حزب کمونیست ایران

سردار بی سپاهی کە بە همە می تازد ؟ (در حاشیە اظهارت جدید مجید حسینی)

حسن رحمان پناە

بە تاریخ ٣١ اوت ٢٠٢٠ مجید حسینی از افراد سابق حزب کمونیست کارگری و از منفردین بی سپاە  و سرباز کنونی، بار دیگر در خلوت خود شمشیر را از روبسته  و دُن کشیوت وار بە جنگ کومەلە (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) آمده است. مجید حسینی کە دوست دارد بە عنوانصاحب نظرظاهر شود ، نظراتش آنچنان دست چندم و بی مایە است کە کسی وی را جدی نمی گیرد. رسالتی کە ایشان و چند نفر دیگر از منفردین جدا شدە از جریانکمونیزم کارگریاز جملە ایرج فرزاد برای خود تعریف کردەاند ، تیراندازی با سلاح های بادی بە سنگر مستحکمی است کە سابقآ در آن حضور داشتند ، آنهم سنگر حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومەلە) است. نوشتەهای مجید حسینی سراپا مملو از نفرت ، کینە و دروغ  علیە کومەلە و دبیر اول آن است . البتە این کینەها سابقە بسیار قدیمی تری برای مجید و امثال ایشان دارد.  بە قبل از علنی شدن کومەلە و خصومت وی و جمعی از محفل معروفشان، با شخصیت کاریزماتیک فواد مصطفی سلطانی ، جایگاه و نقش بلامنازع ایشان در هدایت جنبش انقلابی کردستان و گذردادن جریان تحت مسئولیتش از تندپیچ های مهم تاریخی، بویژە از رویدادهای مهم دوره انقلابی سالهای ٥٧ و ٥٨، تا روز جانباختن رفیق فواد مربوط است. افراد  شکست خوردەای امثال مجید حسینی بە درست تصور میکنند بی اعتباری نظرات و روش آنان در جامعە کردستان ، محصول حضور کومەلە کمونیست است و باید بە هر ابزار و وسیلەای از جملە غیر اخلاقی ترین نوع آن، از قبیل دروغگویی ،برای نمونە (سوزاندن آثار منصور حکمت در مقرات کومەلە) ، متوسل شد تا احیانا توجه کسانی به نوشته شان جلب شود. مجید حسینی متوجه نیست که اگر کسی حتی در زادگاهش در مریوان برای نوشته ها و باصطلاح رهنمودهایش تره خرد نمی کند، شکست سیاست و نگرش های پادرهوا و غیر کمونیستی و غیر انقلابی وی و امثال وی در میان کارگران و تودەهای ستمدیدە جامعە است . قاعدتا اگر در کردستان کومه له مانع رشد و گسترش آنان بوده است ، در خارج کردستان و در سطح ایران چە کسی مانع است و چرا تشکیلاتی که وی درست کرده است، نه تنها کارگری نمی شود،  بلکه  جزو پرت ترین جریانات و افراد محسوب می شوند ؟ از مالیخولیای که مجید حسینی و ایرج فرزاد گرفته اند، همین بس که با هیچکدام از شاخه های پیرو منصور حکمت نیز سر همسازی ندارند. کسیکهباینوضعیتخودرادرمرکزعالمبپنداردچهبایدنامید؟

   آیینه چون نقش تو بنمود راست ، خود شکن، آیینه شکستن خطاست .

این بیت سعدی دقیقآ شامل حال مجید حسینی و امثال ایشان است . مشکل انزوای آنها در وجود مخالفین شان  نیست،  بلکە درست در سیاست ، نگرش و پراتیک غیر کمونیستی ، انزوا طلبانە و تفرقە افکنانە آنها در میان نیروهای چپ و کمونیست و در صفوف جنبش کارگری و اعتراضی در سطح جامعە است. مجید حسینی کە امروز خود را بالاتر از کل افراد متشکل در ٣ جریان و حزب کمونیست کارگری و حکمتیست می داند ، بی ربط ترین و منزوی ترین عنصر در میان آنها نیز محسوب می شود کە اقداماتش  نە تنها در صفوف رفقای سابقش نیز  وحدت بخش نیست ، بلکە فردی بە شدت منزوی ، تفرقە انداز و مخرب بە حساب می آید .

مجید حسینی سعی میکند در نوشتەاش تحت عنوان سوژه “جناح چپ” در کومه‌له و مفهوم اختلافات فعلی” بە تبین جدید خود از اختلافات موجود در حزب کمونیست ایران بپردازد . خوانندە سطور دردنامە ایشان در دفاع از “جناح چپ ” حزب کمونیست ایران، چیز تازەای نسبت گذشتە از توضیح اختلافات موجود بە دست نمی آورد . فضل فروشی وی   علیە “جناح راست” هم  از ذهن معیوب ناشی می شود کە جز تکرار قبلآ ” گفتم و نوشتم” ، اما کسی ترەای برایش خرد نکردە ، فراتر نمی رود . آنچە در این میان تازە است تاریخ نوشتە ایشان است کە ٣١ اوت ٢٠٢٠ بر آن دیدە میشود .

معضل مجید حسینی و امثالهم این است کە همچون عنصر هر سکت مذهبی می اندیشند و حکم صادر میکنند. اگر عنصر مذهبی نمی تواند و قادر نیست از چهارچوب ایات آسمانی  و”فرمودە” پیغمبرش پا فراتر نهد ، امثال حسینی هم نمی تواند از محوطە سیم خارداری کە بە دور خود کشیدەاند پا را فراتر بگذارند. آنان همچون هر طلبە حوزەهای مذهبی باید مدام سخنان رهبر را صیقل دهند ، تکرار کنند، تاریخ را عوض نمایند ، تا همچون هر باورمند مذهبی دیگر، فرمودەهای رهبر بە باور خلل ناپذیر مذهبی شان تبدیل شود. پیشوند و پسوند هر جملە ، شاە بیت و عنوان هر گفتار و نوشتاری از آنها، حملە بە کومەلە و حزب کمونیست ایران و سنجش آن  بر قپان ناسیونالیسم است . آنان اصلاح ناسیونالیسم علیە جریان کمونیستی کومەلە را انقدر تکرار کردەاند کە مثل هر مسلمان کە شب ها قبل از خواب باید “آیت الکرسی ” بخواند تا از شر “جن و شیطان ” محفوظ باشد ، باید علیە “ناسیونالیسم ” کومەلە چند جملە بخوانند تا خواب های آشفتە کمتر ببینند. اما   ضدیت آنها با “ناسیونالیسم” کومەلە ، خواستە و ناخواستە آنان را  در جبهە  پان ایرانیست ها و  و شونیست های ایرانی قرار دادە و می دهد . بی دلیل نیست  گفتەهای هوچی گرانە ایرج فرزاد از دیگر “لیدرها”ی تک و تنها افتادە بر “بستر اصلی ” ، “کومەلە را مخرب تر از”اسلام سیاسی ” را در قاپ می گیرند . این سخنان چیزی جز خدمت بە ناسیونالیسم ایرانی تحت پوشش “سرخ و کارگری” نیست.

محور نوشتە کنونی مجید حسینی اینبار نیز بر ضدیت تاریخی ایشان با کومەلە و دبیر اول آن بنا شدە است . بسیاری از اتهامات ایشان توسط رفقای دیگر چە در نوشتە و چە در پراتیک عملی قبلآ جواب گرفتە و نیازی بە تکرار آنها نیست . سنجش نظر ، افکار ، و مواضع سیاسی مجید حسینی و امثال ایشان در ضدیت با کومەلە و جنبش انقلابی کردستان و ضربه ای که به سهم خود به آن زده است مورد قضاوت قرار میگیرد. این موقعیت را تاریخ عینی قضاوت می کند، چنین گفتیم و چنین نوشتیم، در مقابل آنچه که واقعا اتفاق افتاد، دردی را دوا نمی کند.

مجید حسینی نیز همچون هر باورمند ایدئولوژیک بە آنچە خود “کمونیسم” می نامد و در واقع چیزی نیست جز آرمانهای خرده بورژوائی که برای آن قبای “کمونیستی” دوخته است، از همین موضع برای منتقدین و مخالفین خود خط و نشان می کشد و حکم ارتداد طرف مقابل، کە از نظر آنها (ناسیونالیسم کرد) است را صادر میکند. نامبردە در “سوژە جناح ها” نیز بە جناح بە قول خودش “چپ” نیز رحم نمی کند و با چوب تکفیر به جان آنان هم می افتد ، چون آنها هم روزگاری “در مخالفت با منصور حکمت گفتەاند و نوشتەاند “. نامبردە نگران است کە چرا “جناح چپ ” ، ظرفیت تشکیل جناح مورد نظر او را ندارد. البته از قرار معلوم چندان هم نا امید نیست ، زیرا در میان رفقای ما گویا دو نفر را کشف کرده است و آدرس نوشته های آنها را می دهد. ایشان بە روشنی می دانند کە با چنین افرادی و آن سطح از نوشتە و درک و تحلیل مسائل سیاسی و مبارزاتی “خط” سیاسی و فکری سازماندهی نمی شود. بە فرض اگر با افق و نگرش امثال مجید حسینی نیز “جناح” تشکیل دهند ، در نهایت چیزی بهتر از ایشان از آب درنخواند آمد.  اگرچە مجید حسینی در طی ٣٠ سال گذشتە  نە تنها در جناح ، بلکە در ایجاد چند حزب “تک بنی” هم شرکت فعال داشت ، اما سرش  در مقابل رویدادهای مهم تاریخی از جملە بی ربط بودن بە کارگر و مبارزە عینی و عملی آن بە سنگ خورد  و امروز تنها  ، سردرگم  و منزوی ماندە و از فرط سرخوردگی بە دیگران می تازد، تا اسم و رسمی دست و پا کند،  اما “آب رفتە بە جوی برگرداندن”  کار عبثی است. با این درس و آزمون و پیشینه “جالب”،  رفقای ما را تشویق میکنند کە مسیر طی شدە و اشتباهات  ایشان و امثالهم را مجددآ امتحان کنند. واقعا در امتحان خود فریبی به مجید حسینی باید نمره بیست داد.

مجید حسینی در نوشتەاش و دیگر یارانش  از “کومەلە قدیم” یاد میکنند و بارها این اصطلاح را بکار بردەاند . همچنین از فاصلە گرفتن “کومەلە” از “کمونیست ها” بە کرات گفتە و نوشتەاند. قبل از هر چیز باید گفت کە از دهە  پنجاە خورشیدی و بویژە بعد از قیام ١٣٥٧ در ایران و سرنگونی استبداد سلطنتی در این کشور ، بستر اصلی کمونیسم و انقلابیگری مارکسیستی در کردستان کومەلە بودە و اکنون نیز کومەلە است .کومەلە ستون اصلی تشکیل دهنده حزب کمونیست ایران در ١١شهریور ١٣٦٢ بود و بعد از لطمات “چپ و راست” بە این حزب ، کماکان آنرا پا برجا نگە داشتە است . بنابراین کومەلە قدیم ، همین کومەلە (سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) امروز است . اما بە روز شدە و فرزند زمانە خود است . واقعیات زمانە خود را بە درست تشخیص دادە و متناسب با آنها اتخاذ سیاست و تعیین تاکتیک کردە است . بخشی از یک جریان سرتاسری است و استراتژی آن انقلاب کارگری و برپایی جامعە سوسیالیستی در ایران است . اما این امر را جبر تاریخ و تنها نتیجە تکامل و گسترش نیروهای مولدە نمی داند، بلکە همزمان آنرا محصول نبرد طبقاتی و سازماندهی طبقە کارگر(حزبی و تودەای) و اعمال هژمونی آن در میان تودە وسیعی از متحدین آن برای انقلاب کارگری می داند و برای آن فعالانە میکوشد. این امر با نگرش “بلانکیستی” حزب “تک بنی” مجید حسینی و یاران متحد و متفرقش در دست بردن بە قدرت سیاسی، زمین تا آسمان تفاوت دارد و یکی از تفاوت های اصلی ما کمونیست های مارکسیست با حزب “مدرن” و غیر مارکسیست  آنان را بە روشنی نشان می دهد. بنا بر آنچه که بطور عینی دیده می شود کومەلە خود مرکز ثقل کمونیسم و انقلابیگری کارگری در کردستان است .لذا  نشانە کمونیست بودن در جامعە کردستان ، دوری و نزدیکی با این جریان است ، نە برعکس آن . این واقعیت ادعای ما نیست ، بلکە حقیقت تثبیت شدە و قابل اندازە گیری در جامعە کردستان و بویژە در صفوف کارگران و مبارزین انقلابی این دیاراست.

اما بخش کمدی افاضات این “لیدر” بی حزب و سمپات، آخر نوشتەاش است  کە ٤١٧ کلمە را شامل می شود و بە بحث “سوسیالیسم در یک کشور ” پرداختە است . ایشان در این قسمت نه تنها نهایت ناآگاهی  خود را از مجادلات تاریخی در صفوف کمونیست ها در سطح جهان در همین زمینه نشان میدهد، بلکه حتی وجود این مباحثات  در سالهای اولیە بعد از تشکیل حزب کمونیست ایران را بە فراموشی می سپارد. جالب این جا است با این درجه از بضاعت “علمی” در مورد این مسئله  فضل فروشی هم میکند. وی می مینویسد: “… این بحث رهبری کومهله عین همان نظری است که نزدیک به ۴۰ سال قبل عبدالرحمان قاسملو دبیر اول حزب دمکرات در جزوهای نوشت ۲۵ سال دیگر جامعه کردستان آمادگی پیاده کردن سوسیالیسم را دارد و رو به کومهله گفت حالا زود است. خانه قاسملو آباد او سوسیالیسم را به ۲۵ سال آینده موکول کرد و اینها به محال.”

انسان مات و مبهوت می شود در برابر این درجە از جعل و وارونەنگری چە بگوید؟ این اتهامات برای ما و فعالین جنبش کارگری و رادیکال در کردستان چیزی تازەای نیست . از زمان جدایی این شخص و افرادی مشابە از حزب کمونیست ایران و کومەلە و  تشکیل حزب مورد نظر و سپس چند شقە شدن و منفرد گردیدن ، این نوع تبلیغات بە بخشی از هویت این سرداران بدون سرباز تبدیل شدە است . ٣٠ سال تحریف ، جعل و وارونەنگری علیە کومەلە، چیزی جز ریشخند فعالین کارگری و جنبش های اجتماعی در کردستان برای آنها بە همراە نداشتە و نخواهد داشت ، اما همچنان بر طپل خود می کوبند و رسوایی برای خود بە بار می آورند ، ولی خستە نمی شوند ؟

بحث “سوسیالیسم در یک کشور” قدمت بیش از صد سال در جنبش کارگری و کمونیستی جهانی در ابعاد بسیار وسیعی دارد. در حزب کمونیست ایران هم بعد از سالهای اولیە فعالیت این حزب کە شور و شوق زیادی در صفوف آن ایجاد کرد ، آن جدال از مباحث جدی فکری و نظری بود کە هم بر صفوف تشکیلات ما و هم بر صفوف چپ ایران تاثیر غیرقابل انکاری گذاشت . اتفاقآ دو طرف اصلی بحث، زنده یادها منصور حکمت و غلام کشاورز بودند  کە با سعەصدر و متانت انقلابی جدل کردند. غلام کشاورز مخالف نگرش و دیدگاه منصور حکمت بود ، اما رفیقانە مباحث نظری و تئوریک بسیار مهمی را بدون انگ و برچسب بە پیش بردند . نە کسی “انترناسیونال” و نە دیگری “ملی و ناسیونالیست” بود.  اگر در آنزمان کسانی از قبیل مجید حسینی پیدا می شدند و مباحثات مربوط بە تجربە شوروی و بحث “سوسیالیسم در یک کشور” را با ناسیونالیسم و مشابهت با “بحث کوتاهی در بارە سوسیالیسم “عبدالرحمان قاسملو ، کە توسط رفیق جانباختە دکتر جعفر شفیعی  نقد شد و جواب گرفت ، تشبیە میکردند ، در سلامتی روانی وی شک می کردند. کاری کە اکنون مجید حسینی آنجام دادە است . من می دانم و متوجە هستم کە این بحث در توان ، ظرفیت و سواد سیاسی کسان امثال مجید حسینی نیست ، اما با انگ و اتهام زدن بە دیگران ، تنها خود را در معرض قضاوت منفی قرار می دهد و بی اعتباری بیشتری در کارنامە خود ثبت می کند. مجید حسینی و امثال ایشان ، هم و غمشان ضدیت با کومەلە و حزب کمونیست ایران و خط انقلابی و دخالتگر این جریان در رویدادهای اجتماعی بویژە در کردستان است . عقدە آنان از دبیر اول کومەلە ، عقدە از حفظ و بقاء این جریان توسط ایشان و رفقایش در تند پیچ های مهم تاریخی بە لحاظ سیاسی و مبارزاتی و در عرصە تشکیلاتی نیز در تقابل با “چپ و راست” جریانات انشعابی از حزب کمونیست و کومەلە است . اگر کومەلە نیز همچون مجید حسینی و افراد فرصت طلب و بی پرنسیپ از نوع “ایرج فرزاد” مسیر عافیت طلبی بر می گزید و جنبش کردستان را تقدیم جریانات ناسیونالیست می کرد ، امروز مجید حسینی و ایرج فرزاد، سوژه ای هم نداشتند که خود را با آن سرگرم کنند. اتهام ناسیونالیسم بە کومەلە و حزب کمونیست ایران از جانب یاران گذشتە و مخالفین امروز، در واقع حملە بە انقلابیگری کارگری و سوسیالیستی کومەلە در جنبش انقلابی کردستان است . کومەلە ٣٠ سال است این اتهامات بدون سروته را از زبان این آقایان و افراد مشابە آنها می شنود و خم هم بە ابرو نیاوردە و اکنون نیز نباید کمترین ارزش و اهمیتی هم برای خرده فرمایشات آنان قائل شود. جامعە و پراتیک اجتماعی بهترین سنگ محک برای تشخیص انقلابیگری  مارکسیستی از هوجیگری خردەبورژوایی تحت لوای “کارگر و کمونیسم” است. کومەلە با دخالت فعال در تعیین سرنوشت جامعە، جواب ژنرالهای بی لشکر را دادە و خواهد داد.

١٣/شهریور/١٣٩٩