حزب کمونیست ایران

عصر رو بە نزول جنگها، اما این قصە همچنان ادامە غمگینی دارد!

در بحبوحە یک جنگ خانمان سوز (جنگ در اکراین) ممکن است این گفتە باورنکردنی بە نظر برسد کە در یک مقیاس تاریخی عصر کنونی عصر روبە نزول جنگ‌هاست.

شاید برای خیلی ها قابل تصور نباشد کە در پگاه قـرن بيسـت و يکم شِکَر تهدیدی بزرگتر از باروت برای جان انسانهاست، زیرا بيشـترین افراد بر اثـر بیماریهای ناشی از پرخوری و مصرف خوراکیها و نوشیدنیهای مضر جان می سپارند تا بر اثر جنگها. در سال ٢٠١٩ بیش از ٤ ملیون نفر فقط بر اثر بیماری دیابت جان باختند، یعنی هر هشت ثانیە یک نفر، و بیش ١٨ میلیون نفر بر اثر بیماریهای قلبی و عروقی راهی مرگ شدند. این در ‌حالیست کە در همین سال ‌حدود ٧٠ هزار نفر بر اثر جنگهای سازمان‌یافتە جان باختند. البتە این واقعیت را نباید چنین تعبیر کرد کە جنگها، کە کماکان جان هزاران انسان را می گیرند، ناچیزند. مرگ حتی یک نفر بر اثر جنگ توجیە بردار نیست و مقایسە قربانیان جنگها با قربانیان سایر پدیدەها را نیز نباید به عنوان کم اهمیت جلوە دادن فجایع جنگها تلقی کرد. مراد این نوشتە این است کە سیر نزولی سودآوری جنگ‌ و سیر صعودی عدم مقبولیت آن نزد انسان عصر کنونی را نشان دهد.
#جنگ_بازندە_در_مقابل_دانش_و_تکنولوژی

در زمان نە چندان دوری تسخیر یک کشور بە معنی اقتدار، منبع ثروت و گسترش قلمرو قدرت سیاسی برای دولت ها بود، زیرا در اختیار داشتن واحد هرچە وسیع تر جغرافیایی می توانست یک قدرت را قدرتمندتر کند و بە ثروت وی بیفزاید. اما در عصر کنونی منشا قدرت و کسب ثروت صرفا و الزاما بە در اختیار داشتن محیط بیشتر جغرافیایی محدود نمی شود، بلکە داشتن دانش بهرەبرداری از ثروت بالفعل و بالقوه در این جغرافیا از یک طرف و توان و امکان ادغام ثروت موجود در یک نظام اقتصادی بە هم پیوستە جهانی از طرف دیگر است کە می تواند هم منشا ثروت و هم منشا اقتدار سیاسی باشد. بە عنوان مثال، یک دولت ممکن است بتواند یک کشور نفت خیز را در نتیجه جنگ تصرف کند، اما اگر دانش و تکنولوژی استخراج نفت را نداشتە باشد و در عین حال بە عنوان معاملەگر این کالا در بازار جهانی پذیرفتە نشود، خود تسخیر محیط جغرافیایی جدید با استفادە از جنگ نە اینکە وی را بە ثروت و قدرت بیشتر نمیرساند بلکە ممکن است بە بلای جانش هم تبدیل شود. بە بیان دیگر، در عصر کنونی داشتن علم و تکنولوژی و توان کسب موقعیت در نظام اقتصاد جهانی راە گسترش قلمرو قدرت است، نە صرفا و الزاما داشتن قدرت نظامی و از این طریق تسخیر جغرافیای بیشتر.

#جنگ_پدیدەای_اجتناب_ناپذیر_یا_تراژدئی_قابل_علاج؟

البتە این دو سویە، یعنی ضرورت داشتن علم و تکنولوژی برای بهرەبرداری از منابع ثروت و کسب موقعیت در نظام اقتصاد جهانی، همە دلایل نادر بودن جنگ‌ها در عصر کنونی نیست. یک دلیل اصلی دیگر تغییر در برداشت انسان این عصر از پدیدە جنگ است. تا اوایل قرن گذشتە عموما جنگ بە عنوان بخشی لاینفک از زندگی پنداشتە می شد و تصور این بود که منشا آن خواست خدایان بوده و سهیم شدن در آن خدمت بە آرمانهای والا تر از خود انسان است. از آنجائیکە جنگ‌ بە عنوان انجام وظیفە در راە خدا، حفظ کشور مقدس، اقتدار ملت بالادست و تمدن برتر در افکار عمومی تثبیت شدە بود، گمان می رفت کە مرگ در جنگ‌ها نیز انسان را بە رستگاری و سعادت اخروی می رساند. بە دولتها، ارتشها و سایر مردم بە عنوان مجریان یک خواست و ارزش والاتر از خود انسان و زندگی دنیوی نگاە می شد. بنا بر این، کشتە شدن در جنگ افتخارآمیز و زندە ماندن در جریان نبردها شرم آور تلقی می شد. اغلبا کسانی کە معجزە آسا در نبردها جان سالم بدر می بردند بە عنوان افرادی ترسو و یا کسانی کە خداوند آنها را در پیشگاە خود نمی پذیرد معرفی می ¬شدند. به صلح نیز بیشتر بە عنوان یک وضعیت ناخواستە و غیر معمولی، یا دوره خودآمادە سازی برای نبرد بعدی، نگاە می شد. زمانی هم که مردم عملا جانشان از دست جنگ ها به لبشان می رسید، برای خلاصـی از دست آنها به خدا و قدیسی تمسك می جستند، همانطوری که برای پایان یافتن خشک سالی، قحطی و بیماری به این مراجع متوسل می شدند.

اما از منظر انسان امروزی جنگ خواست خدایان و یا یک ماموریت اجتناب ناپذیر تلقی نمی شود و برای اغلب انسانهای این عصر کشتە شدن در راە تخیلات و افسانەهائی همچون ”اقتدار ملت، مرزهای مقدس و آرمانهای والا” افتخار آمیز نیست. در واقع در ذهن انسان این عصر جنگ بیشتر بە عنوان سودجویی قدرت‌طلبان، رقابت میان دولت‌ها، میل آنها برای توسعە قلمرو قدرت‌شان و یا نتیجە تصمیم و محاسبە اشتباه آنها تلقی می شود.

برای پایان یافتن جنگ ها هم انسانهای این عصر زانوزدە از خدایان التماس نمی کنند، بلکە خیابانها را تسخیر می کنند، اعتصاب می کنند و تلاش می کنند رژیم های جنگ طلب را از قدرت پایین بکشند.

بە همین دلیل برای بیشتر انسان‌های این عصر تحریک احساسات مذهبی و وطن پرستی، وعدە شکوە ابدی و بهشت موعود دلایل جذاب و قانع ‌کنندە برای کشتە شدن در جنگ‌ها نیستند. نزد انسان امروزی اساسا خود مرگ، حال در جنگ و یا بە شکل دیگری، یک حادثە رمانتیک و سفر بە جای بهتر نیست. علم نوین حباب همە داستان سرایی‌ها و تخیلات مربوط بە زندگی بعد از مرگ را ترکاندە است. بر همین منوال تعصبات مذهبی، سیاسی و ایدئولوژیک رنگ باختەاند و باور بە زندگی بعد از مرگ و یا شکوە ابدی، دیگر دلیلی برای سپرکردن سینەها در برابر گلولە و شمشیر نیستند. کسانی کە کماکان بە زندگی بعد از مرگ باور دارند، و یا فکر می کنند با مردن در راە خدایان آسمانی و دنیوی، مرز و بوم، ایدئولوژی مقدس و ”رهبر” بە آن خواهند رسید، در اقلیت هستند. روند مرسوم این است کە بجای استقبال از چنین مرگی، باید برای زندگی جاوید تلاش کرد. وقتی مردم به پروژەهای جدید برای رهایی فکر میکنند، میل بـه زندگی انگیزە آنها را در تلاش و فداکاری و از خود گذشتگی شکل می دهد، نە فردا روز بعد از مرگ و یا کشتە شدن به ازای ماندن در حافظە تاریخ بە عنوان ”قهرمان”.

پر واضح است کە جنگ بازدهی خود را برای جنگ‌طلبان از دست دادە است و بسیج تودەای در این راستا دشوار بە نظر می رسد. بە بیان دیگر، پایە مادی جنگ بە شدت تضعیف شدە است. با نگاهی اجمالی بە جنگ‌های سازماندهی شدە طی چند قرن اخیر و تلفات ناشی از آنها در چند دهه اخیر، کە در نمودارهای زیر بە تصویر کشیدە شدە است، می توان چنین تغییری را بە وضوع مشاهدە کرد.

#کجروی_بخشی_از_مخالفان_جنگ

قابل توجە این است کە در گفتمان بخشی از مخالفان جنگ این واقعیت تاریخی و تضعیف پایەهای مادی جنگ نادیدە گرفتە می شود و آنها- بیشتر در نتیجە فقر دانش- تصویری را بە نمایش می گذارند کە گویی هر روز دامنە جنگ‌ها گسترش می¬یابند، منشا بیشترین سودآوری برای ‌حاکمان و منشا مرگ بیشترین انسان‌ها هستند. آنها نە اینکە از سیر رو بە نزولی سودآوری جنگ برای صاحبان قدرت غافلند، بلکە تلاش تاکنونی بشریت برای مقابلە با جنگ و آگاهی انسان این عصر به این پدیدە فاجعەبار را ناچیز جلوە می دهند. این قشر ناخواستە بە ما می گویند کە تلاش‌های تاکنونی انسان آگاە و صلح طلب برای مقابلە با جنگ بی نتیجە بودە است و گویی جنگ، صرف نظر از این تلاشها و سایر تغییرات اجتماعی، هر روز وسعت بیشتری بە خود می گیرد. این در حالیست کە اکنون صاحبان قدرت بیشتر از هر مقطع دیگر تاریخی با مشکل متقاعد کردن انسانها برای جنگیدن و کشتەشدن در راە ارزش‌های تخیلی و کاذب مواجە هستند و نظام اقتصادی و سیاسی تحت سلطە آنها تاب جنگ بە شکل گذشتە را نمی آورد.

#این_واقعیت_از_منظر_یک_شاخص

با نگاهی اجمالی به واکنش شاخص ۵۰۰ سهام برتر در بورسهای آمریکا در ۱۰۰ سال گذشته، که تحت عنوانS&P500 (مخفف Standard and Poor’s Index) شناخته شده است، متوجه این واقعیت می شویم که بحران های ژئوپلیتیکی بزرگ، مانند جنگ، اثرات مستقیمی بر بازارهای سهام به جا می گذارند و این اثرات با ادامە دار تر شدن بحران ها خود را در شکل رکود اقتصادی، تورم و بیکاری نشان می دهند. آسیب هایی که با گذشت زمان و توسعه بیشتر نظام اقتصاد سرمایەداری حاد تر شدەاند. بە بیان دیگر جنگها اگر کوتاه مدت باشند اثرات کوتاە مدت را نیز بر اقتصاد و زندگی روزمرە مردم باقی می گذارند و با طولانی شدن آنها این اثرات ابعاد وسیع تری را به خود می گیرند که نتیجتا کل نظام سیاسی و اقتصادی را به چالش می کشند.

بیشترین تاثیر بر S&P500 در این دوره ۱۰۰ ساله در ارتباط با الحاق چکسلواکی به آلمان نازی در مارس ۱۹۳۹ و پس از حمله آلمان به فرانسه در می ۱۹۴۰ و از این رو اوج گرفتن جنگ دوم جهانی صورت گرفت. دورەای کە شاخص S&P500 در طول سالهای جنگ، بطور میانگین ١٤.۵ درصد سقوط کرد و تا سالهای رونق اقتصادی در سالهای بعد از جنگ موقعیت قبلی خود را کسب نکرد. اگر چە این رکود یک رونق اقتصادی را بە دنبال داشت کە در تاریخ بی سابقە بود، اما تبعات زیانبار آن طی همان چند سال جنگ زخمی کشندە بر زندگی میلیونها نفر باقی گذاشت و نظم جاری را تا مرز فروپاشی به چالش کشید. هر رویداد مهم دیگری که در جریان جنگ دوم جهانی اتفاق می افتاد فورا آسیب پذیری نظام اقتصادی را برجسته تر می¬ کرد. بە عنوان مثال در روزهای پس از حمله بزرگ ژاپن به پایگاه دریایی “پرل هاربر” آمریکا در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ و متعاقب آن اعلان جنگ آمریکا با ژاپن و بعدا هم اعلان جنگ با آلمان، افت شاخص S&P500 به ١٨.۸ درصد رسید.

جالب است بدانید که این شاخص اگر چه در دوره رونق اقتصادی بعد از جنگ جهانی ثبات خود را بازیافت، اما با بروز هر بحران بزرگی بازهم متزلزل می شد. بە عنوان مثال، در دوران بحران نفت و جنگ چند کشور عربی با اسرائیل در سال ١٩٧٣ تا حدود ١٨ درصد کاهش یافت، یعنی کاهش در نتیجه جنگی به مراتب کوتاه مدت تر از جنگ جهانی و در جغرافیایی بسیار محدودتر. در این مورد مشخص، بهبود پس از دورە رکود نیز کندتر حاصل شد. این به این دلیل بود که بازار به وضوح پیامدهای منفی افزایش قیمت نفت را دید. بین اکتبر ۱۹۷۳ و مارس ۱۹۷۴، قیمت نفت بیش از ۳۰۰ درصد افزایش یافت. این افزایش در نتیجه عدم تمایل کشورهای صادرکننده نفت در خاورمیانه در صدور نفت به کشورهایی شکل گرفت که پس از جنگ “یوم کیپور” از اسرائیل حمایت کردند. این نشانە بارزی از حساس بودن نظام اقتصادی بە اتفاقات و رویدادهای شگفت است. حساسیتی کە با گذشت زمان برجستە تر شدە است به شکلی که در این مقطع تاریخی جنگ بیش از هر زمان دیگری برای حاکمان پرهزینە تر شدە است.
یک مثال دیگر جنگ ویتنام است که جنگی نسبتا طولانی تر بود. با وجود اینکه بجز آمریکا اقتصادهای بزرگ دیگر مستقیما درگیر این جنگ نبودند و محل بروز آن کانون هیچ حوزه اقتصادی نبود، اما به سرعت منجر بە کاهش ۱۷ درصد شاخص S&P 500 شد و دوره رونق بعد از رکود نیز حدود ۱۴ ماه طول کشید. دهەها بعد تر، یعنی در جریان دو جنگ خلیج فارس، که در قلب منابع انرژی جهان یعنی خاورمیانە اتفاق افتادند، شاخص S&P500 با افت سریع ۱۲ درصدی مواجە شد، اما با توجه به کوتاه مدت بودن خود این دو جنگ، دورە رکود ناشی از آنها محدود بود و دورە رونق به سرعت، یعنی کمتر از ۲ ماه بعد از جنگ، شکل گرفت.

آخرین رویدادهای ژئوپلیتیک دال بر ادامه، و چه بسا برجسته بودن این روند دارد. الحاق شبه‌جزیره کریمه به روسیه و جنگ در شرق اوکراین در سال ۲۰۱۴، شاخص S&P500 را با افت ۱۵ درصدی طی شش روز اول مواجه کرد. اما با حاصل کردن اطمینان که روسیه قصد ادامه حملات خود به سایر مناطق اکراین را ندارد این افت باز ایستاد. اما با حمله وسیع روسیه و بروز یک جنگ وسیع در ماه فوریه ۲۰۲۲، این شاخص در ۳ روز اول ۲۲ درصد افت کرد. اگر چه در روزهای بعد تر این افت کاهش یافت اما تاکنون نتوانسته است ثبات قبلی را باز یابد.

مشاهدە می شود کە آنچە تاثیر بحرانهای ژئوپلیتیکی را جدی می کند اثرات آنها بر اقتصاد و منجر شدنشان بە رکود است. امری کە در جهان امروز اجتناب ناپذیر است و با بروز هر جنگی فورا پروسە رکود پا بە عرصە وجود می گذارد. در چنین پروسەای محل وقوع جنگ ها، ابعاد درگیر شدن قدرتهای بزرگ اقتصادی و طولانی بودن آنها حائز اهمیت است. بە بیان دیگر، بە هر اندازە قدرتهای بزرگ اقتصادی مستقیما درگیر بحران های ژئوپلیتیک شوند، به هر اندازە این بحرانها از لحاظ جغرافیایی بە مرکز اقتصادهای بزرگ نزدیک و از لحاظ زمانی طولانی باشند، بە همان اندازە نظام اقتصاد جهانی را بە چالش می کشند و آن را با بی ثباتی مواجە می کنند.
#این_قصە_ادامەای_غم_انگیز_دارد

اگر چه در یک مقیاس تاریخی جنگ ها سیر روبه نزول را طی کردەاند، اما این پایان داستان نیست و این قصە متاسفانە همچنان ادامە غم انگیزی دارد. بخش شاید تلخ تر این واقعیت تاریخی این است کە پدیدەها از بین نمی روند، بلکە جایگزین می¬ شوند. اکنون مصائب دیگر، کە کم تر از جنگ ها برای بشریت فاجعە بار نیستند، شکل گرفتەاند. شاید بزرگ ترین آنها تغییرات اقلیمی باشد. نتایج تحقیقات تاکنونی نشان می دهد کە هر سال بیش از ٨ میلیون نفر فقط در نتیجه بیماریهای ناشی از آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. هر سال بیش از ۱۲ ملیون نفر بر اثر تغییرات اقلیمی ناچار بە مهاجرت می شوند و تخمین زده می شود اگر دمای هوا تا سال ٢٠٥٠ مهار نشود این عدد در هر سال بە ١٤٣ میلیون نفر میرسد، تازە این فقط در آمریکای لاتین، آسیای جنوبی و صحرای جنوب آفریقا!

بجز تغییرات اقلیمی می ¬توان به بیماریهای روانی بە عنوان یکی دیگر از پدیدەهای فاجعەبار این عصر اشارە کرد. باوجود پیشرفت چشمگیرعلم روانشناسی و تولید داروهای کارای ضد افسردگی و نیز بهبود نسبی سطح رفاه مردم، بخصوص در کشورهای پیشرفته صنعتی، سالانه بیش از ٧٠٠ هزار نفر در جهان خودکشی می کنند. تعداد چشمگیری از این افراد حتی جزو طبقات و قشرهای مرفه تر جامعە هستند. این واقعیت یک حباب دیگر را می ترکاند، آنهم حباب باور به اینکه به صرف برآورد شدن نیازمندیهای مادی انسانها خوشبخت می شوند. علم جدید این واقعیت را اثبات کردە است کە درجه خشنودی انسانها از زندگی به همان اندازه که به برآورد شدن نیازمندیهای مادی بستگی دارد به برآورد شدن توقعات آنها از زندگی نیز وابسته است.

خبر بد این است که سطح توقعات انسانها همواره بالا می رود و در بسیاری از موارد دستاوردهای مادی در برابر سرعت این انتظارات بازندە هستند و نمی توانند إحساس ناخشنودی را از بین ببرند. بە همین دلیل انسانها همان شکارگران قبلی برای یافتن سطحی بالاتر از “خوشبختی” باقی می مانند. پروسەای که نکته پایانی ندارد و در بسیاری از موارد انسانها را به هرحال با ناامیدی و ناخشنودی مواجه می کند.

با این حال، شکار “خوشبختی” ممکن است منجر بە چیرگی انسان بر مصائب همچون جنگ شود، اما ضمانتی برای جلوگیری از شکل گرفتن مصائب جدید نیست. بە همین دلیل، تفکراتی کە در زمانه ما نیز وعدە آیندەای بدون وجود مشکلات را می دهند و به ما می گویند که اگر پروژە ”رهایی” آنها را بپذیریم بە خیر اعلاء و مدینە فاضلە می رسیم، بە اندازە تفکراتی کە در دورەهای مختلف تاریخی انسانها را با تخیلات خود به گوشت دم توپ جنگ‌ها تبدیل کردەاند، مضر هستند. خوب است بدانیم کە، تلاش برای بهبود زندگی یک روند خطی نیست کە هموارە رو بە بهبود باشد تا اینکە نهایتا بە ایستگاە آخر برسد. واقعیت این است کە ایستگاه آخری وجود ندارد و انسانها محکوم بە تلاش مداوم برای بهبود زندگی هستند. بە بیان دیگر، هیچ نظام اجتماعی بهشت گونەای وجود نخواهد داشت کە انسانها را از تلاش مستمر برای بهبود و چیرگی بر مصائب زندگی تبرئە کند. با درک این واقعیت، این گفتە بیش از هر زمان دیگر بە دل می نشیند: “انسانها سازندگان تاریخ خویشند، اما نە طبق خواست خود و در شرایطی که خود انتخاب کردەاند، بلکە بر اساس شریاطَی که از گذشته به ارث بردەاند و مستقیما با آن مواجه هستند. آداب و سنن تمام نسلهای مرده چون کوهی بر مغز زندگان سنگینی می کند.”

عادل الیاسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
https://idf.org/
https://ourworldindata.org/causes-of-death
Organized violence, 1989–2018 and peace agreements
https://se.investing.com/indices/world-indices
OPEC: https://www.opec.org/opec_web/en/data_graphs/40.htm
https://se.investing.com/indices/world-indices
OWD: https://ourworldindata.org/
The World Bank: https://www.worldbank.org/en/news/press-release/2018/03/19/climate-change-could-force-over-140-million-to-migrate-within-countries-by-2050-world-bank-report
کارل مارکس، هجدهم برومر لوئی بناپار