سرانجام پس از سه شبانهروز دروغ گوئی و انکار، ستاد کل نیروهای مسلح تأیید کرد که هواپیمای اوکراینی پرواز تهران به کییف بر اثر شلیک موشک توسط سیستم پدافندی سپاه پاسداران سقوط کرده و علت حادثه برخلاف آنچه که در روزهای گذشته توسط سران رژیم گفته میشد، «نقص فنی» نبوده است.
از همان ساعات اولیه بروز این فاجعه که موجب مرگ 176 تن انسان شد، شواهد انکار ناپذیری وجود داشت که نشان می داد هواپیما با شلیک مستقیم یک موشک زمین به هوا سرنگون شده است. این شواهد نه در آرشیوهای محفی و امنیتی دولتها، بلکه در شبکه های اجتماعی در اختیار همگان قرار داشت. اما در تمام این سه شبانه روز و علیرغم انتشار اسناد انکار ناپذیر دایر بر نقش جمهوری اسلامی در این رویداد، سران ریز و درشت ژیم نه تنها حقیقت ماجرا را پرده پوشی می کردند، بلکه با پر روئی تمام دیگران را به “دروغگوئی” و راه انداختن و “جنگ روانی” بر علیه جمهوری اسلامی متهم می کردند. کار به جائی رسید که حتی به تهدید روزنامه نگاران مقیم خارج کشور، آنها که گزارشهای مستند راجع به سقوط این هواپیما را منتشر می کردند، پرداختند. اما انکار بی فایده بود. جمهوری اسلامی در نهایت بلاهت تصور می کرد که می تواند واقعیت مسئله را، آنهم در دنیای امروز، وارونه جلوه دهد. اما سرانجام ناچار شد پس از 72 ساعت، رسما اعلام کند که این هواپیما بر اثر پدافند هوایی و «شلیک اشتباه» از سوی سپاه پاسداران سرنگون شده است. بدین ترتیب جنایت هولناک، رسوائی جهانی هم به دنبال آورد. البته هر دوی این پدیده ها، یعنی هم جنایت و هم رسوائی در جمهوری اسلامی منحصر به فرد نیستند. کارنامه 41 ساله حاکمیت این رژیم مملو از اینگونه جنایتها و این قبیل رسوائی ها است. اما اینبار این جنایت و رسوائی متعاقب آن در شرایطی اتفاق می افتند، که مردم به جان آمده این کشور اقتدار این رژیم را هم در صحنه خیابانها به چالش کشیده اند. مردم دیگر مرعوب سرکوبگریهای وی نمی شوند . رویدادهای 24 ساعت گذشته نمونه هائی از روحیه اعتراض و مقاومتی است که در جای جای ایران موج می زند.
عصر و شب شنبه ۲۱ دیماه مردم در تهران و نیز در شهرهای اصفهان، رشت، کرمان، شیراز، همدان و بروجرد، بابل، زنجان، و چندین شهر دیگر ایران در اعتراض به دروغگوئی و انکار حقیقت از سوی سران جمهوری اسلامی به خیابانها آمدند. «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه – چه رهبر»، «سپاه جنایت می کند، رهبر حمایت می کند»، «سپاهی حیا کن، مملکت رو رها کن» ، «خامنه ای حیا کن، مملکت رو رها کن»، از جمله شعارهایی بودند که در تجمع های ضدحکومتی روز شنبه سر داده می شدند. همزمان مراسم بزرگداشت قربانیان هواپیمای ساقط شده بوسیله پدافند نیروی هوائی سپاه پاسداران، در چند دانشگاه در تهران و شهرستانها برگزار شد. دانشجویان با روشن کردن شمع یاد قربانیان را گرامی می داشتند. نیروهای امنیتی رژیم، به این مراسم ها نیز حمله ور شده و به سوی دانشجویان گاز اشک آور پرتاب کردند.
پرتاب بیش از 15موشک بالستیک به یک پایگاه خالی از سکنه، تحت عنوان “انتقام سخت” از آمریکا ،ناتوانی در سازماندهی یک تشییع جنازه که به کشته شدن بیش از 60 نفر انجامید، ظاهر شدن یکی پس از دیگری مسئولان کشوری و لشکری در برابر رسانه ها و پرده پوشی جنایت ساقط کردن هواپیمای اوکرائینی، سه روز بعد اعتراف به آن و تلاش برای توجیه آن تحت عنوان “وجود شرایط جنگی”، همگی تازه ترین نشانه های آشفتگی و سراسیمگی در صفوف جمهوری اسلامی هستند. اما این درجه از به هم ریختگی صفوف دشمن، ابتدا به ساکن نیست.آنچه که این روزها در صفوف جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم در واقع پس لرزه های خیزش آبانماه هستند. خیزشی که به نقطه عطفی در رویاروئی توده های ستمدیده و محروم این جامعه بر علیه رژیم اسلامی تبدیل شد. این سراسیمگی ناشی از این واقعیت است که جمهوری اسلامی زنگ خطر انقلاب را شنیده است. بدون شک در روزها و ماههای آینده نشانه های بیشتری از شکست و عقب نشینی در عرصه های مختلف را شاهد خواهیم بود. کشته شدن قاسم سلیمانی یکی از نشانه های پایان اقتدار و قدرت نمائی جمهوری اسلامی در خاورمیانه با اتکاء به جنگهای نیابتی بود. از این پس شاهد نشانه های بیشتری یکی پس از دیگری خواهیم بود. تبانی با آمریکا بر سر شلیک موشک به پایگاه خالی از سکنه، در یک معامله بر سر خون قاسم سلیمانی مقدمه سازش و سرفرود آوردن در برابر خواسته های آمریکا است. با همه اینها یک واقعیت را باید تاکید کرد که اگر جمهوری اسلامی برای بقای خود در مقابل آمریکا و هم پیمانانش سرانجام در همه زمینه ها عقب نشنی و سازش خواهد کرد، اما در برابر مردم مبارز و محروم جامعه ایران کماکان سرسخت و سازش ناپذیر باقی خواهد ماند. این تنها انقلاب فردای کارگران و زحمتکشان و محرومان این جامعه است که در این عرصه سر رژیم را به سنگ خواهد کوفت.