حزب کمونیست ایران

سی خرداد شصت ، یورش ضد انقلاب !

چهارشنبه – ۲۹ خرداد – ۱۳۹۸ , 19 – 06 – 2019

وقایعی در تاریخ هر جامعه ای موجودند که نه تنها برای دوره ای سرنوشت آن جامعه را رقم میزنند بلکه آنچنان در ذهنیت تاریخی جامعه حک میگردند، که از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و مابه ازاء عملی خود رادر آنچه که برای مدتهای طولانی جامعه را در خویش فرومیبرد، بازتاب میدهند. اگر انقلاب مشروطه و کودتای بیست وهشت مرداد برشهای مهمی از این رویدادهای تاریخی اند که پایان یک مرحله از تحولات جامعه وآغاز دوره ای دیگر را بیان میدارند، به همان اندازه باید گفت که سی خرداد شصت نیز بدون تردید یکی از آن رویدادهای تاریخی است. واقعه ای که اوج توحش اسلام سیاسی را به نمایش گذاشت. آنچه که در سی خرداد اتفاق افتاد زمینه های خود رااز همان لحظه سقوط نظام سلطنتی فراهم آورده بود. آن مردمی که به حرکت درآمده و برای آزادی ورفاه وبرابری مبارزه کردند در شوق سقوط رژیم ستم شاهی درک نکردند که آنچه که جایگزین سلطنت گشته است، مومیائیهائی هستند که از اعماق تاریک تاریخ سر برآورده بودند. اگر در حال وهوای آنچه که بهار آزادی خوانده میشد، مردم ونیروهای سیاسی در توهمات برابری وآزادی، الفاظی که از مفهوم واقعی خویش تهی گشته بودند، به سر میبردند و این چیزی جز انتزاع عاطفی از تضادهای طبقاتی و نادیده گرفتن احساساتی مبارزه طبقاتی نبود. آن واژه های تهی شده از مفاهیم واقعی خویش لپ مطلب اصلی انقلاب گردیده بودند ، گوئی که طبقات فقط به علت سوء تفاهم از هم گسیخته بودند.

حاکمان جدید مزورانه فریاد میزدند که انقلاب اسلامی “سوء تفاهم وحشتناکی را که میان طبقات مختلف موجود است، رفع میکند” و در این آشفته بازار فریب ودغلکاری آنان که خود را نمایندگان پرولتاریا می نامیدند در نشئه این “برابری” دغلکارانه غرقه بودند. کارگران با بورژوازی متفقا دست به انقلاب بهمن زده بودند وتصور میکردند که در کنار بورژوازی به منافعشان تحقق خواهند بخشید ومیتوانند در کنار بورژوازی رهائی یابند. پرولتاریا ونمایندگانش قادر نشدند همه احاد طبقه کارگر وتوده های تحتانی جامعه را علیه سلطه سرمایه ونه شکل این سلطه برانگیزانند تا مردم در قامت پرولتاریا رهبر جامعه را ببیند. اما ضد انقلاب که اکنون بعد ازهزار وچهارصد سال حکومت را به دست گرفته بود، نه تنها به فکر بازسازی تمام دستگاههای اداری وسرکوب رژیم سرنگون شده بود، بلکه میخواست هر چه زودتر تکلیف خود را با انقلاب ومردم انقلابی یکسره کند. از آنرو که انقلاب هنوز از تک وتا نیفتاده بود و در بسیاری از مناطق هنوز انقلاب مقاومت میکرد. شوراهای کارگری در تقلا برای گسترش و کسب مطالباتشان بودند. دانشگاه میدان حضور قدرتمند کمونیستها ،چپ ها و ادبیات مارکسیستی بود. زنان سازمانهای دفاع از حقوق خویش را بوجود آورده بودند. ترکمن صحرا وبویژه کردستان برجسته ترین نماد مقاومت انقلاب بودند. همزمان ضد انقلاب در قامت بورژوازی اسلامی ماشین سرکوبش را برای کشتار گسترده آماده میکرد. و بالاخره این ماشین در سی خرداد شصت به حرکت درآمد. روزانه صدها نفر در خیابانها وزندانها به گلوله بسته شده واعدام گردیدند. بدین سان خرداد شصت پایان دوره ای است که پافشاری بر مطالبات انقلاب و تب وتاب آن هنوز حیات داشت و آغاز دوره ای که در آن آزادیخواهی، رهائی زن، مطالبات کارگری و انقلاب به بند کشیده شد. اگر رژیم شاه ناتوان از سرکوب انقلاب بود این امر به عهده بورژوازی اسلامی افتاد که در خرداد شصت به سرانجام رساند. بگیر وببندها چون سیلی فرود آمد. اسامی تیرباران شدگان همه روزه به صحنه روزنامه ها وتلویزیون کشیده شدند واین وحشیگری آنچنان بود که قدرت مقاومت از جامعه را برمیگرفت. سران رژیم با وقاحتی که قابل تصور نبود در دفاع از جنایات خود به سخن درآمدند.

آنان گفتند “در صورت لزوم باید مانند امام علی روزی چهار هزار نفر از کفار را سربرید”. گفتند”محدودیت سنی وجنسی برای اعدام وجود ندارد”. عربده کشیدند که “سرکوب ضد انقلابیون درمقایسه باجنگ باعراق در درجه اول اهمیت است” وبدین سان ودر رهگذر این توحش عریان اسلامی، رژیم خود را تثبیت کردند. همراه با این کشتار خونین دهها هزار نفر به زندان کشیده میشوند که بخش بزرگی از آنان در جریان قتل عام زندانیان سیاسی در سال شصت وهفت به جوخه های اعدام سپرده شده ویا تیر باران شدند. از اینرو باید گفت که دهه شصت دهه ای تاریک و خونین در ذهنیت تاریخی این جامعه است. ابعاد وحشتناکی این جنایت آنچنان است که جامعه بیش از سه دهه نیاز داشت که مجددا به خود آید و آنچه که در اعماق جامعه شکل گرفته بود، راه به بیرون بیابد. خیزش نود وشش بیان توده ای این خروج ازاعماق و ورود به دوره ای است که باید به آن دورۀ آغاز پایان دولت بورژوازی اسلامی گفت.

این دورۀ جدید، دوره به میدان آمدن نسل جدیدی از رهبران کارگری است که با شعار “نان، کار، اداره شورائی” افق وآرزوها ی طبقه کارگر را بیان میدارند. دوره ای است که زنان بر بالای سکوها رفته وحجاب، این نماد حقارت زن را به زیر می افکنند. دوره ای است که دانشجویان برهم سوئی خود با کارگران پای می فشارند. در این دوره جدید به ندرت میتوان احزاب وسازمانهائی را یافت که هویت خود را با سوخت وساز طبقه کارگر تعریف کنند ولی به دنبال توهمات انقلاب همگانی و پوپولیسم سال پنجاه وهفت باشد. این احزاب وسازمانها به درستی اکنون سوسیالیسم را ضروری وممکن دانسته ونه هرنوع سرنگونی که سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را در دستور کار خود دارند.

هر چند که سی خرداد یک تجربۀ بس خونین در تاریخ این جامعه است ولی همزمان پیام آور هشداری است که هیچگاه فراموش نکنیم که میان منافع طبقه کارگروبورژوازی درۀ عمیقی موجود است، که در آن همۀ قهرمانانی آرمیده اند که توسط ارگانهای سرکوب بورژوازی قتل عام شده اند.