شباهنگ راد
حواشیِ پنجاهمین سالگرد سیاهکل، میدانِ مجازی پُر از اظهار و نظر، برگزاری مراسم و کمپینهای اینترنتی بُوده است. از راستِ راست، تا چپِ راست، اینروز را گرامی داشته و هر یک بنوعی آنرا، از آنِ خود دانستند. البته از قلم نباید انداخت که در اینبین سازمانها و جریاناتی که کمترین تعلقِ سیاسی – تئوریکی با سیاهکل نداشتند، اینروز را – بهدلیل روزِ راهاندازی مبارزۀ مسلحانه علیۀ رژیمِ سراپا مسلح شاهنشاهی – پاس داشتند. طبیعتاً قصد و مقصودِ متن، نه وُرود به مواضعِ ایندست جریانات، بلکه خطاب به آنانیست که قبلتر و در گیروپیچهای مبارزاتی، از آرمان و از راهِ فدائی دُور شدهاند و بعضاً به صفِ دشمنانِ طبقاتیِ کارگران و زحمتکشان پیوستهاند.
فراواناند و بیشک نمیتوان یکجا، به همۀ آنها پرداخت. ولی انتخاب فعلی به موضعگیری «سازمان فداییان خلق ایران اکثریت» برمیگردد. «سازمان»ی که علیرغم کولهباری از سازش، همکاری و مقابله با جنبشهای مسلحانۀ تودهای و کمونیستیِ همچون جنبشِ مسلحانۀ خلقِ کُرد، ترکمنصحرا و اتحادیۀ کمونیستها در آمل، و نیز گشتزنی و همراهی با سپاه پاسداران و بسیج در خیابانهای ایران برای بدام انداختن کمونیستها، مبارزین و مخالفین، به تجلیل از اینروز پرداخته و در همانحال «سازمانِ» خود را از زمره پرچمداران و ادامهدهندگان جنبشِ سیاهکل میداند!!
واقعاً غمانگیز است و اینروزها بهدلیل نبُود سازمانِ کمونیستی در درونِ جامعه، تفکیکِ رنگهای اصلی – منظور شناسائی و فهمِ سیاستهای عملی در برابر رژیم سراپا مسلح -، کمی مشکل شده است و جریانهای بیخاصیت و سازشکاری همچون «اکثریت» و حواشی آن، به میراثداران راهِ سیاهکل تبدیل شدهاند. جدا از یاوهگوئیهای «سازمان اکثریت»، از چپاش گرفته تا راستاش، دودوزهباز و کلاشاند. «چپ» آن، شرمنده از بازگوییِ حقیقت و توضیحِ نقش خود، در دُوستی و در همکاریهای عملی با نهادها و ارگانهای وابسته به نظامِ جمهوری اسلامیست، و راستِ آن در فکر احیا، شکوفائی و شرکت در انتخاباتِ آتی ریاستِ جمهوریِ سالِ 1400 نظام است! در هرصورت و علیرغم دعوا و مرافعۀ بیمایۀ درونی، تفاوتی باهم ندارند و همه از یک خانوادهاند. به طور نمونه در اطلاعیۀ شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و «به مناسبت پنجاهمین سالگرد رویداد حماسی سیاهکل» میخوانیم: «50 سال از آن روزهای عزم و رزم میگذرد و ما هنوز هستیم و پای در راه آرمانهای بزرگ بنیانگذاران جنبش فداییان خلق ایران داریم. سازمان ما ادامهدهندۀ بیگُسست مبارزه و آرمانهای دیرین بنیانگذاران جنبش و سازمان فداییان خلق ایران در این پیکار 50 سالۀ بیوقفه است. ما فداییان خلق، هنوز هم بر آن میثاقی پایبندیم که با گامنهادن در این راه بلندٍ با مردم و با آزادیخواهان ایران در برابر دیدگان تاریخ بستهایم».
عجبا! 50 سال، «سازمانِ اکثریت» همان راهی را رفته است که بُنیانگذاران آن پای ریختند؛ 50 سال بیوقفه ادامهدهندۀ آن آرمانیست که خشت آنرا تعدادی از کمونیستهای صدیق و وفادار به آرمانِ کارگران و زحمتکشان پی ریختند؛ 50 سال متعهد به راه و آرمانیست که تاریخ به عهدۀ سازمانِ مدافع مردمی گذاشته است! بهراستی حکایت و داستانِ عجیب و غریبیست و ریاکاری، مقدار و اندازهای ندارد. به هرحال ادعاها را نباید جدی گرفت و واقعیات و تجارب تلخ و ناگوار را ملاک قرار داد، و همچنین به کارنامۀ سازمانهای دغلکاری همچون سازمان اکثریت نظری انداخت و آنوقت آسانتر میشود پی بُرد که اینشکل تلاشها، تف سربالا و در حقیقت لجنمال کردن بیش از پیش ماهیت گندیدۀ سازمانِ خودیست؛ «سازمان»ی که در تخالف با ایدۀ نوینِ بُنیانگذاران سازمان قرار گرفت و از همان آغاز و در همراهی با رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی، به قلع و قمع اعتراضاتِ کارگران و زحمتکشان پرداخته و متعاقباً بر بارِ جنگ خانهخرابِ امپریالیستی ایران و عراق افزوده است؛ اضافهتر «سازمان»ی که دربدر و در چهارچوب سیاستِ مالک و مستاجر، در پی شناسائی و کشفِ خانههای مخفی، دستگیریِ کمونیستها، مبارزین و مخالفین بُوده است؛ «سازمان»ی که بهمراه سپاه و بسیج نقش فعالی در سرکوبِ اتخادیۀ کمونیستها در جنگِ آمل داشته است…
آری، «سازمانِ اکثریت» با حملِ چنین کارنامۀ «درخشانی»ست که اینروزها بیراقدار منش و راهِ پُر افتخارِ چریکهای فدایی خلقِ دُورانِ ستمشاهی شده است. دستانداکاران «سازمان اکثریت» بهخیال خود بر آنند تا با وارونه جلوه دادن بدرفتاریها و بدکرداریهای سیاسیشان، ذهنِ نسلِ جوان امروزی را از آنچه که در دُوران سیاه و سرکوب انجام دادهاند، منحرف سازند؛ بر مبنای چنین تفکری و با ترکیبی از گرایشات متفاوت، در 50مین سالگرد سیاهکل بهمیدان آمدهاند تا پرستیژِ سیاسی و حقهبازهایشانرا روتوش کنند.
فارغ از آنچه در بالا آمده است، بهطور یقین برای بازشناسیِ «سازمان اکثریت» میشود از چند جهت پروندۀ سیاسیِ آنرا ورق زد. ولی قبل از هر چیز ذکرِ ایننکته بیفایده نیست که هدف از برخُورد با آن، نه «انتقاد – اتحاد»، بلکه بهمعنای توضیحِ چندینبارۀ سیاستهای بغایت غیر انسانی و ضد مردمی «سازمان» و بخصوص در خدمت به زنده نگهداشتن حافظۀ تاریخیست. چرا که از همان آغازِ بر سر کار گماری نظامِ جمهوری اسلامی، تکلیفِ سیاسی خود را با میلیونها کارگر و زحمتکش روشن کرده و علناً و عملاً در خدمت به سیاستهای امپریالیستی قرار گرفته است. پس برای روکردنِ بیش از پیشِ اخلاق و منشِ سیاسیِ «سازمان اکثریت»، لازم است تا آنرا – بهطور خلاصه -، به چهار دُوره تقسیم کرد.
اوّل غضب سازمان توسط نالایقهای سیاسیای همچون نگهدارها و کشتگرها؛ دوّم همیاری و همکاریِ تنگاتنگ با سرکوبگران و دولتمدارانِ جمهوری اسلامی در تعرض به کمونیستها، زندانیان سیاسی و دیگر جنبشهای مسلحانه تودهای؛ سوّم مخالفت و در حقیقت طرد آن توسط نظام و آنهم بعنوان سازمانِ بیمصرف. و سرآخر پیگیری سیاستهای پیشین – یعنی «انتقاد – اتحاد» با بخشهایی از نظام – در خارج از کشور است.
در بخشِ اوّل، یعنی غضب سازمان و بویژه در کُورانِ جنبشهای کارگری و تودهایِ سالهای 56 و 57 توسط عناصر بیمصرف و بیمایهای همچون نگهدارها و کشتگرها، زبانزدِ همه و بویژه هواداران وقت سازمان است. رُسوخ موذیانه بهدرونِ سازمان و تغییر خطمشی مبارزاتی آن، پیش درآمدِ تغییرموضعِ آرمانِ رزمندگان سیاهکل بُود. زمانیکه مردم و نیروهای جوانِ کمونیستی، دور و بر سازمان، در انتظارِ سمتوسو دادن جنبشهای اعتراضیِ کارگران، زنان، دانشجویان و دیگر خلقهای ستمدیده به مسیرِ سازنده بُودند، رهبران آن به بهانۀ «به روز» کردنِ تئوری، خطِ بطلان به افکارِ رزمندگان سیاهکل کشیدهاند که اثرات مخربِ آن همچنان دارد، در عرصههای متفاوت بر روی جامعه و بر دوش هزاران هوادار سنگینی میکند. خطِ سیاسیِ گذشته از جانب رهبری وقت به کنار گذاشته میشود و تصفیههای سازمانی در دستور کار قرار میگیرد، قرارومدارها و بده و بستانهای تشکیلاتی تنظیم و در فردای قیام «سازمانِ فداییان» را، به سازمانِ بیمصرف و به ارابۀ سیاستهای امپریالیستی در درون جامعه تبدیل میسازد.
دوّم، اجابت به سیاستهای خمینی و دار و دستههای تازه بهقدرت رسیده، و متعاقباً انتسابِ خلقهای ستمدیدۀ کُرد، ترکمن و کمونیستها به «اشرار مسلح» و «ضد انقلابیون»، از دیگر سیاستهای «به روز» شدۀ «میراثداران» جنبشِ فدایی را تشکیل میداد! آشکار شد که سردمداران نظام از همان آغاز کمر به نابُودی جنبشهای حقطلبانه بستند؛ تحمیل جنگ خونین و حمله به کُردستان و ترکمنصحرا تحت عنوان «مبارزه با اشرار»، توپ و خمپارهباران، کَشت و کُشتار جوانان و کودکان، تخریب خانه و کاشانۀ محرومان آنهم در سه ماهۀ اوّل بر سر کار گماری رژیم جمهوری اسلامی از یکطرف، همکاریهای سیاسی – عملی رهبری وقت «سازمان فداییان» با نظام از طرفدیگر قابل انکار نیست. مگر نسلِ آنزمان فراموش کرده استکه چگونه «سازمانِ اکثریت»، کمر به نابُودی بدیهیترین خواستهای متعرضین و دستآوردهای قیام کنندگان سالهای 56 و 57 بسته است؛ مگر فراموش کرده استکه چگونه آمدوشدهای نمایندگانِ نظام با نمایندگان «سازمانِ اکثریت» شکل تازهای بخود گرفت و رفتهرفته رهبری سازمان را به بدنۀ بیاختیارِ نظام، و نیز به نیروی سد کنندۀ جنبشِ مسلحانۀ خلق کُرد و ترکمنصحرا تبدیل کرد؛ مگر فراموش کرده استکه چگونه «سازمانِ اکثریت» بر طبلِ جنگِ امپریالیستیِ ایران و عراق کُوبید و هزاران جوان و توده را طعمۀ سیاستهای جنگافروزانۀ سردمداران نظامِ جمهوری اسلامی کرد؛ مگر فراموش کرده استکه چگونه و در زمانیکه شعلههای جنگِ انقلابی و تودهای در سنندج و دیگر نقاط کُردستان، و متعاقباً ترکمنصحرا علیۀ ضد انقلاب حاکم برافروخته شد، «ادامهدهندگان راهِ بُنیانگذاران سازمان»، فکر و ذکرشان پس زدن جنبشِ مسلحانۀ تودهای بُود. متأسفانه چهل سال استکه از آنزمان میگذرد، و در همانحال چهل سال استکه نه «سازمانِ اکثریت»، بلکه لمیدگانِ جنبش فدایی، حاضر به توضیحِ میزانِ ارتباطِ سازمان با دولت، و بویژه حاضر به توضیحِ دقیقِ وظایفِ محوله از جانبِ رهبری وقت سازمان، پیرامونِ تخطئۀ جنبش مسلحانۀ کُردستان و ترکمنصحرا نیستند. به دیگر سُخن همه بدرجات متفاوت، درپی استتارِ حقایق از دیدۀ مردم و نسل جوانِ امروزیاند. مولفههایی که مغایر با افکار و با منشِ رزمندگان سیاهکل است. پس لازم و صروریست تا تاریکیهای سیاسی – عملی را با شفافیت تمام و آنهم بدُور از منافع حقیرِ شخصی، برای جامعه و برای تمامی جویندگان راهِ رهایی توضیح داد و هراسی از بیان واقعیات به دل راه نداد. نسل جوان امروزی باید بداند که سازمانِ اکثریت به چه میزان، در تحکیمِ نظامِ جمهوری اسلامی، در کُشت و کُشتارِ تودههای ستمدیده و در دستگیری و سرکوب نیروهای کمونیستی و انقلابی نقش داشته است. اگرچه فعالیتهای ضد انقلابیِ «سازمان اکثریت» صرفاً به دهۀ اوّل حاکمیت نظام جمهوری اسلامی خلاصه نمیشود و درواقع گند و کثافاتِ سیاسیِ «اکثریت»، آنقدر زیاد است که با هیچ مادهای نمیشود آنها را پاک کرد. «سپاه پاسداران را به سلاحهای سنگین مسلح کنید» و دخیل بستن به جناحهای «ملایم»تر نظام، از دیگر «دستآوردهای پُرمایۀ» «سازمان اکثریت» برای جامعه و نیروی جوانِ آنزمان و بعدها بُوده و هست.
در مبحث سّوم، اکثریت بساطِ سیاسی خود را در نشست با «حزب توده» در درونِ جمع، و در ادامه ارتباطِ مستقیم خود را با نظام قطع کرد. البته قطع رابطه نه بهدلیل تغییر و چرخش سیاسیِ «سازمانِ اکثریت» نسبت به ماهیت نظام، بلکه در تغییر روشِ بعضاً سردمداران رژیم، با جریاناتی همچون «حزب توده» و «سازمان اکثریت» بُوده است. چرا که به عقیدۀ بعضاً سران نظام جمهوری اسلامی، تاریخ مصرفِ جریاناتی همچون «حزب توده» و «اکثریت» بسر رسیده و بیش از آن، حاضر به ادامۀ همکاری و همیاری با ایندست جریانات نبُودند. خلاصه چند سالی، [و بنابه اسناد موجود، گفتهها و نوشتهها از طرفِ «سازمان اکثریت»، «حزب توده» و حواشی آنها]، طول کشید تا این دو جریان، بر خلاف میل و رغبتشان بساط سیاسی خود را در ایران جمع و تحت عنوان عقبنشینی و انتقال رهبری موثر و شناخته، به افغانستان و به تاشکند نقل و مکان کنند که بدونشک وُرود و پرداختن به آن دُوران، مثنوی هفتاد من کاغذ است.
سرآخر و مبحث چهّارم، «ناخدا»، کشتیِ سراسر چرکین را به سمت کشورهای اروپائی هدایت کرد و اینبار هم بمانند گذشته، سیاست و منفعت خود را با بخشهایی از نظام همچون «اصلاحطلبان» حکومتی رقم زد. حمایت از خاتمی، موسوی و غیره و نیز ورود به صندوقهای رأیگیریِ نظام در دُوران متفاوت از دیگر کارکردها و ماحصلِ سیاستهای منطبق با «آرمانِ بُنیانگذاران سازمان» است؛ «میثاق» با آرمانِ مردمیست که رزمندگان سیاهکل پیشۀ خود ساختند! ولی بدون کمترین دودلیای میشود گفت که آن رفقا [کمونیستهای دهۀ چهل] سرشان به میلیونها کارگر، زحمتکش و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی وصل بُود، اینان [«سازمان اکثریت» و حواشی آن] سرشان به بالا و به جناحهای متفاوت نظامِ امپریالیستی وصل بُوده و هست. پس تفاوت بسیار زیادی بین این دو رفتار و کردار است. بنابراین بیعلت هم نبُوده استکه منادیان سرمایه در دُورههای متفاوت، با افتخار به پای صندوقهای رأیگیریِ نظام در خارج از کشور رفتند و در ادامه در فکرِ رونقتر کردن انتخابات آتی ریاست جمهوری در سال 1400 هستند.
خلاصه، هیچ دُورهای پروندۀ «سازمان اکثریت» خالی از همیاری، همکاری و همسویی با سیاستهای نظامِ امپریالیستیِ حاکم بر ایران نیست. این «سازمان» به زائدۀ نظامِ جمهوری اسلامی تبدیل و مخالفِ تحقق خواستهها و منافع میلیونها کارگر، زحمتکش، زنان، جوانان و دیگر قربانیان نظامِ امپریالیستیست. پس لازم و بهجاست هم سیاستِ گذشته و هم به روزش را افشاء کرد و بیش از این اجازه نداد تا دشمنان طبقاتی کارگران و زحمتکشان و حامیان مناسبات سرمایهداری، افکار نسلِ جوان امروزی را منحرف و تاریخ سراسر نکبتبار خود را به گونهای دیگر به خُورد جامعه دهند.
21 فوریه 2021
3 اسفند 1399