حزب کمونیست ایران

مبارزه برای محیط زیستی سالم و زیست بومی پایدار مبارزه ای است سرخ و سبز

نویسنده : فرخ جعفری

این نوشتار تاُملی است پیرامونِ نوشته ای از آقای انور میرستاّری که در بخش تریبون آزادِ سایت اخبار روز انتشار یافته است. نوشتۀ آقای میرستاّری خلاصۀ فهرست گونه ای است از سخنرانی هایی که در طی دو نشست با “همسازی ملّی جمهوری خواهان سوسیال دمکرات ولائیک ایران ” از طرف ایشان ارائه شده که خوشبختانه در اختیار خوانندگان اخبار روز قرار گرفته است.
مطالعۀ نوشتارمورد ذکر برای من که سابقهٔ عضویت و فعالیت بیش از۲۵ ساله ای در حزب اتحاد سرخ و سبز دانمارک را دارم و درطول این مدت هم در مباحث زیست محیطی و هم درفعالیتهای مربوط به آن شرکت داشته ام مایه بسی خوشحالی است. زیرا به نظرمن بحث و گفتگو پیرامون مسائل محیط زیست ایران از اهمّیت فوق العاده ای برخوردار بوده که بایستی بیشتر و گسترده تر به آن پرداخته شود.
هم به دلیل جنایت بزرگی که رژیم جمهوری اسلامی برطبیعت و محیط زیست ایران وارد آورده و هم بنا به دلایل و شرایط نامطلوب جهانی زیست بومی ، لازم است که بحث حفاظت از محیط زیست بخصوص در ایران به یک گفتمان عمومی تبدیل گردد به طوری که اکثریت مردم ایران در این بحث ها شرکت کرده و خود تاُثیرگذار باشند زیرا از هم اکنون ناقوس سقوط رژیم جمهوری اسلامی با ارادۀ مردم ایران، بگوش میرسد.
اکنون دیگر ضروری است که جنبش انقلابی مردم ایران درخواستهای فوری خود را از رژیم جمهوری اسلامی در زمینهٔ حفاظت از محیط زیست تعریف کند و این درخواستها را مبدل به یکی از ستونهای اصلی مبارزه با این رژیم بکند۰ داشتن آب، خاک و هوای پاک و محافظت از آنها نمی تواند منتظر تغییر رژیم بماند۰
در طی تظاهراتِ پرشکوه مردم خوزستان در طول هفته های گذشته و همچنین در آذربایجان، کردستان، سیستان و بلوچستان و اصفهان و سایر مناطق مشاهده گردیده است که حفاظت از آب، زمین و طبیعت و حق داشتن یکایک آنها که از حقوق اولیۀ هر شهروندی میباشد به یک خواست عمومی تبدیل گردیده و حتّی واژه های پیچیده ای چون ” توسعۀ ناپایدار” از طرف مردم عادی مطرح شده است.
بنا به اظهارات فوق بحث و گفتگو پیرامون چگونگی حفاظت از محیط زیست و بخصوص اینکه چه نوع توسعه ای پایدار است و این توسعه به چه شکلی می توان صورت بگیرد و برندگان و بازندگان اینگونه توسعه در جامعۀ ایران چه کسانی خواهند بود، ازاهمیّت ویژه ای برخوردار میباشد.
همانطور که آقای میرستاّری به درستی مطرح کرده اند، هر بحثی دربارۀ مسائل و مشکلات زیست محیطی ایران، بایستی از کانال زیست بومی جهانی عبورنماید بخصوص به این دلیل که ایران خود دارای رتبۀ دهم در تولید گازهای گلخانه ای در جهان میباشد.
به نظرمن اطلاعاتی که آقای میرستّاری در این موارد ارائه داده اند عمدتاً درست و مفید بوده ولی از نظرمن کمبودهایی وجود دارد که نیازطرح آنها را احساس می نمایم که بدین وسیله با خوانندگان اخبار روز که مثل من در این نشست ها شرکت نکرده اند در میان میگذارم. به احتمال زیاد تعدادی از این موارد در خود سخنرانیها ارائه شده است ولی در این چکیده نیامده است۰
۱. در چکیدۀ کتبی نشست اول تعداد متعددی از مشکلات زیست محیطی و البتّه نه همۀ آنها نامبرده شده است در صورتی که هیچ گونه رده بندی ای که کدام یک از این مشکلات در سطح جهانی تاًثیربزرگتری دارد وازاولویّت بالاتری برخوردار میباشد، انجام نگرفته است . شناخت این رده بندی و دانستن چگونگی ارتباط آنها با یکدیگر مهم است و اینکه تلاش برای حل یکی از این مشکلات می تواند تاًثیر منفی بر مشکلات دیگربگذارد وهیچ کدام از مشکلات محیط زیستی به تنهایی قابل حل نمی باشد بایستی در سطح عموم جهت آگاهی مردم اطلاع رسانی شود.
در حال حاضر من آن رده بندى را که مرکز مقاومت استکهلم Stockholm Resilience Center
در این مورد بعمل آورده است بهترین و گویاترین رده بندی می بینم که نه تنها مشکلات اصلی زیست بومی را نشان میدهد بلکه همچنین نشان میدهد که هریک از این مشکلات تا چه حدودی به مرزهای غیرقابل برگشت نزدیک شده و یا از آن عبور کرده است. این مدل که به نام مرزهای سیاره ای Planetary Boundaries است نشان میدهد که این مرزهای ۹ گانه همه با هم ارتباط داشته و مهندسی و تغییر در یکی این مرزها ( حتی با هدف ترمیم آن ) می تواند اثراتِ مخرب و مشکلات دیگری را در آن مرزهای دیگر داشته باشد.
در این مدل از مقدار فسفر وبه خصوص نیتروژن در آب های رودخانه ها و دریاچه ها که نتیجۀ مستقیم استفاده از کودهای شیمیایی در کشاورزی صنعتی است و همچنین از انقراضِ انواع به دلیلِ اینکه انسان محیط زندگی آنها را تصاحب ، تخریب و آلوده میکند و منابع تغذیهٔ آنها را از بین می برد و یا حیوانات بزرگ وحشی را به خاطر تفنن خود یا میل به خوردنِ خوراک لذیذ و خاصیت دار را در سطح بالایی به قتل می رساند به عنوان آن پدیده هایی نام برده شده است که از مرز نقطۀ غیر قابل برگشت ( Point of No Return ویا Tipping Point ) گذاشته اند. بدین معنی که دیگر به نظر نمی رسد که به هیچ وجهی این دو را بشود به شکل قبلی اشان برگرداند. تأثیراتِ مخرّبِ گذشت از این مرزها به سرعت برای انسان در حال ِ آشکار شدن میباشد. متاسفانه در چکیدۀ کتبی از این سخنرانی از مشکل نیتروژن و فسفر در آبهای رودخانه ها و مناطقِ ساحلی دریاچه ها نامبرده نشده است و همچنین انقراضِ انواع که بزرگترین تخریب زیست بومی جهانی است به نظر نمی رسد دارای اولویت خاصی در این سخنرانی بوده باشد. ولیکن گمان می رود که سخنرانی بیشتر انسان محور بوده و از مشکلاتی که انسان با آن دست به گریبان می باشد، نام برده شده است تا ازمشکلاتی که بقیۀ جانداران در زیست بومِ مشترک ما دارا میباشند.

 

ازاین مدل ما قادر به این هستیم که مشاهده نماییم که مقدار آب شیرین در سطح جهانی به خودی خود مشکل غیر قابل حلی نیست و از مرز تعریف شده برای آن فاصلهٔ زیادی دارد ولی مدیرّیتِ آب شیرین در سیستم سیاسی و اقتصادی حاکمِ بر جهان کنونی یعنی سیستم تولید سرمایه داری و رقابتی ، چه در سطح بین المللی و چه در سطح منطقه ای، کشوری و محلی مشکلِ اساسی میباشد. لازم به یادآوری است که مشکلات کنونی کمبود آب نوشیدنی منطقهٔ خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مشکلات این منطقه عمدتأ سیاسی و به دلیل خواسته های ایدئولوژیک و استراتژیک رژیمهای این منطقه و نیز قدرتهای جهانی بوده است و همچنین به دلیل نادانی این رژیمها در حیطهٔ شناخت محیط زیست و مدیریت زیست محیطی بوده و به طور کمتری به دلیل مشکلات جهانی زیست محیطی و به خصوص تغیرات اقلیمی یا کمبود آب شیرین در مقیاس جهانی بوده است .
۲. به احتمال قوی آقای میرستّاری ومن بایستی با هم همعقیده باشیم که دوران کنونی که از میانۀ سدۀ بیستم آغاز شده است، دوران آنتروپوسن (دورانِ انسان) است یعنی آن دورانی که فعالیتهای انسانی عمده ترین تاثیر گذاری را در تغییراتِ زیست بومی و در نتیجه در کاهشِ توانایی معمولی و تاکنونی کرۀ زمین برای نظم بخشیدن به خود داشته است. نتیجه این نظم بخشیدن به خود داشتن پروسه های در حال تعادل دراین کره بوده است . تعادل هایی که به طرز شگفت انگیزی مناسب با زندگی نوع انسان در این کره بوده و نباید به هم بخورند. این حقیقت را میشود بیشتر و بهتر از پیش از آخرین گزارش پانل بین المللی تغییرات اقلیمی سازمان ملل متحد(IPCC) دید که روز دوشبه نهم آگوست ۲۰۲۱ منتشر شد۰ این گزارش فعالیهای اقتصادی در جهان را عامل اصلی تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین میداند۰ بنابر این بحث راجع به تغییرات اقلیمی و دیگر تغییرات زیست بومی از بحث های اقتصادی و در نتیجه از بحث های سیاسی جدا نیست۰
همچنین به نظر می رسد که افزایش جمعیت به نظرهر دو ما مشکل اساسی است ولی در مورد دلیل اهمیّت مشکلِ افزایش جمعیّت و همچنین راه حل آن من اختلاف بنیادینی بین نظرات خودم و نظرات آقای میرستّاری مشاهده می نمایم که برخی از مهمترین اختلافات بشرح زیر میباشد.
برخلاف نظر آقای میرستّاری نسبت به اینکه ” تنها چارۀ نجات زمین و بشریّت و همۀ موجودات کاهشِ میزانِ جمعیّت از راه کنترل شدید میزانِ زاد و ولد است ” (برگرفته از چکیده) من این راه چاره را توتالیتاری و غلط و در بهترین شرایط ناکافی و یا اصلأ بی اثر می دانم.
من تنها راه چارۀ نجاتِ موجوداتِ زندۀ کرۀ زمین و همچنین انسان از فجایعی که آنها به دلیلِ گرمایشِ زمین، اسیدی شدن آبِ دریاها و اقیانوس ها و انقراضِ انواع تهدید میشوند را گذار از سیستمِ تولید و مصرف سرمایه داری که اکنون تقریبأ در تمامِ کشورهای جهان حاکم است می بینم.
تمام مشکلاتی که در این چکیده نامبرده شده است تأثیر مستقیم حاکمیّت یک سیستم سرمایه داری است که برای بدست آوردن سود و انباشتِ سرمایه که ذاتِ بنیادی این سیستم میباشد به رشد اقتصادی تصاعدی و دائمی ( اندازه گرفته شده با معیار تولید ناخالص داخلی GDP ) نیاز دارد که این رشد اقتصادی را از طریقِ بسط مصرف کالاها و خدماتی بدست می آورد که برای تولید و توزیع آنها به مقدار زیادی انرژی و مواد استخراج شده از کرۀ زمین نیاز است که این خود بزرگترین دلیلِ گرمایش زمین، انقراض انواع و اسیدی شدنِ دریاها و اقیانوس ها بوده و هم اینکه پس مانده ها و زباله های این مصرف و این تولیدِ آب، خاک و هوا را آلوده ساخته و زندگی را نه تنها برای حیوانات و دیگر جانداران کرۀ زمین دشوار کرده بلکه برای خود انسان معضلات عدیده ای ببار آورده است.
افزایش جمعیّت در کرۀ زمین نه یک فاکتور مستقّل بلکه فاکتوری است که همیشه وابسته به شکلِ حاکم تولید در جهان بوده و در واقع یکی از روشهای سیستم تولید سرمایه داری است برای افزایش مصرف، افزایش تولید، رشد بیشتر اقتصادی اندازه گیری شده با GDP، رشد سود و انباشتِ هر چه بیشتر سرمایه.
افزایشِ تعداد مصرف کننده هایی که باید کالاها و خدمات این سیستم تولید سرمایه داری را مصرف کنند برای این سیستم لازم و واجب است ولی البته تنها راه برای افزایش مصرف و تولید نیست. تنها امیدی که ما می توانیم برای کاهشِ جمعیّت کرۀ زمین داشته باشیم در یک نظامِ پسا سرمایه داری که تاکیدی به نیاز به رشد اقتصادی دائمی و تصاعدی (یعنی اینکه امروز باید چند درصدی بیش از دیروز تولید و مصرف کنیم و فردا باید چند در صدی بیش از امروز و پس فردا چند درصدی بیش از فردا) نداشته باشد.
در این نظام کنونی حتی کاهشِ جمعیّت هم نمی تواند ضمانت نماید که مصرف انرژی افزایش پیدا نکند و همچنین مصرف زمین هایی که متعلق به حیوانات میباشد زیرا همانطوری که تا به حال با رشد سرانه مصرف به خصوص در کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری دیده ایم این نظام همۀ نیروی خود را به کار می گیرد تا مصرف تک تک انسان ها هم افزایش تصاعدی داشته باشد.
به طور مثال در ایالات متحده آمریکا این واقعیت را می شود به سادگی مشاهده کرد. ۷۰٪ رشد اقتصادی این کشور به خاطر رشد مصرف در خانواده ها میباشد و بقیهٔ رشد در قسمتِ سرمایه گزاری و همچنین مصرفِ لوکس تعداد خیلی کوچکی از ثروتمندان این کشور است که در دیگر خانواده های امریکایی مصرف نمیشود.
طبق محاسباتِ آنگون مدیسون از سالِ ۱۰۰۰ میلادی تا سالِ ۲۰۰۰ میلادی جمعیّت جهان ۲۲ برابر شده است. در سالِ ۱۸۰۴ میلادی جمعیّت جهان به یک میلیارد رسیده بود و تخمین زده میشود که اگر سیر روند کنونی همچنان ادامه یابد، جمعیّت در سال ۲۰۵۰ به حدودِ ۹٫۵ میلیارد برسد.
از سالِ ۱۰۰۰ میلادی تا سالِ ۲۰۰۰ میلادی تولید ناخالص داخلی در جهان (GDP) تقریبا ۳۰۰ برابر شده است یعنی افزایشِ ۱۳ برابری تولید سرانه در سطح میانگین داشته است. یعنی به طور میانگین هر نفربه طور تقریبی ۹ برابر بیشتر مصرف میکند . (بقیه سرمایه گذاری شده است)
قسمت اعظمِ این رشد در ۳۰۰ سالِ گذشته بوده است یعنی از آغازِنظامِ تولید سرمایه داری. بطور مثال، نسبتِ رشد واقعی سرانه GDP بین سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۹۵ در کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری ۳٫۱ برابر بوده است (۳۱۰۰٪) . این کشورها حدود ۲۰٪ از جمعیّت جهانی را دارا میباشند. البته نباید فراموش کنیم که همزمان تقریبا ۳ میلیارد نفر از مردمِ کرۀ زمین با روزی کمتر از ۲ دلار زندگی روزانۀ خود را میگذرانند.
همچنین تخمین زده میشود که رابطۀ بین رشد اقتصادی در GDP و رشد مصرف انرژی و موادِ استخراجی از طرفِ دیگر چیزی بینِ ۰٫۶ و ۱٫۰ میباشد یعنی اگر GDP ۱٪ رشد کند مصرفِ انرژی بینِ ۰٫۶٪ و۱٪ رشد خواهد کرد. برای راحتی ملاحظاتی که من در این نوشته دارم تخمین اینکه رابطۀ بین رشد اقتصادی و رشدِ مصرف انرژی تقریبا ۰٫۸ میباشد به نظر کافی می آید. این بدان معنی است که مصرفِ انرژی در مدت ذکر شده ) از سالِ ۱۰۰۰ میلادی تا سالِ ۲۰۰۰ میلادی( تقریبا به طور سرانه ۱۱ برابر و در کل ۲۴۰ برابر افزایش پیدا کرده است و دوباره یادآوری میکنم که قسمتِ اعظمِ این رشد در ۳۰۰ سالِ گذشته یعنی از شروع نظامِ تولید سرمایه داری در جهان بوده است.
همچنان که میدانیم این مصرف به طور یکسان بین مردمِ جهان توزیع نشده است و هم اکنون ۲۰٪ از مردم جهان حدود ۸۰٪ از تولید اقتصادی جهان را مصرف می کنند و ۸۰٪ بقیۀ مردم جهان به ۲۰٪ از این تولیدات بسنده میکنند.
ایدۀ کنترل نرخ تولّد (زاد و ولد) بیشترین توجهش را به کنترل نرخ تولّد در بین این ۸۰٪ مردم در جهان دارد که فقط ۲۰٪ از تولید اقتصادی جهانی را مصرف می کنند و در نتیجه حتّی در صورت به عمل آمدنِ این ایده تأثیر آن در مصرف کنونی جهانی کم خواهد بود.
در واقع بیانِ ایدۀ کنترل نرخِ تولّد با هدفِ کاهشِ جمعیّت ایده ای است مالتوسی برای دفاع از مصرفِ بیش از نیازِ طبقات حاکم که مارکس در زمانِ خود جواب آن را داده است و دراین نوشته نیازی برای بحث در این مورد نیست .
به نظرمن تنها راه ممکن و دمکراتیک برای جلوگیری از افزایش جمعیّت، چه در سطح کشوری و چه در سطح جهانی از طریق رهایی زن امکان پذیر میباشد. زن باید رها و قدرتمند شود و سیستم مردسالاری درتمام جوامع جهانی باید درهم شکسته شود۰ فقط بودن زنان رها و قدرتمند و بدون داشتن هیچ نیاز اقتصادی به مرد میتواند ضمانت کند که نرخِ تولید مثل سیر نزولی در جامعه پیدا میکند. البته این به معنای گذاشتن تمام این مسئولیت به گردن زنان نیست۰ مسئولیت مبارزه برای درهم شکستن مردسالاری در یک جامعه و آزاد و رها کردن زنان آن جامعه مسئولیتی است بر گردن تمام اعضای جامعه که برای تغییر آن جامعه در مسیر داشتن محیط زیستی سالم و زیست بومی پایدار تلاش می کنند.
این واقعیت را می توان در کشورهایی که زنان در آنها بطور نسبی به آزادیها و حقوقِ مدنی خود رسیده اند مشاهده کرد. بطور مثال در دانمارک نرخ تولّد کمتر از ۱٫۷ فرزند برای هر زن میباشد که حتی برای ثابت نگه داشتنِ جمعیّت دانمارک کافی نیست ( نرخِ تولّد ۲٫۱ برای ثابت نگه داشتن جمعیّت لازم میباشد).
۳. درچکیدۀ سخنرانی های آقای میرستّاری در این نوشته من هیچ جا به نابرابری اقتصادی بین جوامع شمال جهانی (Global North) و جنوب جهانی (Global South) و همچنین در درون هر یک از این جوامع، برخوردی نکردم.
مسئلۀ نابرابری اقتصادی از مسئلۀ حفاظت از محیط زیست و داشتن زیست بومی پایدارجدا نیست. بیاد بیاوریم که ۲۰٪ از مردم جهان که در کشورهای پیشرفته صنعتی زندگی می کنند ۸۰٪ از درآمد و مصرف جهانی را مسئول هستند و همچنین آن اقلیّت هایی که جزو طبقۀ حاکم و الیت در کشورهای جنوب جهانی هستند نیز به همین نسبت و یا شاید بیش از ۸۰٪ مصرف داخلی هر کشور را در اختیار دارند.
گوشه ای از این نابرابری را می توان در گزارش سال ۲۰۱۶ شرکت مالی کردیت سویس (Credit Suisse) دید. بنابر این گزارش ۳٫۵ میلیون نفر از ثروتمندترین مردم دنیا مقدار ۴۵٫۶٪ از ثروت دنیا را در اختیار دارند و البته در بین این تعداد نیز قسمت بزرگی از ثروت در دست آن ۰٫۱٪ بالایی آنها است. این در حالی است که سهم ۳٫۵ میلیارد نفراز نادارترین مردمِ دنیا (هزار برابر تعداد ثروتمندترین مردم دنیا ) فقط صاحبِ کمتر از ۳٪ ثروت دنیا هستند و قسمت اعظم این تعداد هم نه تنها هیچ ثروتی ندارند بلکه دارای قرض هستند که مجبورند مقداری از درآمد ناچیز خود را به شکل بهره به این ثروتمندان بپردازند. این تعداد عظیمی از جمعیّت جهانی نه مصرف آنگونه ای دارند که به طرز قابل توجهّی به محیط زیست لطمه بزند یعنی رد پای اکولوژیکی (زیست بومی) آنها خیلی کم است و نه از رشد اقتصادی که این کشورها دارند سهم قابل توجهّی به دست آنها می رسد.
بطور مثال در آمریکا در مدت ۱۰ سال قبل از شیوع بیماری کوید – ۱۹ (COVID-19) هر ساله این کشور از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بوده است در حالیکه اکنون نابرابری در آمریکا به بالاترین سطح آن در ۵۰ سال گذشته رسیده است و همچنین قدرت میانگین خرید مردم نسبت به حقوق ها هم در عرض ۴۰ سال گذشته رشدی نداشته است. یعنی اینکه این رشد اقتصادی که هر ۱٪ آن باعث رشد تقریبی ۰٫۸٪ در مصرف از انرژی و مواد استخراجی می شود هیچ کمکی به وضعیّت کارگران و زحمتکشان آمریکا نکرده است. رشد مصرف انرژی را به این ترتیب می شود به طبقات بالایی آمریکا نسبت داد.
قسمت اعظم تولید و مصرف جهانی و در نتیجه گرمایش زمین و دیگر مشکلات زیست محیطی بطور کلی هیچ ارتباطی با طبقاتِ پایین کشورهای پیشرفتۀ صنعتی در شمال جهانی و اکثریت مردم در جنوب جهانی به جز طبقاتِ حاکم در این کشورها و طبقات میانی که غالبأ در این کشورها کوچک هستند نداشته و سخن گفتن از مشکلِ افزایش جمعیّت بدونِ نام بردن از مشکل نابرابری اقتصادی، سعی در پوشاندنِ صورت مسئله اصلی میباشد.
۴. برخلاف ادعای آقای میرستّاری که می گوید ” … باید به انرژی پاک مانند انرژی های خورشیدی، گازی و بادی….روی آورد ” به نظر من، گاز ( به احتمال قریب به یقین منظور آقای میرستّاری گازهای پروپان و بوتان است ) به هیچ وجه انرژی پاکی نیست. درست است که میزان گازهای گلخانه ای که از سوزاندنِ این گازها تولید
می شود نسبت به واحد انرژی که تولید می شود کمتر از نفت و گازوئیل و زغال سنگ است ولی آن صفر نیست. یعنی رشد اقتصادی دائمی و تصاعدی و در نتیجه رشد تصاعدی در مصرف این گازها نیز می توانند این برتری نسبی را هم به دلیل مقدار زیاد مصرف آنها خنثی کند.
تا زمانی که رشد اقتصادی وجود دارد، مصرف انرژی رشد خواهد کرد و مقدار مطلق تولید گازهای گلخانه در آینده که از سوختنِ گاز تولید می شود افزایش خواهد یافت گرچه این گازها برتری نسبی نسبت به نفت و زغال سنگ دارند. هم گاز و هم نفت یا گازوئیل یا زغال سنگ، همه سوختهای فسیلی هستند و نام بردن از گاز به عنوانِ انرژی پاک نه تنها اشتباه بلکه فریب دادنِ مردم است.
در مورد انرژی های خورشیدی و بادی هم می شود گفت که آنها در حال حاضر بهترین آلترناتیو انسان برای تولید انرژی هستند و به نظر من هم سریعا باید جایگزین مصرف سوختهای فسیلی، اتمی و همچنین سوختهای بیولوژیک (چوب، غلات و غیره) بشوند ولی آنها نیز درتغییرات زیست بومی بی اثر نیستند زیرا تأثیر زیادی در تصاحب زمینی که مال حیوانات است برای تولید انرژی دارند. استخراجِ مواد لازم و تولید سلولهای خورشیدی ( فتوولتائیک)
و آسیابهای بادی و همچنین باتریهای مورد نیاز برای انبار این انرژی ها و توسعۀ سیستم های برق رسانی برای برق تولید شده از این دو نوع منبع انرژی به ظاهر پاک به مصرف مقدار زیادی انرژی و تصاحب زمین و تخریب زمین (از طریق معدن ها) نیازدارد که باعث گرمایشِ زمین و آلآیشِ آب، خاک، هوا و انقراض انواع می گردد.
در نتیجه کاهش مقدار تولید و مصرف جهانی کالا و خدمات و همزمان توزیع عادلانه این مصرف بین تمام مردم دنیا تنها راه ممکن برای کاهشِ نرخ گرمایشِ زمین میباشد. کاهشی که با ذات سرمایه داری که رشد، سود و انباشتِ سرمایه است، تضاد دارد. این دلیل ضرورت گذار از این سیستم است.
همچنان لازم به یادآوری است که آرزوی اینکه بتوان رابطۀ فیمابین رشد اقتصادی و رشد مصرف انرژی و ماده را از میان برداشت و یا حداقل کم کرد ( همان نسبت بین ۰٫۶ و۱ را ) برخلاف آنچه که احزاب سبز، سوسیال دمکرات و راست در اروپا و بقیۀ شمال جهانی وهمچنین بدیل ایرانی آنها عنوان می کنند، شدنی نیست. رشد مصرف انرژی و زمین و مواد استخراجی از زمین را نمی توان از رشد اقتصادی جا کرد. و حتی برخلاف اینکه در ۳۰ سال گذشته بحث های شدیدی در رابطه با کنترل مقدار تولید شدۀ گازهای گلخانه ای و افزایشِ گرمایشِ زمین شده است رابطۀ مصرفِ انرژی و افزایشِ تولید ناخالص درونی ( GDP ) تقریبا ۰٫۸ بوده است یعنی افزایش GDP با افزایشِ مصرفِ انرژی همزمان بوده است و به جز دو دورۀ کوتاه بعد از بحرانِ مالی سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ و سالهای کوید – ۱۹ (۲۰۲۰ و ۲۰۲۱) کاهشی در مقدارِ مصرف انرژی و مقدارِانتشار گازهای گلخانه ای در جهان دیده نشده است.
من به این مسئله واقف هستم که آرزوی این احزاب ادامۀ رشد اقتصادی همزمان با پایین آمدن رد پای اکولوژیک این رشد است و اینکه همه منتظر هستند که تکنولوژی سرمایه داری بتواند این معجزه را به وجود بیاورد ولی تاکنون هیچ گرایشی در این سمت و سو در جهان مشاهده نشده است و چشم انداز آن نیز بسیار ضعیف میباشد.
انقلاب صنعتی چهارم و استفاده از هوشِ مصنوعی (AI) تا بحال فقط مصرف انرژی را افزایش داده است.
به یاد بیاوریم که ما بیش از یک دهه برای کاهش شدید انتشار گازهای گلخانه ای و بخصوص دی اکسیدکربن دراتمسفر نداریم۰ تازه ترین گذارش IPCC تخمین میزند که ۱٫۵ درجه افزایش دمای زمین ما در کمتر از یک دهه یعنی در ۲۰۳۰ به وقوع خواهد پیوست۰ ادامه دادن وضعیت موجود یعنی تولید و مصرف با رشد تصاعدی و در نتیجه ادامهٔ انتشار دی اکسید کربن در اتمسفر با رشد تصاعدی به امید اینکه ۲۰ یا ۳۰ سال دیگر یک راه حل تکنیکی پیدا می شود که در این وسعت عظیم می تواند گازهای گلخانه ای را از اتمسفر به نحوی خارج کند نه تنها به نظر من یا به نظر گرتا توونبرگ بلکه به نظر آن دویست و اند دانشمندی که آخرین گزارش IPCC را نوشته اند عاقلانه به نظر نمی رسد۰
اگر برنامه های تلویزیونی گرتا توونبرگ را دیده باشید باید برای شما آشکار شده باشد که ما هم اکنون تمام آن تکنولوژی که برای برای کاهش مقدار انتشار کربن به اتمسفرلازم است را داریم۰ چیزی که موجود نیست ارادهٔ سیاسی برای به راه انداختن تغییرات لازم است۰ من علیه به کار گرفتن راه حل های تکنیکی در این رابطه نیستم۰ راه حل های تکنیکی ضروری هستند و باید استفاده بشوند۰ من علیه این هستم که ما باید ۲۰ تا ۳۰ سال منتظر شویم که شاید تکنولوژی بتواند معجزه ای بکند و در این مدت انتظار تولید، مصرف و انتشار گازهای گلخانه ای کماکان رشد تصاعدی داشته باشد۰
در ضمن اگر در ترازِ اقتصادی چند کشور شمال جهانی چنان مشاهده میشود که هم مصرفِ انرژی و انتشار گازهای گلخانه ای و هم تولیدِ زباله و آلودگی در این کشورها سیر نزولی داشته است عمدتأ بدین دلیل میباشد که تولید کالاها و خدمات مصرفی در این کشور ها، به کشورهای دیگر جنوب جهانی منتقل شده است. داخل کردنِ ردپای اکولوژیک کالا ها و خدماتِ وارداتی در حسابهای اقتصادی این کشورها این موضوع را می تواند به راحتی نشان دهد.
به طورمثال می شود به کشور بریتانیا نگاه کرد۰ در این کشور به طور رسمی اعلام شده است که از سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۱۶ این کشورکاهش ۴۵ ٪ را در رد پای اکولوژیک خود تجربه کرده است۰ ولی تحقیقات و محاسبات نشان می دهد که اگر بتوان رد پای اکولوژیک کالاها و خدماتی را که در این کشور مصرف می شود ولی در خارج از این کشور تولید می شود به این آمار اضافه کرد رد پای اکولوژیک این کشور در این مدت فقط ۱۵ ٪ کاهش یافته است۰
در مقیاس جهانی همچنین مشاهده می شود که با انتقال تولید کالاها از شمال جهانی به چین یا کشورهای جنوب جهانی که قوانین حمایت از محیط زیست نسبت به کشورهای شمال جهانی ضعیفتر است برای تولید همان حجمی از کالا مقدار بیشتری گازهای گلخانه ای انتشار می یابد نسبت به آن زمانی که این کالا درکشورهای شمال جهانی تولید می شده است۰
در این نوشته به پرسشهایی که در آغاز آن در مورد توسعهٔ پایدار ارائه کردم پاسخی داده نشده است ولی رابطهٔ بین درخواستهای زیست محیطی و خواستهای اقتصادی و سیاسی یعنی چگونگی احتمال داشتن توسعه ای پایداراندکی نشان داده شده است۰ صحبت از محیط زیستی سالم و مبارزه برای آن هم سیاسی و هم اقتصادی است و به همین دلیل است که هزاران نفردرتظاهراتها در اقصی نقاط کرهٔ زمین فریاد میزنند ”نه به تغییرات اقلیمی، آری به تغییرات در سیستم
نظر من و آن حزب دانمارکی که من عضوش هستم یعنی اتحاد سرخ و سبز و آن تشکل ایرانی که من عضوش هستم یعنی اتحاد فداییان کمونیست در مورد درخواستهای زیست محیطی کاملأ ساده است۰ آن کسی و آن سیستمی که مسئول تخریب محیط زیست و بالا آوردن این قرض عظیم اکولوژیک در دو سه قرن گذشته است باید مخارج ترمیم آن و پرداخت این قرض اکولوژیک را بدهد۰ این گروه شامل طبقات میانه و بخصوص ثروتمندان و طبقات بالای کشورهای شمال جهانی و همچنین ثروتمندان و حاکمان کشورهای جنوب جهانی است۰
باور به اینکه خود این سیستم قادر به ترمیم این خرابکاریها است و اینکه به باور احزاب سبز، سوسیال دمکرات و راست باید مقدار عظیمی از دارایی های یک کشور به شکل کمک اقتصادی و یا سرمایه گذاری به شرکتهای فرا
ملیتی تکنولوژی منتقل شود تا آنها بتوانند با معجزه های تکنولوژیک به مثابه پروژه هایی مانن
مشکلات کنونی و آیندهٔ زیست محیطی را حل کنند به طوری که رشد اقتصادی مورد نظرشان و ثروتمنتر شدن ثروتمندان ادامه داشته باشد خیلی ساده لوحانه است۰
مبارزه برای محیط زیستی سالم و زیست بومی پایدار شکلی از مبارزهٔ طبقاتی است، یعنی مبارزه ای است سرخ و سبز۰ دراین مبارزه من و سازمان اتحاد فداییان کمونیست حامی طبقات پایین جامعه یعنی کارگران و زحمتکشان هستیم۰
در پایان باید بگویم که من این نوشته را فقط جهت اطلاع خوانندگان گرامی و برای بازترکردن گفتگوها وجهت تشویق به بسط گفتگوها و مباحث در حیطهٔ محیط زیست آماده کرده ام و به این دلیل لیست مراجع در این نوشته آورده نشده است۰ اگر خواننده ای نیاز به رجوع به مرجع یک یا چندی از اطلاعاتی که دراین نوشتار آمده است داشته باشد من می توانم این مراجع را در اختیار ایشان بگذارم.
به طور عمومی می توانم بگویم که من در این نوشتار ازکتابها و متون جنبش فراغ از رشد ( ترجمهٔ من (
(Degrowth Movement) و همچنین کتابها و متون اکوسوسیالیسم و به خصوص اکوسوسیالیسم زیست بوم محور که دکتر کامران نیری آن را تعریف کرده اند استفاده کرده ام.