دستکم نزدیک به سه ماه است که بحران کرونا به مرکزی ترین اخبار مدیای جهانی تبدیل شده است. آمار تکاندهنده ای که همه روزه از افزایش مبتلایان به ویروس و فوتی ها منتشر میشوند. تصویر گورهای دسته جمعی در آمریکا، ایتالیا و اسپانیا و کامیون های نظامی که اجساد فوت شدگان را از بیمارستانها، آسایشگاه سالمندان و یا خانه های متروکه بی چیزان به طرف این گورها حمل میکنند، بستگان فوتی ها که حتی فرصت آخرین دیدار به آنان داده نمیشود، صف های طویلی که برای تهیه مواد غذائی در مقابل فروشگاهها بسته میشود، انبوه بی خانمان هائی که درمکانهائی که دستکم یک وعده غذا گیرشان می آید، پرس وجو برای خریدن ماسک و مواد ضد عفونی کننده، آمار کارگران بیکارشده، تصویر از کار افتادن چرخ های تولید، دولتمردانی که کنفرانس های خود را از طریق مدیای مجازی برگذار میکنند، رهنمودهائی نظیر اینکه در خانه بمانید و دستهایتان را مرتب با صابون و آب گرم بشوئید، پزشکان و ویروس شناسانی که باید خطرات و راههای جلوگیری از گسترش ویروس را توضیح میدادند، دولتمردانی که فرصت را برای میلیتاریزه کردن جامعه یافته بودند و بدترینشان همچون ترامپ بر بوق و کرنای راسیستی شان می دمیدند. او که ابتدا بر متن گفتمان راسیستی اش کرونا را ” ویروس ووهان ” نام نهاده و سپس به تئوری توطئه پناه برده بود و زمانی که هیچکدام از اینها کار ساز نبوده و ویروس کرونا بیشترین تلفات جهانی را در آمریکا برجای گذاشت، حکم به اخراج مهاجرین داد و همین مهاجرین اخراجی که از مرکز اپیدمی جهانی اخراج میشدند در بسیاری از موارد ویروس را از آمریکا به مکزیک و از آنجا به سایر کشورهای آمریکای لاتین بردند. در رومانی موجی از تنفر علیه اقلیت “روما و سوینتی” که لغت راسیستی کولی در مورد آنان بکار میرود، به راه افتاد که گویا هم اینانند که ویروس را به رومانی آورده اند . در مدیای مجازی و حتی نشریات محلی از آنان به مثابه “قارچهای گندیده و دزدان ” که ویروس را از کشورهای غربی در بازگشت با خود به رومانی آورده اند، نام بردند. در ایتالیا که یکی از اولین و گسترده ترین مراکز شیوع و گسترش این ویروس در اروپا تبدیل شد،حملات راسیتی به اقلیت “روما ” بالا گرفت. این اقلیت دوازده میلیونی که در اروپا پراکنده اند حتی در شرایط عادی وضعیت فلاکتباری داشته و در بسیاری از کشورهای اروپائی از هیچگونه امکانت پزشگی بهره مند نبوده ودر اکثر موارد در حاشیه شهرها زندگی کرده و بخش بزرگی از هرم تحتانی جوامع اروپائی را تشکیل داده و بخشی از کارگران ارزان در سایه میباشند، اکنون نه تنها با خطر کرونا که با خطر تهاجمات گروهای راسیستی و فشار دولتهای اروپائی نیز روبرویند.
با وجود تسلط کرونا بر همه حوزه های اجتماعی و اختصاص همه روزه بخش عظیمی از مدیای جهانی به این بحران، ولی تصاویر محنت کده های یونان که نام کمپ های پناهندگان را بر آنها نهاده اند با سماجتی بی نظیر اینجا و آنجا راهی به سوی این مدیاها پیدا میکنند. تصاویری که بیش از همه تصاویر خرابه های میدان های جنگ را ترسیم میکنند. در اروپا تصاویری از این گونه را در قرن گذشته در ماههای بعد از نابودی فاشیسم هیتلری میشد دید که اکنون به حافظه تاریخی سپرده شده اند. در آفریقا و خاورمیانه، در عراق، سوریه، لیبی و یا در افغانستان ولی همچنان تاریخ جاری و زنده اند. کودکانی که در میان خرابه ها در میان گل و لای میان چادرها با پاهای لخت در حرکتند، والدینی که نمیدانند چگونه در میان این خرابه ها و گل ولای،شکم خود و فرزندانشان را باید سیر کنند، و اما آنانی که راهی برای خروج از این میدانهای جنگ، گرسنگی و بی پناهی یافته و اگر در کمپ های آواره گان ترکیه به بردگی کشیده نشده وخود را به یونان رسانده باشند، جائی در سه جزیره “ساموس، خیوس و لسبوس” پیدا میکنند با این تصور که از میدان جنگ وجدالهای نیابتی، قومی و مذهبی در کشورهای آفریقائی و خاورمیانه رهائی پیدا کرده و قدم به اروپا گذاشته اند. امادر فاصله بسیار اندکی تمام رؤیاهای آنان در این کمپ ها رنگ میبازند. اینجا بازهم سیم های خار دار به دور آنها کشیده شده است. اینجا بازهم تصاویر دست چین شده درگیری پناهجویان با مرزبانان یونان و ترکیه باید تصویر “آشوبگرانه” از آنان ارائه دهد تا بتوان به یمن این تصاویر همه مقررات و کنوانسیونهای به رسمیت شناخته را لگد کوب کرده و در دل همین تصاویر اهالی مرز نشین را برای مقابله با پناهجویان بسیج نمود. و اکنون در دل همه گیری ویروس کرونا کمپ “موریا” در جزیزه “لسبوس” یونان با سماجتی بینظیر وجدانها را آزار میدهد. چگونه میتوان توضیح داد که در اروپا مدارس، کودکستانها و حتی محل های کوچک بازی کودکان بسته میشود تا فاصله گیری اجتماعی رعایت گردد، چگونه میتوان توضیح داد که از صبح تا شام گفته میشود که در خانه هایتان بمانید، دستانتان را بطور مدام با آب گرم و صابون بشوئید و همزمان در کمپ “موریا “، کودکان در میان گل ولای در کنار هم قرار دارند. تازه رقم کوچکی از این کودکان در کمپ ها و بخش بزرگی از آنان در چادرهائی در جنگل ساکن هستند. به سختی میتوان از کلمه “زندگی” برای این گذران عمر استفاده کرد. آنها از هر گونه امکانات درمانی، بهداشتی، دستشوئی، آب آشامیدنی محرومند. در کمپ “موریا” که گفته میشود برای سه هزار نفر ساخته شده است، اکنون بیست هزار نفر ساکن هستند که نزدیک به هفت هزار نفر آنان را کودکان تشکیل میدهند. به گوش آنان “دستهایتان را بشوئید” و یا “فاصله گذاری اجتماعی” تنها میتوانند طنز تلخی باشند.
سران اتحادیه اروپا بعد از چندین نشست و برخواست و در حالیکه شیوع ویروس در بعضی از این کمپ ها آژیر خطر را بصدا در آورده بود، در اوائل ماه مارس تعهد کردند که هزار و پانصد کودک را از این کمپ ها به اروپا بیاورند. بالاخره بعد از شش هفته پنجاه تن از آنان وارد آلمان و یک هفته قبلتر دوازده تن از آنان وارد لوکزامبورگ شدند. نام این به اصطلاح سخاوتمندی عظیم را تنها میتوان برجسته ترین بیان ریاکاری نهاد. گفتند امکانات اتحادیه اروپا محدود است و البته آنچنان محدود است که تنها کشور آلمان برای کمک به کشاورزان خود جهت جمع آوری محصولات تولیدشده بسیار سخاوتمندانه و در فاصله چند روز و در دل قرنطینه گسترده، هفتاد هزار کارگر ارزان از اروپای شرقی برای کار در مزارع و با توجه به بسته بودن مرزهای زمینی با هواپیما به آلمان می آورد .
بدون تردید این راسیم و این پناهنده ستیزی به سخره گرفتن تمام ارزشهای جهانشمول انسانی و نمایش بربریتی است که نظم سرمایه داری بر جهان استوار کرده است. نباید تن به این فاجعه داد.