حزب کمونیست ایران

چرا جمهوری اسلامی این چنین از جنبش معلمان می ترسد؟

این روزها خبرهای زیادی از تشدید فشار در گوشه کنار ایران بر معلمان مبارز، انتشار می یابد. به عنوان مثال، روز گذشته اعلام شد که هفت فعال جنبش معلمان ایران به 41 سال زندان و 200 ضربه شلاق و 3 ملیون تومان جریمه نقدی محکوم شده اند. اتهامات وارده از جانب دستگاه قضائی جمهوری اسلامی بر آنها نامربوط تر و بی سرو ته تر از آن است که ذکر آنها اهمیتی داشته باشد. اما “جرم” واقعی آنها این است که به طور علنی از حقوق پایمال شده صنفی خود و همکارانشان دفاع کرده اند. اسماعیل عبدی را با 21 سال سابقه تدریس، که در حال گذراندن محکومیت جابرانه ای است که بر وی تحمیل کرده اند، در آستانه آزاد شدن، باردیگر به 10 سال زندان محکوم کردند. این بار حتی لازم ندیدند که تشریفات مسخره قانونی خود رژیم را هم به نمایش بگذارند. محمد حبیبی را با 18 سال سابقه آموزگاری،پس از چند بار به زندان انداختن، آخرین بار به دلیل اعتراض به کالائی شدن آموزش و پرورش 2 سال دیگر زندانی کردند و در آستانه اتمام دوره محکومیت ناروایش وی را از آموزش و پرورش هم اخراج کردند. به راستی چه اندازه از ترس و وحشت از حرکتهای اعتراضی سراسر معلمان باید سران جمهوری اسلامی را فراگرفته باشد، که اسماعیل عبدی را بعد از اتمام محکومیت چندین ساله اش، مجدد به زندان می اندازند و یا برای دهها معلم شریف حکم زندان و شلاق صادر می کنند.

البته روشن است این تنها معلمان نیستند که تحت فشارهای فزاینده رژیم قرار گرفته اند. فشار بر معلمان بخشی از سیاست سرکوبگرانه همه جانبه ای است که در همه عرصه های حیات اجتماعی بوسیله جمهوری اسلامی، دنبال می شود.  طی همین روزهای اخیر بیدادگاه رژیم 12 تن از کاربران شبکه های اجتماعی را مجموعاً به صدسال و 4 ماه زندان محکوم کرد. در همین روزها دهها نفر را در شهرهای مختلف کردستان با اتهامات و پرونده سازیهای بی پایه به زندان انداخته اند. روزی نیست که خبربازداشت شماری از شهروندان بهائی به گوش نرسد. بسیاری از دستگیر شدگان خیزش آبان 98 همچنان بلاتکیف در زندان هستند. دهها فعال کارگری مبارز علیه استثمار و بی حقوقی کارگران، دهها فعال مدافع محیط زیست،دهها زن آزاده مبارز راه برابری، همچنان در سیاه چالهای رژیم اسلامی اسیرند. جمهوری اسلامی با همه فعالین همه عرصه های مبارزه سیاسی و مدنی در ایران سر ناسازگاری و جنگ دارد و همه ابزارهای ضد انسانی خود را هم برای خاموش ساختن صدای آنها بکار می گیرد.

اما در این میان ترس و نگرانی و در نتیجه کینه و نفرت رژیم جمهوری اسلامی نسبت به جنبش هائی که سازمان یافته اند و در سطح سراسری و هماهنگ عمل می کنند، جایگاه ویژه ای دارد. جنبش معلمان ایران کم و بیش از این نوع است. اعتصابها ، تحصن ها، تجمعات معلمان طی سالهای اخیر اکثرا سراسری و هماهنگ بوده اند و بوسیله “کانونهای صنفی محلی” و “شورای سراسری معلمان”،هدایت شده اند. حساسیت جمهوی اسلامی نسبت به فعالین جنبش معلمان و اینکه این چنین ددمنشانه به سرکوب آن می پردازد، ناشی از دو ویژگی این جنبش است:

اول، همانگونه که اشاره شد، حرکتهای اعتراضی معلمان،سازمان یافته و سراسری هستند.”شورای هماهنگی تشکل های صنفی معلمان”، در برگیرنده بیش از چهل تشکل استانی یا شهرستانی است. این شورا وظیفه خود را هم سو و همراه نمودن کانون ها یا انجمن های صنفی معلمان در سراسر ایران تعریف کرده است. در حال حاضر معلمان در چهارچوب تشکل های محلی و سراسری خود متشکل ترین بخش جنبشهای اجتماعی جاری ایران هستند. به دلیل همین ویژگی،این جنبش از این توان برخوردار است که رژیم را برای تحقق خواسته هایش تحت فشار های جدی تر قرار دهد.

دوم ، ترس رژیم از روند اجتناب ناپذیر ارتقاء سطح خواسته ها و مطالبات جنبش معلمان و تسری آن به بقیه جامعه است. در سالهای اخیر شاهد بودیم که در کنار مطالبات بر حقی چون، افزایش حقوق، رسمی شدن معلمان حق التدریسی ، رسیدگی به شرایط دشوار زندگی معلمان بازنشسته، و نظایر آن که خواسته های صنفی هستند، شاهد طرح شعارها و مطالباتی از قبیل: آموزش رایگان، حذف مدارس پولی و کالایی شدن آموزش، ایمن‌سازی مدارس، اعتراض به محتوای کتب آموزشی، تاکید بر آموزش بە زبان مادری و غیره مطرح میشوند. اما اینها شعارهائی هستند که به جنبش صنفی معلمان یک خصلت سیاسی می دهند و آنرا به طور عینی به جنبشهای پیشرو اجتماعی دیگر و از جمله جنبش کارگری نزدیک می کنند. نگاه امنیتی رژیم به  جنبش معلمان ناشی از  اینگونه ظرفیت های ذاتی آن است. ظرفیتهائی که  در خصلت سراسری بودن آن  و در وجود زمینه مناسب برای ارتقاء شعارها و مطالبات آن دیده می شود. جمهوری اسلامی که اعتماد به نفس خود را از دست داده است، از وحشت روبروشدن با هر حرکت اعتراضی سراسری برخود می لرزد و همین وحشت رژیم را به سمت عکس العملهای سرکوبگرانه سوق می دهد، که آنهم بطور اجتناب ناپذیری به جنبش معلمان از لحاظ عینی و عملی، خصلت یک جنبش سیاسی می دهد.  فشارهای روزهای اخیر بر معلمان مبارز و تشدید بگیر و ببندها، در واقع اقدامات پیشگیرانه ای هستند برای جلوگیری از تعمیق و گسترش بیشتر جنبش سراسری معلمان ایران. اما امروز جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی ترین شرایط حیات خود قرار دارد. این رژیم در عرصه های مختلف حیات اجتماعی با مردم  به ستوه آمده درگیر است. همین واقعیت به جنبش معلمان ایران نیرو و توان بیشتری می بخشد و راه را برای نهادینه کردن و رادیکال کردن تشکل معلمان و همراهی و هماهنگی با دیگر جنبش های پیشرو اجتماعی  باز می کند.