حزب کمونیست ایران

قطعنامه کنگره 18 کومه له در باره مسئله ملی کرد

 

1_ خاورمیانه یکی از کانونهای بحران سیاسی در جهان امروز است. این منطقه به نقطه تلاقی تضاد منافع قدرتهای امپریالیستی و دولتهای بورژوائی محلی تبدیل شده است. کشمکش بر سر کسب هژمونی و تامین منافع اقتصادی و سیاسی این قدرتها، خاورمیانه را به درون جنگها و درگیریهایی کشانده است که هیچ ربطی به مصالح امروز و فردای اکثریت مردم این جوامع ندارند. این دولتها امر خود را هم از طریق لشکر کشی و دخالت مستقیم و هم از طریق جنگهای نیابتی تعقیب می کنند. کشتار مردم بیدفاع در این منطقه در کشورهائی مانند عراق، سوریه، لیبی، یمن و افغانستان ابعاد میلیونی پیدا کرده است و آوارگی و در بدری ابعاد دهها میلیونی. کشمکشهای ملی و مذهبی دامن زده شده اند و بخشهائی از مردمی را که به مثابه مردمی هم سرنوشت در کنار هم می زیستند، به جان هم انداخته اند.

2_ مناطق کردنشین خاورمیانه در کانون این بحران قرار گرفته اند. مسئله ملی کرد یکی از مسائل حل نشدۀ خاورمیانه را تشکیل می دهد. مردم کرد بین چهار کشور منطقه در ترکیه، ایران، عراق و سوریه تقسیم شده اند. این مردم از وجود ستم ملی، یعنی تبعیض بر اساس ملیت رنج می برند و به همین دلیل جنبش رفع ستم ملی در همه این کشورها به عنوان عکس العملی در برابر تبعیض و نابرابری و بی حقوقی در جریان است. رهبری این جنبشها اساسا در دست احزاب و جریانهای بورژوایی با پیشینه تاریخی و استراتژیهای سیاسی متفاوت قرار دارد. اما در کردستان ایران کومه له به عنوان یک جریان سوسیالیستی که پرچم مبارزه برای کسب مطالبات اقتصادی، رفاهی و دمکراتیک کارگران و اقشار زحمتکش، زنان ستمدیده و جوانان جامعه را در دست دارد، در عین حال پیگیرترین نیرو در مبارزه برای رفع ستم ملی است. کومەلە کارگران و مردم زحمتکش و زنان ستمدیده را نیروی محرکه جنبش انقلابی کردستان و هر تحول دمکراتیک در جامعه می داند و بر این باور است که با به میدان آمدن این نیروهای اجتماعی است که پیش شرط های حل دمکراتیک مسئله ملی فراهم می آید. کومه له هم چنین به عنوان یک نیروی انترناسیونالیست که وظیفه تقویت همبستگی کارگران و توده های زحمتکش و ستمدیده در منطقه را امر خود میداند، وظیفه خود می داند سیاست و خط مشی خود را در قبال مسئله کرد به عنوان یک مسئله منطقه ای، در دستور کار بگذارد.

3_ ستم ملی، در کشورهائی که مردم کرد در آن زندگی می کنند، سیاستی است تبعیض آمیز که با اتکاء بر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مسلط در این جوامع بر مردم کرد تحمیل می شود. ستم ملی ابزاری است برای ایجاد تفرقه در صفوف طبقه کارگر منتسب به ملیتهای مختلف. مبارزه بر علیه این ستمگری حق طلبانه است و ستم ملی می تواند و باید ریشه کن شود.

4_  وجود ستم ملی، مانند ستم بر زنان، دیکتاتوری و خفقان سیاسی حاکم بر جامعه و غیره، عاملی است برای ایجاد و تشدید تفرقه بین کارگران متعلق به ملیتهای مختلف، وسیله ای است در دست دولتها، سرمایه داران محلی و سراسری، برای ادامه سلطه سیاسی و اقتصادی خود بر زندگی مردم. وجود این ستم چهره واقعی بورژوازی کرد را که در بقای درجه ای از ستم ملی با بورژوازی حاکم سراسری ذینفع است، از چشم کارگران می پوشاند.

5_ جنبش رفع ستم ملی در کردستان عکس العملی توده ای است در مقابل تبعیض، نابرابری و بی حقوقی مردم کرد.به همین دلیل جنبش رفع ستم ملی در بخشهای مختلف کردستان به دلیل محتوای دموکراتیک و عادلانه آن قابل پشتیبانی است. تاثیر ما بر این جنبش بایستی در جهت حفظ این موقعیت و مضمون باشد.

6_ در مناطقی که مردم کرد و غیر کرد در جوار همدیگر زندگی می کنند، کومه له نه تنها با ایجاد هر گونه تفرقه و دامن زدن به آن بین مردم منتسب به ملیت کرد و غیر کرد، قاطعانه مبارزه می کند، بلکه با تکیه بر منافع مشترک آنها و تأکید بر هویت انسانی آنان برای ایجاد اتحاد و همبستگی در صفوف این ملیتها از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد.

7_به حکم تحولات اقتصادی و جهانگیری سرمایه، طبقه سرمایه دار و اقشار مرفه جامعه انگیزه ای برای مبارزه در راه رفع ستم ملی در جامعه ندارند. به تبع این تحولات، احزاب و جریانهایی که نمایندگی سیاسی طبقات دارای جامعه را بر عهده دارند، چه به لحاظ عینی و چه به لحاظ تاریخی ظرفیت حل دمکراتیک مسئله ملی در راستای منافع اکثریت مردم ستمدیده کردستان را از دست داده اند و از جنبش رفع ستم ملی تنها به عنوان نردبان ترقی احزاب خود استفاده می کنند.

8_ به دلیل نقش و جایگاهی که آزادی های سیاسی و رفع تبعیض و ستم ملی در امر سازمانیابی طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی دارد، خواهان گسترده ترین تحولات دمکراتیک در جامعه است. طبقه کارگر نه تنها هیچ نفعی در بقای هیچ نوعی از ستمگری ندارد، بلکه برای برچیدن همۀ اشکال نابرابری و تبعیض که انسانها را بر اساس ملیتشان تحت ستم قرار می دهد، پیگیرانه مبارزه می کند.

9_بر متن مبارزه طبقاتی و وجود جنبشهای اجتماعی مختلف و ایدئولوژی و مکاتب سیاسی متنوع مانند ناسیونالیسم، لیبرالیسم و سوسیالیسم، طیفی از احزاب و گروههای سیاسی مختلف شکل گرفته اند که هر کدام با استراتژی سیاسی متفاوتی برای رفع ستم ملی مبارزه می کنند:

لیبرالیسم دیدگاهی است که تلاش می کند جنبش کردستان را از محتوای دموکراتیک و رهائیبخش خود خالی کند و با انجام پارەای اصلاحات تدریجی گام به گام اداری و دادن امتیازهائی در زمینه فرهنگ ملی، شور مبارزاتی مردم کرد را در این یا آن کشور فرو بنشاند. آنها از پیوند خوردن جنبش کردستان با مبارزات سراسری، از پیوند خوردن جنبش کردستان با جنبشهای اجتماعی پیشرو بیمناک هستند. طرح هائی که این گرایش ارائه می دهد، هرگز به رهائی مردم کردستان از ستم ملی منجر نخواهد شد، بلکه راه مشارکت این جریان در قدرت محلی و سراسری هموار می شود و سهم خود را از استثمار مردم کارگر و زحمتکش می گیرد.

ناسیونالیسم محصول پیدایش نظام سرمایه داریست. دولت های بورژوایی چه آنهای که محصول انقلابهایِ ضد فئودالی و ضد اشرافیت بودند و چه آنهایی که طی یک پروسۀ اصلاحات تدریجی قدرت گرفتند، محدوده قدرت خود را تا آنجا که تیغشان می برید، توسعه میدادند، سپس برای حفظ بازار داخلی کشورهایشان از اشتراکات نژادی، زبانی، فرهنگی و غیره ابزارهائی برای ایجاد انگیزه در مردم، در دفاع از مرزهای بدست آمده، می ساختند. اگر در این محدوده تفاوتهایی از لحاظ زبانی و فرهنگی و غیره هم وجود داشت، به کمک ابزارهای دولتی به همسان سازی مردم می پرداختند و اقلیتهایی با تفاوتهای از این نوع را به کمک ابزارهای دولتی به رنگ همدیگر در می آوردند. از دستاوردهای تاریخی مردم در زمینەهای مختلف، نمادهائی برای “افتخار کردن” می ساختند، گاه در شکل مبالغه آمیزی خود را برتر از دیگران می پنداشتند و از اینجا به دیدگاههای ایدئولوژیک بسیار ارتجاعی نظیر فاشیزم می رسیدند. از سوی دیگر در کشورهای مستعمره در نتیجه از بین رفتن تدریجی مناسبات تولیدی پیشاسرمایەداری و پیدایش طبقات نوخاسته بورژوا و کارگر، مبارزه برای بیرون راندن نیروهای اشغالگر به انگیزه ملی نیاز داشت، در این مناطق نیز ناسیونالیسم به ابزار چنین نیازی تبدیل شد. اما امروز در عصر جهانی شدن سرمایه ناسیونالیسم پایه اقتصادی و افق سیاسی خود را از دست داده است.

سوسیالیسم، دانش و جنبش رهائی بخشی است که جامعه بشری را از همه بقایای نظام کهن، از ستم و استثمار رها می کند و به آزادی واقعی و از جمله رفع ستم ملی رهنمون می شود. سوسیالیسم تحقق اهداف خود را به زندگی و مبارزه یک طبقه معین اجتماعی، طبقه کارگر، مربوط کرده است. در این سنت به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت مردم کردستان به معنای حق جدا شدن و تشکیل دولت مستقل، سرراست ترین و واقعی ترین راه برای رفع کامل ستم ملی است. از اینرو کمونیستها خواهان تامین بدون قید و شرط این حق برای مردم کردستان هستند. تامین این حق از نظر ما به معنای وجود شرایط دمکراتیکی است که مردم بتوانند از این حق خود استفاده کنند. جداشدن از نظر ما، در شرایطی میتواند مطلوب باشد که یک نظام مترقی و برتر، شرایط زندگی مطلوب تر و دمکراتیک تری فراهم آورد و از این طریق نیز راه نزدیکتری برای دسترسی طبقه کارگر به اهرمهای قدرت سیاسی مهیاتر شود. صرف نظر از تصمیم مردم کردستان مبنی بر تشکیل دولت مستقل خود و یا ماندن در چارچوب جغرافیای کنونی، ما از مردم کردستان خواهیم خواست که صفمبارزه خود را از صف مردم هم سرنوشت خود جدا نکنند. به بیان دیگر، اگر چه ماندن مردم کردستان تحت سلطه یک دولت مرتجع و ضد مردم هیچگاه توصیه ما نخواهد بود، اما پیوستگی مبارزات طبقه کارگر کردستان با مبارزه طبقه کارگر در سایر مناطق همواره اولویت کار ما خواهد بود.

10_ فدرالیسم و خودمختاری به عنوان راه حلی برای رفع ستم ملی در هیچکدام از بخشهای کردستان نمی تواند راهی برای رفع ستم ملی باشد. زیرا فدرالیسم، توجهی به ماهیت رژیم حاکم ندارد، طرحی است مربوط به آرایش و حدود اختیارات با دولت مرکزی، در چنین آرایشی بنا به تعریف همه ابزارهای ستمگری و سرکوب در دست دولت مرکزی باقی خواهد ماند. فدرالیسم در رابطه با دولت مرکزی ماهیتی سازشکارانه دارد و ربطی به حق تعیین سرنوشت ندارد و حلال ستم ملی هم نیست، بلکه سند تداوم ستم ملی و استخوان لای زخم باقی گذاشتن است. فدرالیسم بعنوان راه حلی برای رفع ستم ملی، همۀ ارگانها و نهادهای سرکوبگر و قدرت اقتصادی و برنامه ریزی مرکزی را در اختیار دولت مرکزی باقی می گذارد، از اینرو در عمل چیزی بیش از یک منزل انتقالی به همان طرح لیبرالی نیست. اما اینکه کشوری از لحاظ تقسیمات اداری و جغرافیایی بصورت فدرال و یا غیر متمرکز اداره شود، مسئله جداگانه ای است که از نظر ما چنین طرحهایی هم نهایتا با رأی اکثریت مردم متشکل در شوراهای نمایندگان مردم تعیین خواهد شد.

11_کارگران، مردم زحمتکش و زنان ستمدیده جامعه نیروی اصلی پیش برنده مبارزه برای پایان دادن به ستمگری ملی هستند. با نیروی آگاهی و سازمانیابی این نیروها در مقیاس اجتماعی و تأمین رهبری انقلابی است که مردم کردستان از قید ستم ملی رها می شوند. دخالت ابرقدرتها و میدان دادن به دخالت دولتهای منطقه که هر کدام به دنبال منافع ویژۀ خود هستند، خطریست که همواره جنبش عادلانه مردم کرد در بخشهای مختلف را تهدید کرده است. کومه له پیگیرانه نسبت به مداخله گری قدرتهای خارجی و مخاطرات ناشی از آن به مردم کردستان در بخش های مختلف هشدار می دهد. کومه له زیانبار بودن سیاست آن بخش از احزاب و نیروهای سیاسی را که به جای اتکاء به نیروی مستقیم مردم، بذر خوشباوری به دخالت قدرت های خارجی را می کارند و حالت انتظار و دست روی دست گذاشتن را ترویج و دامن میزنند، پیگیرانه برای مردم توضیح خواهد داد.

12_علیرغم اینکه مردم کرد در همه بخشهای کردستان تحت ستم ملی قرار دارند و به این منظور با دولتهای مرکزی خود در نبرد هستند، اما هر کدام به حکم شرایط عینی، ویژگی های اجتماعی و سیاسی، ژئوپولتیک، رژیم های سیاسی حاکم، نمی توانند دارای یک استراتژی واحدی باشند. کومه له ضمن به رسمیت شناختن این واقعیت، از زاویۀ منافع کارگران و مردم ستمدیده این استراتژی های سیاسی را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد.

13_به دلیل شرایط عینی موجود در هر کدام از کشورهای منطقه، مبارزه مردم کرد نمیتواند از مبارزات سراسری در این کشورها مجزا باشد. تاریخ واقعی تحولات در کشورهای سوریه، ترکیه، عراق و ایران نشان می دهد که تنها در صورتی که دولتهای مرکزی دچار بحران شده و یا به دلایلی تضعیف شده اند، برای جنبش مردم کرد نیز فرصتهایی ایجاد شده و توازن قوا به نفع آنان تغییر کرده است. از اینرو ما همه مردم کردستان را به شرکت فعالانه در مبارزه برای تغییر دولت مرکزی و هم پیمانی با نیروهای پیشرو و مترقی در این جوامع فرا می خوانیم.

14_تأمین شرایطی که مردم کردستان در هر کدام از بخش ها بتوانند آزادانه و بدور از هرگونه فشار و تهدیدی در مورد تعیین سرنوشت خود تصمیم بگیرند در گرو دمکراتیزه کردن فضای سیاسی کل آن جامعه ای است که امروز مردم کرد در آن زندگی می کنند. این امر بدون مبارزه طبقه کارگر و جنبشهای پیشرو اجتماعی که بطور عینی در مسیر تأمین مطالبات و آزادیهای دمکراتیک گام بر میدارند و در عرصه های مختلف نظام سیاسی حاکم را به چالش می کشند ممکن نیست. از اینرو ایجاد هم پیمانی و همبستگی با جنبشهای پیشرو اجتماعی در سطح سراسری از ملزومات پیشروی جنبش حق طلبانه مردم کردستان در مبارزه برای رفع ستم ملی است .

15_در غیاب یک جنبش توده ای برای رفع ستم ملی که رهبری آن در دست جریان پیشرو و انقلابی باشد، و بدون تأمین شرایط و ملزومات اعمال اراده آزادانه مردم برای تعیین سرنوشت خویش و تشکیل دولت مستقل، دستیابی به استقلال کردستان از طریق همسویی با قدرتهای امپریالیستی، نه تنها یک نظام سیاسی مترقی و دمکراتیک را به ارمغان نخواهد آورد بلکه حکومت کردستان استقلال یافته را در حلقه حکومتهای ارتجاعی منطقه و هم پیمان آمریکا قرار می دهد.

16_دولتهای حاکم در کشورهایی که مردم کرد در آن زندگی میکنند، علیرغم اختلافات و تضاد منافعی که معمولا با همدیگر دارند، برای به شکست کشاندن جنبش مردم کردستان، با همدیگر همکاری و تبانی می کنند. توطئه گریها تا آنجا ادامه پیدا خواهد کرد که نیروها و احزاب سیاسی را بر علیه همدیگر به کار می اندازند و شکافها و تفرقه ها را تشدید می کنند. مبارزه با این سیاست دولتهای حاکم در کردستان و خنثی کردن آنها یکی از ارکان استراتژی کومه له در قبال مسئلۀ کرد است. برای انجام این وظیفه در هر مقطع معینی راه کار مناسب را پیشنهاد خواهدکرد.

17_کومه له بنا به وظیفه انترناسیونالیستی و طبقاتی و وظیفەای کە در مقابل مسئلە کرد بە عنوان یک معضل منطقه ای برای خود در نظر دارد،  متحدین پایدار خود را در جنبش بخشهای مختلف کردستان در میان آزادیخواهان، کارگران آگاه و کمونیستها جستجو میکند و پیگیرانه از خواستها و مطالبات طبقه کارگر و مردم تحت ستم دفاع خواهد کرد. همچنین کومه له مدافع پیگیر آزادیهای مدنی، سکولاریزم و جدایی دین از دولت، رفع ستم بر زنان و کلیۀ آزادیهای دمکراتیک در درون جنبشهای مردم کردستان خواهد بود. کومه له بر این حقیقت پافشاری خواهد کرد که سوسیالسم و انقلاب پیگیر سوسیالیستی، تنها تضمین دستیابی به رهایی و آسایش و ارزشهای انسانی است. استراتژی کومەله برای رهائی مردم کردستان از ستم ملی، تحقق چنین هدفی را تسهیل خواهد کرد.

18_از آنجا که رژیمهای سرکوبگر مردم کرد حقوق و آزادیهای اولیه مردم را با لشکر کشی و زور و سرکوب پایمال می کنند، از آنجا که نیروهای مسلح بمثابه یک نیروی اشغالگر با مردم کردستان رفتار می کنند، مردم کردستان می توانندبه عنوان حق دفاع مشروعدست به اسلحه ببرند و از حقوق و حرمت و کرامت انسانی خود دفاع نمایند. حق دارند مسلح شوند و نیروی مسلح مردمی تحت هدایت نهادها و شوراهای مردمی را سازمان دهند. مردم کردستان به خشونت متوسل نمیشوند، اما در برابر خشونت می ایستند و از حرمت انسانی خود دفاع می کنند. کومه له آن گرایشهای لیبرالی که اقدام مردم کردستان و نیروهای سیاسی آنرا در دست بردن به اسلحه و مقاومت مسلحانه در برابرتهاجم دولتهای مرکزی زیانبار ارزیابی می کنند، مردود می داند. اما در عین حال تاکید می کند که ضروری است که نیروی مسلح احزاب، جای خود را به  نیروی مسلح تحت هدایت نهادهای برآمده از قدرت مردم بدهند.

کنگره 18 کومه له

سازمان کردستان حزب کمونیست ایران

دیماه 1400

ژانویه 2022