این جملات از زبان نماینده جامعه سیاه پوستان در آلمان در روز سه شنبه نهم ماه ژوئن ، بیستم خرداد بر مزار “آلبرتو آدریانو ” در شهر ” دسائو ” آلمان جاری شد. آدریانو پدر سه فرزند در سی ونه سالگی در چهاردهم ماه ژوئن سال 2000 سه روز بعد از آنکه توسط سه نئونازی در خیابان شدیدا مجروح شده بود ، در بیمارستان جان سپرد. ” ما مردمان سیاه پوست دیگر نمیخواهیم گریه کنیم. ما میخواهیم ببینیم و فراموش نکنیم که بر خواهران وبرادران ما در سرتاسر جهان و همه روزه در امتداد سالیان دراز چه گذشته است ” ، ” همه جا این ترس در وجود ماست ، ترسی که آرامش را از ما ربوده است. در آنجا در سرزمینی که به دنیا آمده ایم و در اینجا در سرزمینی که به آن مهاجرت کرده ایم “. دو روز بعدتر بیش از یکصد وپنجاه نفر در کنار گور ” آوری یالوه ” جمع شدند. سلول او در همین ایالت آلمان در سال 2005 به دست پلیس به آتش کشیده شده بود و تنها خاکستری از جسد سوخته او تحویل خانواده اش داده شد. تجمع کنندگان در این مراسم نام صدو هشتاد نفر را نگاشته بودند که در بین سالهای 1990 تا2011 قربانی خشونت پلیس و یا جریانات نئوفاشیستی گشته بودند .سخنگوی تجمع کنندگان میگوید:”سیاست اعمال شده از جانب مقامات دولتی علیه مهاجرین ، علیه رنگین پوستان،علیه پناهجویان و علیه محرومان زمینه ای برای راسیسم ، برای سوسیال داروینیسم و منطق بازار یابی جامعه است “. اینجا در مرکز اروپای متمدن اتفاق نادری نیست که به علت رنگ پوستت ، پلیس ناگهان در مقابلت ظاهر شده و خواهان اسناد شناسائیت شود ، اینجا اتفاق نادری نیست که پناهجویان در کمپ های پناهندگی زیر ضرب وشتم قرار گیرند واینجاهم اتفاق نادری نیست که به عنوان رنگین پوست در زندان در زیر دست وپای زندانبان له شوی.
روز شنبه پاریس بار دیگر شاهد تظاهرات ضد راسیسم و خشونت پلیس بود. معترضان به مرگ ” آداما ترائوره ” مرد جوان سیاه پوستی که در سال 2016 توسط پلیس کشته شده بود ، تجمعی را تحت عنوان ” عدالت برای آداما ” برگزار کردند. نزدیک به پانزده هزار نفری که در میدان جمهوری پاریس تجمع کرده بودند ، خود را بخشی از جنبش همبستگی با جامعه سیاه پوست جهانی اعلام کردند. خواهر ” آداما ” در سخنانش گفت ” همان چیزی که در ایالات متحده اتفاق میافتد ، در فرانسه هم اتفاق میافتد” . و او حق داشت . چه کسی میتواند هجوم دائمی و وحشیانه پلیس فرانسه به حاشیه شهرهای بزرگ وبویژه پاریس را فراموش کند. گتوهائی که ساکنینش را مهاجرین رنگین پوست غیر اروپائی تشکیل میدهند، میدان تاخت وتاز دائمی پلیس هستند. همه اینها به اصطلاح انسانهای درجه دومی هستند که نسل اندر نسل در کلونیهای فرانسه به بردگی کشیده شده و زمانی گوشت دم توپ جنگهای تجاوزگرانه بورژوازی فرانسه قرار گرفتند.هنوز هم درمالی سیاست کلونیزاسیون امپریالیسم فرانسه با حضور یک نیروی نظامی چند هزار نفره به پیش برده میشود.
جمعه شب نیروهای پلیس آتلانتا در درگیری با ” ریشارد بروکز ” مرد بیست و هفت ساله سیاه پوست که درمقابل پارکینگ یک رستوران سر راهی در ماشینش خوابیده بود با شلیک گلوله ای او را به قتل رساندند. پیدا شدن جسد یک مرد سیاه پوست در روز سه شنبه که به درختی آویزان شده بود ، خود محرک جدیدی برای به خیابان آمدن دهها هزار نفر در کالیفرنیا شد.
در هلند در روز چهارشنبه به فراخوان ” جان سیاهان ارزش دارد ” دهها هزار نفر در پارک مرکزی آمستردام پایتخت این کشور تجمع کردند . در این روز همچنین در شهر “زوله ” عکس هائی از ” تومی هولتنز” حمل میشد.او در چهاردهم ماه مارس ، بیست پنجم اسفند پس از دستگیری توسط پلیس ، فوت کرد.بسیاری در آنزمان از کنار این مرگ به آسانی گذشتند. ولی اکنون مرگ دردناک ” جورج فلوید ” سبب گردید که مرگ او هم که توسط پلیس به زمین افکنده شده و زیز فشار چکمه پلیس برصورتش جان باخته بود ، توجه جامعه را به خود جلب کند. اکنون در هلند تاریخ خونبار استعمارگری این کشور و جنایاتی که برده داران هلندی در مستعمرات انجام دادند ، گشوده میشود. اینجا یکبار دیگر مردم از منظر آنانی که به بردگی کشیده شدند به مجسمه هائی نگاه میکنند که سمبل دوره تلخ و خونباری از جنایات برده داران بودند.
در شهر بریستول بریتانیا معترضان مجسمه تاجر برده و یکی از نمادهای این شهر ، ادواردکالستون را سرنگون کرده و آنرا به رودخانه انداختند.در شهر بندری ” آنتورپ” بلژیک تندیس” لئوپولد دوم” که از سال 1865 تا 1909 پادشاه این کشور بود به پائین کشیده شد. بلژیک در بستر غارت معادن الماس کنگو به یکی از ثروتمندترین کشورهای اروپائی تبدیل شد. این پادشاه بلژیکی در طول دوران حاکمیتش در کنگو موجب قتل و مرگ بیش از ده میلیون نفر از اهالی آن سرزمین شد. دوران پادشاهی او بویژه به دوران قطع دست کارگران معادن پیوند خورده است.
اکنون میتوان فهمید که چرا قتل ” جورج فلوید ” یک جنبش اعتراضی جهانی را بوجود آورده که خشونت سیستماتیک ارگانهای سرکوب بورژوازی را درگوشه گوشه جهان مقابل چشمان مردم قرار داده است.هر چند که جنبش ” جان سیاه پوست ارزش دارد ” نقش برجسته ای در گسترش وتداوم جنبش اعتراضی جاری دارد ، با وجود این نباید فراموش کرد که جنبش اعتراضی جاری بسیار فراتر از افق های ترسیم شده جنبش فوق به پیش رفته است. بیش از همه تاریخ قتل عام اهالی بومی مستعمرات ، تاریخ به یغما بردن ثروت های طبیعی این جوامع و تاریخ وارونه پیشرفت جوامع صنعتی اروپا و ایالات متحده از سلطه تاریخ نگاران جامعه سفید بیرون آمده و در مقابل چشمان بشریت مترقی قرار گرفته است. دیگر به سختی میتوان کتمان نمود آن روی سکه انباشت سرمایه در جامعه سفید ، کار ارزان و در بسیاری از مواقع کار بی اجر و مواجب بردگان مستعمرات میباشد.نباید لحظه ای هم فراموش کرد که بردگی مدرن کنونی بر شانه های بردگی چهار قرن گذشته ایستاده است.