساسنامه ی دیگر برای کومه له. (یعنی کسانی عضو حزب می شوند که مخالف حزب باشند).

خود این نشان میدهد که حتی این رفقا که در میان آنها بحث ماندن حکا میکنند، با این تبصره ها از آن بحث میکنند. به این شکل از آن بحث می کنند. چون در این کشمکش به نفع شان نیست که دست از حکا بکشند و با این تبصره ها از آن بحث میکنند.

به همین دلیل این حرفها را میزنند. تازه جدا از این، این رفقا با اساس حکا مشکل دارند و این یک موضوع برنامه ای است دیگر. چون خود برنامه حکا، برای تحقق خودش، وجود حکا را ضروری میداند. اصلا این حزب برای این بوجود آده که این برنامه را متحقق کند. به این معنا این آنها هستند که اختلاف برنامه ای  پیدا کرده اند با حکا و نه ما. اگر قرار است کسی برود و پلاتفرم سیاسی  بنویسد، این هاری ابراهیم علیزاده و همفکرانشان هستند که باید بروند و پلاتفرمشان را بنویسند.

یا مثلا در باره حاکمیت شورایی. این آنها هستند که متحول شده اند. مسئله حاکمیت شورایی که بخشی است از برنامه حکا و کومه له هم افق خود را برای پیروزی جنبش انقلابی کردستان، هر حاکمیت شورایی مردم کردستان است. برنامه حاکمیت شورایی، کا سید ابراهیم، ما کمیسیونشن بودیم و این برنامه را نوشتیم.

در همین برنامه در مقدمه اش توضیح اینرا میدهد که چون جامعه کردستان یک جامعه ی حزبی است، احزاب و جریانات ناسیونالیستی هم هر کدام می آیند و برنامه خودشان را میدهند برای آینده کردستان و آنها میخواهند که سیستم پارلمانی و فدرالی متکی به پارلمانتاریسم را به افق عمومی تبدیل کنند. خوب ما در برابر اینها، خوب است که ما هم برنامه خودمان را داشته باشیم و برنامه ما برای آینده کردستان، حاکمیت شورایی مردم است و ما آمده ایم آنجا در مورد چهارچوبش هم صحبت کرده ایم. و خود کاک سید ابراهیم وقتی در روز کومه له می گوید که مسپله حاکمیت مسئله ای مورد مناقشه است. اما اینهم روی دوش  شیر نیست و ما میتوانیم با حزب دمکراتها بنشینیم و حتی در چزئیات هم به توافق برسیم که چطور حاکمیت را به مردم بدهیم.  خوب میگویم که این خلاف این برنامه است. هاوری ابراهیم این خلاف برنامه حکا است. این خلاف برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان است. اصلا این برنامه روی اساس این گذاشته شده است که حدکا، احزاب بورژوا ناسیونالیست در کردستان، اینها سیستم حاکمیتشان شناخته شده است. اینها از سیستم پارلمانی که جهانی است پیروی میکنند. دقیقا میخواهند الگوی کردستان عراق را در کردستان ایران هم پیاده کنند.

خوب چطور میتوانید با آنها هم در جزئیات در مورد حاکمیت فردای کردستان به توافق برسید. خوب به این دلایل، این خیلی روشن استپس شما اختلاف پیدا کرده اید با برنامه حکا. شما اختلاف پیدا کرده اید با برنامه کومه له برای حاکمیت مردم در کردستان. و این شما هستید که باید بروید و پلاتفرم خودتان را بنویسید و نه ما که همیشه از آن دفاع کرده ایم. خودت مطلع هستید که ما چند بار مصاحبه کرده ایم در دفاع از حاکمیت شورایی مرد در کردستان یا با نوشته یا با همه جور….

یا در باره سوسیالیسم همچنین. وقتی بخشی از اینها در رهبری شان معتقدند سوسیالیسمِ در یک کشور و به تبع آن در ایران هم متحقق نمی شود و قابل تحقق نیست، کاکه این استراتژی شماست که تغییر کرده است و این مسئله ای برنامه ایست.

برنامه حکا اساسا روی این استوار است که سوسیالیسمِ در ایران امکان پذیر است. خوب اگر شما بیایید و بگویید سوسیالیسمِ در ایران امکان پذیر نیست، خوب طبقه کارگر چرا قدرت را بدست بگیرد؟ چرا انقلاب کند؟ چرا خون بدهد؟ اگر قرار باشد فردا دوباره سیستم سرمایه داری تاسیس شود، اگر طبقه کارگر قدرت را بدست گرفت و اگر تلاش نکرد تغییرات اقتصادی در جهت سوسیالیسمِ به وجود بیاورد، نهایتا اگر سیستم سرمایه داری باقی بماند، این زیربنا، روبنا را به نفع خود نگه میدارد و قدرت دوباره به دست سرمایه داران می افتداین وضعیتی که در روسیه پیش آمد.

بهرحال حرف در این رابطه زیاد است. اما اینکه هاوری ابراهیم می آید و اینگونه حرف میزند، واقعیت اینست که خودشان به نقد خیلی از مسائل برنامه ای و استراتژی این جریان رسیده اند و فکر میکنند که بطور خزنده میتوانند حکا و کومه له را روی آن ریل بیندازند و آنرا روی مسیر دیگری بیندازند، بدون اینکه خودشان را موظف بدانند که بروند و پلاتفرم و برنامه خودشان را برای این تغییرات، بیرون دهند.

محمد کمالی:

کاک سید ابراهیم بارها گفته است که اینها حق ندارند که ذره بین روی مغز انسانها قرار دهند. منظورشچیستکهذرهبینرویمغزانسانهامیگذارند؟

صلاح مازوجی:

کاک حمه جان، براستی این بخشی از یک کمپین غیر اخلاقی است که این رفیق سالهاست که این کمپین را علیه رفقای چهل ساله اش دارد پیش می برد. اگر یادت باشد وقت خودش، زیر لوای اخلاقیات کمونیستی آمد و بحث و گفتگو کرد و بعدا آنرا به جزوه تبدیل کرد. در آنجا هم این اتهامات را به رفقای خودش میزند. ما در هیچ جا، در هیچ جا ذره بین نینداخته ایم روی مغز هیچ رفیق خودمان.

این خودت مطلع هستید که آن رفیقی که آمد بحث اینرا کرد که حکا را بیاییم و در کومه له ادغام کنیم و به این شکل پرچم انحلال حکا را بدست گرفت، آیا بیشتر از ۲۰ صفحه آ۴ را روی این موضوع ننوشت؟ وقتی نگرشش را روی کاغذ آورد، وقتی آنرا نوشت و در سطح اعضا حزب آنرا پخش کرد، خوب ما هم نمیتوانستیم با تک تک اعضا تماس بگیریم و روی این موارد بحث کنیم. ما هم آمدیم و نوشته این رفیقمان را مبنا قرار دادیم و آنرا نقد کرده ایم، که همه اینها در سطح علنی پخش شده اند و همه مطلع هستند. از گل کالتر به این رفیق نگفته ایم.

در اوج رفاقت آمده ایم و نگرش سیاسی این رفیق را نقد کرده ایم. اینکجابهمعنیذرهبینگذاشتنرویمغزانسانهاست؟

یا در مورد خود کاک سید ابراهیم، وقتی شما این مواضع را میگیرید، ما روی این مواضع صحبت کرده ایم. وقتی در روز کومه له آنطور در باره حاکمیت شورایی حرف میزنید و فراخوان میدهید برای بازگشت مخالفین حکا به صفوف حزب، ما هم آمده ایمنوار صحبتهایت رااولا آنجا بودیمدر خدمتتان و به صحبتهایت گوش دادیم و بعد نوارت را پیاده کرده ایم و بر اساس آن حرفهایی که زده اید، آمده ایم و نقد خود را نوشته ایم. می گویم این نوع کمپین ها، فضای سیاسی درون تشکیلات را سنگین میکند و براستی دور هستند از حقیقت.

یا آن رفیقی که میگوید سوسیالیسم در یک کشور پیروز نمی شود، امده است و در کنگره آنرا بحث کرده است و ما هم همانجا آنرا نقد کرده ایم و او در جلسات متعددی این موضوعات را طرح کرده است و همانجا پاسخش داده شده است. همه این چیزهایی که میگویند، یا این کارشکنی هایی که میکنند در رابطه با تشکیل قطب چپ در سطح سراسری یا در کردستان، سند هست و ما بر اساس این اسناد آمده ایم و این رفقا را نقد کرده این. به این دلیلاین نوع تبلیغات می خواهد تصویر یک فرقه ایدئولوژیک از ما بدست بدهد. از جناج چپ این تشکیلات بدهد که بابا اینها این کارها را میکنند و به این شیوههدف دیگری که وجود داردوقتی نمی آید و به صراحت از انحلال حکا صحبت نمی کند، بشیوه غیر صریح اینکار را می کنند. یعنی وقتی رفیقی می آید و ۲۰ صفحه می نویسد در دفاع از انحلال حکا، کاک سید ابراهیم، به متحد سیاسی اش تبدیل می شود که هیچ، و هر کس هم که آمد و آنرا نقد کرد، می آید و در دفاع از آن می گوید که حق ندارید ذره بین روی مغز انسانها بگذارید.

خوب حالا او اینرا می بیند که این یک نفر نیست که پرچم انحلال حکا ر برداشته است، بلکه این یک جریان است در میان آنها.

یک نگرش، یک جناج در میان آنان، هم اکنون بر روی نماندن حکا تاکید میکند.

محمد کمالی:

کاک صلاح بعنوان آخرین سوال این بخش از برنامه تمایل دارم مسئله ای مطرح کنم. کاک سید ابراهیم در گوشه ای دیگر از صحبتهایش می گوید به ما می گویند که چرا همکاری احزاب کردی میکنند؟ و باز هم می گوید که ما قطعنامه داریم و یک میلیمتر از آن قطعنامه ها عدول نکرده ایم. و می گوید به این دلیل اینرا به ما می گویند که اگر کسی پدرش را از دست داد و برای تسلیت برود و با برای مهمانی یا جشن عروسی رفته باشیم. به آنها سر زده ایممن حرفم اینست آیا براستی یک میلیمتر هم عدول نکرده اند؟ آیا فقط اختلاف ما با آنها بخاطر سرزدن آنها با این و آن بوده است؟ ا اینکه مسئله بر سر یک میلیمتر و دو میلیمتر و ۱۰۰ میلیمتر نیست، بلکه مسائل دیگری مطرح هستند. تمایل دارم در این باره بگویید.

صلاح مازوجی:

می دانید چطور است کاک حمه جان، خودتان هم اشاره کردید، در رابطه با این مسئله اولا آنها می خواهند اینطور نشان دهند که ما اصولا مخالف هر نوع همکاری با احزاب سیاسی در کردستان هستیم. برای نمونه با احزاب ناسیونالیست در کردستان. در صورتیکه اینطور نیست. مثلا دو حدک ها، مادام که در موقعیت اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند، مادام که به همان شیوه خودشان هم مبارزه می کنند برای سرنگونی این رژیم، حتما در کردستان بعضی زمینه همکاری بوجود می اید که مابایستی به پیشوازی اش برویم. مادام که ما جهتمان اینست که در مبارزه علیه جمهوری اسلامی، همه ظرفیتهای جامعه کردستان را بکار گیریم، ضرورت بعضی همکاریهای معین با حزب دمکراتها داشته باشیم، بوجود می آید.

مانه تنها مانع نیستیم بلکه معتقدیم که لازم است. در این رابطه قطعنامه و سیاست مدون وجود دارد و نقدهای ما خیلی مشخص بوده است. مثلا شما نگاه کنید، خودشان جنجال روی آن درست کرده اند. شما نگاه کنید مثلا چهار سال و نیم قبل، آن زمان که انتخابات ریاست جمهوری اسلامی دور دوم ریاست جمهوری روحانی بود، و همچنین شوراهای اسلامی. کاک سید ابراهیم برخلاف قرار کیمته اجرایی رفت و با هر دو حدک ها و با هر دو جناج زحمتکشان و سازمان خه بات بیاننامه مشترکی صادر کردند. اطلاعیه مشترک صادر کردند و در عین حال هم در یک کنفرانس مطبوعاتی دفاع کردند از این بیانیه ای که صادر کرده بودند. در حالیکه ما نقد داشتیم.

حتی قبل از اینکه برود و آن کار را انجام دهد، گفتیم، بابا شما باید وایستید، هنوز حدک یک موضعگیری شفافی نداشتند در مورد انتخابات. اگر یادتان باشد می گفتند که ما انتخابات ریاست جمهری اسلامی را تحریم می کنیم وای در انتخابات شوراها شرکت میکنیم. سازمان زحمتکشان هم عین همین موضعگیری داشتند. آنها هم می گفتند که  انتخابات ریاست جمهوری را تحریم می کنند، اما در انتخابات شورها شرکت می کنند. خوب از لحاظ عملی به معنای تحریم اتخابات نبود. چطور می شود که شما مردم را فراخوان دهید و بگویید شما به پای دو صندوق رای می روید، به یکی رای بدهید و به دیگری رای ندهید. یعنی در عمل عمان که جمهوری اسلامی می خواهد، شما پای صندوق ها را برایشان شلوغ کرده اید دیگر، و بازار انتخابات را برایشان گرم کرده اید و من می گویم که وقتی آنها موضعگیری اینطوری دارند و نهایتا هم روی این موضعگیری باقی می مانند، خوب نبود که ما اطلاعیه مشترک صادر میکردیم.

یا مثلا در مورد سازمان خه بات. من می گویم که در قرارهای ما هم هست که شما بروید  با احزاب و سازمانهای موثر در کردستان همکاری کنید. من می گویم که آیا خه بات یک سازمان موثر در کردستان است؟ غیر از ناحیه بانه، در کجای دیگر شناخته شده است؟ و همچنین، این جریانی است که بخش از اسلام سیاسی است. بخشی از جنبش اسلام سیاسی در منطقه است. من می گویم برای اعتبار یک جریان کمونیستی خوب نیست که شما بروید با یک جریان اسلامی از این نوع که شاخه کردستانی مجاهدین خلق است و عمل میکند، شما بیایید و بیانیه صادر کنید. این به ضرر بود. این نه به میلیمتر، بلکه فرسنگها با سیاست کومه له فاصله دارد. به همین جهت است که چیزها خیلی روشن هستند. یامثلاخیلیمواقعاینتصویرراازمامیدهندکهگویامامخالفاینهستیمکهبهمراسمهاییادبودیاازدواجدوستیازسازمانزحمتکشانبروند،کیصحبتاینبودهاست؟

در این رابطه هم نباید جواب ما، بلکه باید جواب آنها را بدهند. وقتی کسی از کادرهای رهبری یکی از جناحهای زحمتکشان می آید  می گوید که در طول دو سه سال اخیر ما پیوند محکمی داشته ایم با سازمان کردستان حکا و تغییرات خوبی را از سر گذرانده اند و آنها در آینده راهی ندارند به جز اینکه بیایند و با ما متحد شوند. آنها باید بروند و جواب آنها را بدهند.

آیااینپیوندهاینزدیکوآنتغییروتحولاتیکهآنهابحثمیکنند،آیاازمجلسترحیمتشکیلشدهاست؟آیاازمراسمازدواجتشکیلشدهاست؟یااینکهپیوندسیاسیمحکمیباآنهادارید؟

به همین دلیل، ما براستی مطلع هستیم  که آنها تماس و جلسه با هم داشته اند ولی بایستی اینرا به مردم بگویند. یعنی همان که آنهای دیگر می گویند. این از این.

بخش دیگر اساسی نقد ما اینست که ما فقط سندی برای همکاری با احزاب کرد نداریم، بلکه استراتژی هم در رابطه با کردستان داریم که می گوید شرط پیشروی جنبش انقلابی کردستان، شرط پیشروی اینکه جامعه کردستان روزی کارگران و زحمتکشان خودشان بتوانند به قدرت برسند و در قدرت باشند، اینست که شما مردم کردستان را از زیر نفوذ سیاستها و استراتژی احزاب ناسیونالیست در کردستان بیرون بیاورید. ولی این عرصه ما اصلا تعطیل شده است.

خوب، مردم کردستان نبایداگر ۴۰ سال تحت حاکمیت جمهوری اسلامی قرار دارند، فردای بعد از جمهوری اسلامی، ۳۰ سال دیگر هم تحت حاکمیت مثل احزاب کردستان عراق قرار داشته باشند.

اگر میخواهیم این تجربه تکرار نشود، بایستی از همین حالا به مردم بگوییم که بابا این استراتژی و این سیاستهای حدک ها به نفع و در راستای منافع مردم کردستان نیست. از همین حالا باید گفت که فدرالیسم جوابگو نیست. از همین حالا باید گفت که سیستم پارلمانی که آنها میخواهند سرکار بیاورند، مردم را در حاکمیت و مدیریت دخالت نمی دهند. اینرا باید از همین حالا گفت اگر حالا اینرا نگوییم فردا دیر خواهد بود.

محمد کمالی:

وقتمان تمام شد و آنچه دیدید برنامه ویژه در رابطه با سمینار کاک سید ابراهیم در کلن آلمان بود.