سی سال پیش در دوم اوت 1990میلادی ، یازدهم مرداد 1369 ، صدام حسین دیکتاتورعراق فرمان حمله به کویت را صادر کرد. با توجه به برتری نظامی عراق چندان جای تعجبی نبود که نیروهای نظامی عراق در عرض دوشبانه روز کویت را به کنترل خود درآورند. در بیست وهفتم همان ماه اوت ، کویت رسما به مثابه بخشی از خاک عراق ضمیمه آن کشور گردید.شاید به دلایل متعدد برای صدام قابل تصور نبود که بوش پدر رئیس جمهور آمریکا ، عظیم ترین نیروی نظامی را در پاسخ به اشغال کویت گرد هم آورده و درست شش ماه بعد ارتش صدام را مجبور به خروج از کویت نماید .
آنچه که صدام را به تجاوز به کویت واداشت در واقع امر پاسخ به تبعات ناشی از جنگ ارتجاعی هشت ساله ایران وعراق بود که در جریان آن صدهاهزار نفر از طرفین را در میدان نبرد با یکدیگر قربانی کرده ، صدها هزار نفر رامعلول ساخته واقتصاد هر دو کشور را ویران ساخته بودند. اگر پایان جنگ هشت ساله در ایران همراه با خونین ترین دهه سرکوب ، اعدام و تحکیم قدرت رژیم و آغاز یک سیاست عنان گسیخته نئولیبرالی به اصطلاح دوران سازندگی تحت هدایت رفسنجانی بود ، در عراق علاوه برتلفات انسانی ، این کشور را با ورشکستگی کامل اقتصادی روبرو ساخت. عراق با هشتاد میلیارد دلار بدهی ، اقتصاد زمین گیر شده ، کاهش عظیم تولید نفت و یک ارتش چند صد هزار نفری از نظر روحی آشفته ، روبرو بود. همه این مؤلفه ها سبب گردید که از ماههای ابتدای سال نودمیلادی ، صدام متوصل به اتهامات متفاوتی علیه کویت گردیده واز جمله ادعای حاکمیت تاریخی بر کویت را نمود . حاکمیتی که به سالهائی باز میگشت که حتی کشوری به نام عراق موجودیت نداشت. کوششهای دولتهای مصر وعربستان برای میانجیگیری نیز ثمره ای به بار نیاورد.فارغ از تمام ادعاهای ارضی عراق که از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نمیشد ، دلایل واقعی برای اشعال کویت وجود داشت. به یقین مهمترین عامل برای صدام راه یابی به خلیج فارس بود. اگر صدور انقلاب اسلامی و بویژه گسترش شیعه عامل مهمی در استراتژی وتبلیغات خمینی بود ، راه یابی به خلیج نیز برای صدام جهت تبدیل شدنش به یک قدرت مهم در منطقه نقش حیاتی داشت. این استراتژی اما باوجود یک مرز باریکه بیست ودو کیلومتری با خلیج در تعارض بود. بدون تردید یکی از عوامل شروع جنگ هشت ساله ارتجاعی بین رژیم صدام وجمهوری اسلامی دستکم از جانب صدام ، امید راه یابی به خلیج بود واکنون اشغال کویت میتوانست این استراتژی را تحقق ببخشد.با وجود اینکه کویت در جریان جنگ هشت ساله کمک مالی به عراق کرده واکنون نیز آماده بود که بخشی از خسارات مالی جنگ را جبران کند ، ولی خواستهای صدام بسیار فراتر از اینها بوده وآشکار بود که صدام اهداف بلند پروازانه دیگری را دنبال میکند.
چندساعت بعد از تجاوز عراق ، شورای امنیت سازمان ملل به اتفاق آرا اعضاء دائمی وغیر دائمی خود ، قطعنامه ای را تصویب نمود که در آن تجاوز به کویت ” بسیار نگران کننده ” توصیف شده و از دولت عراق خواسته شده بود که نیروهای نظامی خود را بلافاصله از کویت خارج کرده وبه مذاکره با دولت کویت بپردازد. رویگردانی صدام از این قطعنامه سبب گردید که چهار روز بعد دومین قطعنامه مبنی برتحریم ها گسترده علیه عراق به تصویب برسد.این قطعنامه به شورای امنیت اجازه میداد که با ارسال ناوهای جنگی و محاصره دریائی از ورود وخروج هر نوع کالائی به استثنای مواد غذائی ودارو ممانعت به عمل بیآورد. این قطعنامه نیز با موافقت همه اعضاء دائمی وغیر دائمی شورای امنیت وبا رأی ممتنع کوبا ویمن به تصویب رسید. در این فاصله ماشین جنگی امپریالیسم آمریکا با تمام ظرفیت خود برای خضور در منطقه به حرکت درآمده بود. در ژانویه 1991 یعنی چهار ماه پس از اشغال کویت توسط ارتش عراق نزدیک به یک میلیون نیروی نظامی از سی وپنج کشور در خلیج فارس حضور یافته بودند که پنجاه و هفت هزار نفر از آنان را سربازان آمریکائی تشکیل میدادند. در هفدهم ژانویه ، بیست وششم دیماه هزار سیصد وشصدونه عملیات ” طوفان صحرا ” با هیجده هزار جنگنده هوائی و در واقع بزرگترین حمله هوائی نیمه دوم فرن بیستم اغاز گشت. نیروهای نظامی آمریکا ومتحدینش نزدیک به یکماه نیروهای نظامی صدام ، مناطق استراتژیک مهم وصنایع وزیر ساخت های عراق رابمباران کردند.شش هفته بعد از آغاز جنگ ، نیروهای آمریکائی وارد کویت شده و بدین شکل جنگ اول خلیج در بیست هشتم فوریه 1991 پایان یافت. پایان جنگ به مفهوم تضعیف کامل عراق از سوئی وحضور نظامی گسترده آمریکا در خلیج بود. در واقع به گونه ای شروع جنگ دوم خلیج دربیست ونهم اسفند 1381، مارس 2003 ، ادامه جنگ اول در شرایط تغیر یافته،سقوط رژیم صدام و آغاز دوره جدیدی در عراق بود که به میدان جنگ نیابتی امپریالیسم آمریکا وجمهوری اسلامی ، میدان سر بر آوردن انواع جریانات به غایت ارتجاعی اسلامی بود. تجربه انچه که درطول این سی سال گذشته بر مردم عراق رفت ،هم تجربه خونباری برای آن مردم وهم تجربه گرانبهای برای مردم کل این منطقه است. واکنون در شرایطی که ایران آبستن تحولات عمیق است نباید فراموش کرد که هر گونه امید بستن به یاری نیروهای امپریالیستی جهت نجات از جمهوری اسلامی ارمغانی خواهد بود که در سه دهه گذشته نصیب مردم عراق گردید. با این همه باید امیدوار بود که جنبش اعتراضی موجود در عراق ، آغاز دوره ای باشد که به حضور نیروهای امپریالیستی ، به جنگ وجدال های نیابتی فدرتهای ارتجاعی منطقه و به حاکمیت احزاب ناسیونالیستی پایان دهد.