حزب کمونیست ایران

شاه با تاج رفت با عمامه برگشت

 

زانا سعیدزاده

در 26 دی ماه سال 1357، مردم ایران، خوشحال از فرار شاه به خیابان ها آمده بودند. تیتر “شاه رفت” در روزنامه ی اطلاعات یکی از عنوان های ماندگار سال 57 بود.

انقلاب ایران تنها خیزش سال 57 نبود، بلکه حاصل عملکرد خودکامه و استبدادی سلاطین پهلوی و تداوم مبارزه ی توده ی مردم ایران برای آزادی بود.

وضعیت ایران در سال های ابتدایی حکومت محمدرضا شاه پهلوی بسیار متفاوت از سال های واپسین حکومت وی بود.

نخست وزیر شدن مصدق و به قدرت رسیدن طیف ملی گرا و همچنین به وجود آمدن فضای نسبی آزادی بیان و فعالیت طیف روشنفکر چپ و آزادیخواه حاصل از خلا قدرت کامل محمدرضا شاه باعث شده بود که ایران به صحنه ی تقابل تفکرات مختلف باهم تبدیل شود.

امپریالیسم غرب که وجود محمدرضا پهلوی را در شرایط سیاسی آن موقع دهه ی 30 برایش مهم بود، تلاش کرد که موقعیت وی را بعنوان قدرت اول ایران تثبیت کند، اما برای انجام این کار، علاوه بر توده ی مردم زحمت کش و آزادیخواه، دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی را نیز سد راه خود می دید. مصدق با ملی کردن صنعت نفت ، دست انگلیس را از سفره پر از ثروت نفت ایران کوتاه کرده بود، از اینرو آمریکا و انگلیس با طراحی کودتا سعی در خلع قدرت مصدق از نخست وزیری و تثبیت قدرت مطلقه ی شاهنشاهی در ایران را کردند.

اولین فرار محمدرضا شاه نیز در این مقطع زمانی اتفاق افتاد.

شاه که در 22 مرداد سال 32 به صورت مخفیانه حکم خلع نخست وزیری مصدق را امضا کرده بود، در 25 مرداد ابتدا به کلاردشت در شمال ایران فرار کرد. وقتی که سرهنگ نصیری در همانروز با زره پوش و نیروی نظامی حکم خلع مصدق را برای او برد، توسط نیروهای محافظ مصدق دستگیر شد. خبر این واقعه به شاه رسید و وی نیز با هواپیمای شخصی ابتدا به بغداد و سپس به رم فرار کرد.

کودتا در 25 مرداد شکست خورد، اما مصمم بودن آمریکا و انگلیس به خلع قدرت از مصدق در 28 مرداد همان سال نتیجه داد و با وقوع کودتای ارتش و حضور ارازل و الواتی همچون شعبان بی مخ، قلع و قم مردم ، چه نیروهای چپ و آزادیخواه و چه نیروهای طرفدار مصدق، دولت مصدق سقوط کرد و بسیاری از مردم کشته و یا پس از دستگیری به جوخه های اعدام سپرده شدند.

هرچند وقوع کودتای 28 مرداد موجی از ناامیدی و یاس را در دل مردم آزادیخواه ایران درپی داشت و زخمی ماندگار بر تنه ی آزادیخواهی در ایران زد، اما همین زخم و ناامیدی به اراده ای پولادین جهت سرنگونی حاکمیت استبداد در ایران و حاکمیت مردم بر مردم تبدیل شد.

تنها سه روز پس از موفقیت کودتای 28 مرداد، با سازماندهی سیا و mi6 و فرماندهی زاهدی، شاه دوباره به ایران بازگشت و اینبار قصد به دست گرفتن کامل قدرت و یکدست کردن حاکمیت را داشت.

در چند سال بعد شاه دست به یکسری اقدامات تحت عنوان انقلاب شاه و مردم یا انقلاب سفید زد. در این اقدام، شاه با طرح اصلاحات ارضی سعی در حذف نظام ارباب رعیتی در ایران را داشت.

صنعتی تر شدن ایران و تغییر ساختار جامعه از فئودالیسم به کاپیتالیسم، افزایش بهای نفت و ارزش ریال ایران باعث رشد چشمگیر اقتصاد ایران شد و درحالیکه صنعت در ایران در حال رشد فزاینده بود ، شاه در یک تحلیل و پیش بینی اشتباه، اصرار به انجام برنامه طرح عمرانی پنجم کرد و به نسبت برنامه طرح عمرانی چهارم، حجم سرمایه گذاری را در این طرح به شش برابر افزایش داد.

این اشتباه و سقوط قیمت نفت و به تبع آن کاهش ارزش ریال و دچار شدن اقتصاد ایران به بیماری هلندی از یکسو، افزایش شهرنشینی، افزایش کارگران در ایران دارای اقتصاد بیمار، باعث ایجاد یک شکاف طبقاتی بزرگ در جامعه شد.

کارگران ایران نیز که در حال آگاهی یافتن طبقاتی بودند و این را نیز به خوبی می دانستند که کارگران بعنوان نیروی محرکه ی انقلاب، با اتحاد و آگاهی می توانند رژیم و سیستم آن را دگرگون کنند دست به مبارزه متشکل و سراسری زدند، که حضور در خیابان و تظاهرات تنها بخشی از آن است.

در آغاز شهریور 1357، کارکنان پالایشگاه تهران دست به اعتصاب زدند و کارکنان پالایشگاه‌های نفت اصفهان، شیراز، تبریز و آبادان به آنان پیوستند. چند روز پس از آن، کارگران کارخانه‌ سیمان تهران اعتصاب کردند و دستمزد بهتر، الغای حکومت نظامی و آزادی تمامی زندانیان سیاسی را خواستار شدند. موج اعتصابات به‌شدت همه‌جا را فرا گرفت و چندی نگذشت که کارگران خواسته‌های سیاسی را بر خواسته‌های اقتصادی خود افزودند. در نتیجه نه تنها بسیاری از پالایشگاه‌های نفت تعطیل شد، بلکه بیشتر میدان‌های نفت از کار باز ایستاد.

در اوایل مهرماه شمار و گستره‌ اعتصابات بیشتر شد. اواسط مهرماه کارگران، که خواستار امتیازات سیاسی و اقتصادی بودند، نه تنها بیشتر پالایشگاه‌ها بلکه اکثر حوزه‌های نفتی، مجتمع پتروشیمی بندر شاپور، بانک ملی، معادن مس کرمان و چهل کارخانه‌ صنعتی دیگر را به تعطیلی کشاندند. در روز 29 مهر کارگران انبار نفت ری برای‌ خواست‌های صرفا رفاهی دست به یک اعتصاب چند ساعته زدند و بلافاصله با تحقق خواسته‌هایشان‌ به‌کار بازگشتند. اما همین وقفه‌ چندساعته در تحویل بنزین به تانکرها اوضاع تهران را به‌کلی آشفته کرد. به خبر آسوشیتدپرس برای اولین‌بار در تاریخ پس از کشف نفت‌ در ایران، به‌علت کمبود بنزین در 200 جایگاه بنزین، تهران دچار هرج‌ومرج و اغتشاش شد. در اواخر مهر به ‌دنبال اعتصابات پی‌درپی، تقریباً همه‌ مراکز بازار، دانشگاه‌ها، دبیرستان‌ها، تأسیسات نفتی، بانک‌ها، وزارتخانه‌های دولتی، ادارات پست، راه‌آهن، روزنامه‌ها، گمرک و بندرها، بیمارستان‌های دولتی، کارخانه‌های کاغذ و دخانیات، بافندگی و دیگر کارخانه‌های بزرگ تعطیل شد. درحالی‌که ‌اعتصاب‌های موجود در ادارات و کارخانه‌ها و سایر مراکز، اقتصاد کشور را فلج کرده بود، دامنه‌‌ اعتصاب‌ها، تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها نیز با سرایت از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک‌تر مانند ساری، اراک، قزوین، آمل و سنندج همچنان ادامه داشت.

در شهریور ۱۳۵۷، ایران دومین مقام تولیدکننده‌ نفت را پس از عربستان سعودی دارا بود و ده درصد تولید نفت جهان را برعهده داشت. دولت ایران در این ماه، با بیش از شش‌‌ درصد افزایش نسبت به ماه گذشته، روزانه حدود شش‌ میلیون بشکه نفت خام تولید می‌کرد و با بیش از پنج‌ درصد افزایش نسبت به ماه گذشته، به‌طور متوسط روزانه حدود سه ‌میلیون بشکه‌ی نفت به شرکت‌های بازرگانی عضو کنسرسیوم می‌فروخت. تکان نفتی ابتدا در بیست‌ویکم مهر ۱۳۵۷/سیزدهم اکتبر ۱۹۷۸ به‌دنبال نارضایتی عمومی و به‌صورت کم‌کاری آغاز شد و به‌تدریج با اعتصاب کارگران صنعت نفت ایران اوج بیشتری یافت. این کاهش تدریجی که در نیمه‌ دوم پاییز و در فصلی رخ داد که شرکت‌های نفتی معمولاً به‌دلیل افزایش مصرف نفت در زمستان، انبارهای خود را از ذخیره نفتی انباشته می‌کردند، بازار نفت را چندان متأثر نکرد.

با ادامه‌ درگیری‌های مکرر در جنوب تهران و در مناطق نفتی جنوب کشور، روزنامه‌ها و مدرسه‌ها تعطیل شدند و هر نوع تجمع ممنوع اعلام شد. ارتش نفت‌گران را وادار کرد تا به سر کار بازگردند اما تولید نفت روال عادی پیدا نکرد و ‌اعتصاب‌های کلیدی در اداره‌ها، کارخانه‌ها و نقاط دیگر ادامه یافت. جاهایی که اعتصاب نبود، کم‌کاری وجود داشت. این کاهش تولید نفت، به همراه ‌اعتصاب‌های دیگری که در صنایع، وزارتخانه‌ها، کارخانه‌‌ها و سایر مراکز کارگری روی می‌داد، اوضاع جامعه‌ ایران را نابسامان نمود.

در بخش صنعت نفت نیز از هنگامی‌ که اکثر کارگران پالایشگاه ترجیح دادند به‌جای ادامه‌ تولید زیر نظر مقامات حکومت نظامی دست از کار بکشند، صدور نفت متوقف شد. 

هرچند حرکت‌های پراکنده‌ای از 17 شهریور 1357 در میان کارگران صنعت نفت دیده می‌شد، اما از 18 شهریور سال 1357 حرکت اصلی و اثرگذار کارگران صنعت نفت شکل گرفت و رگ حیاتی و شریان اصلی اقتصاد، سیاست و حاکمیت رژیم شاهنشاهی را قطع کرد.

در پانزده آبان دولت نظامی روی کار آمد و اعلام کرد که هر کسی کار نکند اخراج و در صورت مقاومت دستگیر خواهد شد. حدود 200 نفر از سران کارکنان اعتصابی بازداشت شدند. به‌تدریج کارکنان صنعت نفت، همانند دیگر دستگاه‌ها و سازمان‌های دولتی و خصوصی زیر فشار دولت نظامی به‌کار بازگشتند و تولید نفت که به یک میلیون بشکه در روز کاهش یافته بود، به‌ حدود 6 میلیون بشکه در روز افزایش یافت. بدین‌گونه مدت یک‌ماه با سکوت نسبی گذشت. از نیمه‌ آذرماه که ورشکستگی دولت نظامی آشکار شد، کارگران صنعت نفت دوباره مبارزه را آغاز کردند و در 23 آذر ‌اعتصاب‌های سراسری برپا شد و تولید نفت به 1 میلیون بشکه کاهش یافت و در 5 دی‌ماه با گسترش اعتصاب‌ها صدور نفت به‌کلی قطع شد. 

با قطع صدور نفت، اقتدار نظامی محمدرضا پهلوی نیز که به‌شدت وابسته به فروش نفت و تأمین هزینه‌های هنگفت ارتش بود، رنگ باخت و غربی‌‌ها نیز رفته‌رفته بر ناکارآمدی و سقوط محمدرضا پهلوی ایمان آوردند، اما غربی ها این را نیز خوب میدانستند که تاثیر کارگران و مبارزات آنان در سقوط رژیم غیرقابل انکار است، همین مسئله ترس این را در دل آنان نهاد که نظام حکومتی آینده، یک حکومت کارگری و آزاد باشد. انقلاب ایران می توانست تبدیل به یک الگوی موفق برای دیگر کارگران جهان شود و ما شاهد سقوط هر روزه ی حکومت های سرمایه در جهان باشیم.

همین امر باعث شد که با فرض بر خلع قدرت از محمدرضا پهلوی، ابر قدرتان سرمایه ی غربی، تدبیری بیاندیشند که علاوه بر حذف شاه، از به قدرت رسیدن نظامی سوسیالیستی و کمونیستی در ایران جلوگیری کنند.

 آنان این را به خوبی میدانستند که سیاه ترین دشمن آزادی و برابری انسان ها، مذهب و تفکرات بنیادخواهی حاصل از آنست.

هرچند ساختار اجتماعی ایران بسیار سریع از فئودالی به سرمایه داری تغییر یافته بود، اما فرهنگ سنتی و مذهبی هنوز در ایران فرهنگ غالب بود.

از اینرو آنان دوباره دست به دامن یکی از مرتجع ترین انسان های تاریخ شدند.

خمینی که پس از تبعید به ترکیه و سپس نجف در جامعه ی ایران رو به فراموش بود، در پی اخراج هماهنگ شده با آمریکا توسط حکومت بعث در عراق به نوفل لوشاتو در حومه پاریس رفت.

امپریالیسم غرب با این اقدام رسانه های جهانی را در اختیار خمینی قرار دادند و سعی کردند با استفاده از نشریات، تلویزیون و رادیوهای جهانی همچون رادیو فارسی بی بی سی وی را یک منجی آسمانی برای انقلاب ایران معرفی کنند.

خمینی با الهام گرفتن از شعار و خواست های مردمی، که خواست هایی به حق و نشات گرفته از اندیشه ی کمونیستی بود و لعاب بخشیدن مذهبی به آن و با مانور رسانه ای و دادن وعده های دروغین به مردم، سعی در غصب مبارزات چندین ساله و به حق مردم ایران را با پشتیبانی حامیان سرمایه داری خود در غرب کرد.

در دی ماه سال 1357، تظاهرات و خیزش های مردمی به اوج خود رسیده بودند.

شاه که تجربه ی موفق فرار از ایران را در سال 1332 داشت، بار دیگر به امید بازگشت پیروزمندانه تصمیم به خروج از ایران گرفت.

او  دولت و اختیارات حاکمیت رابه نخست وزیر جدید خود ” شاپور بختیار ” سپرد، اما بختیار نیز نتوانست رویای بازگشت به ایران شاه را واقعیت بخشد.

شاه تاج و تخت را در 26 دی سال 1357 برای همیشه ترک کرد، اما فریب بزرگ حاکمان سرمایه در غرب و خمینی مرتجع باعث شد که آزادی در ایران همچنان یک هدف باقی بماند.

خمینی نشان داد که تفاوت وی با پادشاه تنها در تاج و عمامه ی آن بوده و وی و جانشین او نیز دیکتاوری درنده، ضد مردم و آزادی بوده و است.

اکنون در آستانه ی 43 سالگی انقلاب 57 ایران، همچنان مبارزه برای آزادی ادامه دارد و مردم زحمت کش و طبقه ی کارگر در ایران، امروز آگاه تر از همیشه و با تجربه ی تلخ فریب بزرگ 57 دست از مبارزه تا پیروزی و استقرار حکومت کارگری و مردمی در ایران نخواهند کشید.