نیروهای سپاه پاسداران در روز دوشنبه چهارم اسفند،برابر با 22 فوریه، احتمالا با نقشه قبلی، کارگران سوخت بر را در منطقه صفر مرزی در منطقه سراوان به رگبار گلوله بستند. در نتیجه این عمل جنایتکارانه دو کارگر در دم جان سپردند و 5 تن دیگر زخمی شدند که حال یکی از آنها وخیم اعلام شد.
این عمل ددمنشانه، برخلاف محاسبات و انتظاراتِ کاربدستان رژیم، سر آغاز مجموعه ای اعتراض، اعتصاب و دست به یخه شدن مردم با مامورین گردید. اِشغال فرمانداری سراوان، تصرف پاسگاه کورین، اعتراض گسترده در شهرهای سرجنگل، سوران، جکیگور، ایرانشهر و زاهدان نتیجه این رویارویی هاست. رژیم، گذشته از سرازیر کردن نیروهای سرکوبگر به استان سیستان و بلوچستان، اینترنت را در اکثر مناطق استان به طور کلی قطع کرده و در ایجاد ارتباط با گوشی همراه نیز اختلالات جدی ایجاد کرده است. گفته می شود در پی این اعتراضاتِ دامنه دار، تعداد زیادی معترض بازداشت و یا زخمی شده و شمار دیگری نیز جانباخته اند.
بلوچ ها ساکن منطقه ای هستند که به دو قسمت شرقی و غربی بین پاکستان و ایران تقسیم شده است. آنها، که اکثراً کارگر و زحمتکش هستند، هم در مرزی مصنوعی که بینشان کشیده شده کار و تامین معاش کرده و میکنند و هم در شهرهای پاکستان و ایران به انجام شغل های کم دستمزد، سخت و گاه خطرناک مشغول شده و میشوند. آنها به دلیل تسلیم ناپذیری، مذهب و ملیتِ متفاوت، از زمان پهلوی تاکنون از طرف حکومت ها دست به دهن نگه داشته شده و کاربدستان جمهوری اسلامی میکوشند تا میتوانند آنها را ناچار کنند تا با صرف وقت زیاد زندگیشان را به سخت ترین شیوه تامین کنند و به این طریق به خود مشغول شوند. دشمن غافل است که تحمیل ستم از جانب حکام، این مردم را سختکوش، سرسخت، دلیر و ظلم ستیز بار آورده است. این مردم ِشجاع در دوره اخیر تحولات مثبتی را از سرگذرانیده اند و رژیم میخواهد با کشتار و اعدام بیشتر، خود را از گزند مبارزاتی آنها دور نگه دارد. اعدام 20 نفر بلوچ در هفته های اخیر و حمله وسیع کنونی به کارگران سوختبر از شواهد این مدعاست. مهمترین این تحولات کدامند؟
اول آنکه مذهب نقش قبلی را در هدایت اعتراضات مردم ایفا نمیکند. برای نمونه در سومین روز اعتراضات، یعنی هفتم اسفند، مولویِ عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، در یک فایل صوتی، عموم مردم منطقه را به آرامش، کنترل احساسات و خویشتنداری دعوت کرد و گفت که پاسگاهها و ادارات دولتی اموال عمومی و متعلق به مردم هستند و نباید به آنها حمله شود. از آن زمان، مبارزات، اعتراضات و حمله به مراکز نظامی نظیر پاسگاه تورین توسط جوانان، بیشتر شده و اعتصاب صاحبان کسب و کار نیز متوقف نشده است.
دیگر مردم معترض بلوچستان و بویژه جوانان، مثل سالیان قبل، خود را از بقیه مردم ایران منزوی نمیکنند و از طریق شبکه های اجتماعی با ناراضیانِ بخش های دیگرِ ایران در ارتباطند. حمایت وسیعی که سازمان های سیاسی و تا حدودی مردم کارگر و زحمتکشِ سایر نقاط ایران از مبارزات کنونی در سراوان و بقیه نقاط سیستان و بلوچستان به عمل آوردند محصول این انزوا ستیزی است.
سوم آنکه بلوچهای پیشرو، نسبت به استراتژی رژیم و اهداف و طرحهای آن در منطقه آگاهند و میکوشند اطلاعاتشان را به مردم منتقل کنند. یکی از این طرح ها “رزاق” نام دارد که توسط وزارت کشور، شرکت نفت و سپاه پاسداران طراحی شده است. برای اجرای این طرح، سه جایگاه سوخت در سیرْکان، گلشن (یا جالق) و اسفندک ایجاد شده و سوخت را به خانواده هایی برای حمل به پاکستان می دهند. این طرح، دهها هزار کارگر سوختبری را از کسب و کار محروم میکند که در خارج 20 کیلومتر هستند. سپاه، به عنوان مجری طرح و نیرویی که درآمدهای کلان حاصل از فروش سوخت در پاکستان به جیبش میرود از اول اسفند کارت رزاق را در منطقه سراوان پخش و اجرای طرح را شروع کرده است. یکی از دلایل کشتار کارگران سوخت بر در چهارم اسفند پیاده کردن و جا اندختن این طرح بوده است.
طرح مهم دیگر طرح توسعه سواحل مَکران در چابهار کنار دریای عُمان است که با خرید زمین های دهقانان بلوچ و راندن آنها در منطقه همراه است. گویا رژیم پس از راندن افراد بومی به آوردن فارس زبانان شیعه به چابهار و سواحل مَکران سرعت خواهد بخشید. در مورد توسعه بندر بهشتی (واقع در این منطقه) با سرمایه گذاران هندی قرار و مدارهایی گذاشته شده است. در کنار این این دو طرح که نفعی به حال مردم بلوچ نخواهد داشت صید ترال هم، که به شرکت های چینی سپرده شده، ماهیگیران بلوچ را خانه خراب کرده و از منطقه رانده است.
ستمی که بر مردم بلوچ رفته و میرود تاریخی است و ستمهای سرکوبگرانه و اقتصادی مذکور بر آنها اضافه شده و میشود. این مردم از زمان حکومت مستبد پهلوی و بویژه حکومت مستبد، ایدئولوژیک و سرمایه داریِ کنونی تحت انواع ستم بوده اند: تحمیل ستم طبقاتی، ملی، اقلیت مذهبی و نظایر آنها این مردم را ظلم ستیز بار آورده است. اما این ظلم ستیزی باید سازمان یافته شود، زیرا مبارزه در ابعاد وسیعتری ادامه خواهد داشت.
با توجه به طرحهای توطئه آمیزی که جمهوری اسلامی برای منطقه بلوچ نشین دارد باید نتیجه گرفت که سرکوب بلوچها شدت خواهد گرفت و مجری این سرکوب نیز سپاه پاسداران خواهد بود. اینجا باید به نکته مهمی توجه کرد. ستمهای رفته بر مردم بلوچ، با ویژگی هایی، همان است که بر کارگران، زنان و سایر ملیت ها در ایران رفته است. زندان، شکنجه، اعدامها، استثمار شدید، تبعیض چهل ساله در جغرافیای ایران، مشترک است و برای رفع آنها راهی جز سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی وجود ندارد. در چنین شرایطی مردم انقلابی، دیگر فقط با سپاه پاسداران روبرو نخواهند بود.
تمام نیروهای مسلح، نظیر ارتش، نیروی دریایی، نیروهای انتظامی، بسیج و نیروی سپاه پاسداران با هم حافظ رژیمند. مردم انقلابی و معترض در فردای خیزش و قیامِ محتمل با تمام این نیروها روبرو خواهند گردید که اتفاقاً سپاه به دلیل آلودگیش به تجارت مافیایی و فساد همه جانبه، قوی ترین مدافع رژیم نخواهد بود. مدافع اصلی و سرکوبگر اصلی همچنان ارتش است. برای شرکت موثر در خیزشِ براندازانهِ احتمالی و روبرو شدن با ارتش و سایر نیروهای سرکوبگر باید سازمان مترقی و رهبران دانا، فعال و فداکار داشت.
مبارزات مردم بلوج بخشی از مبارزات علیه رژیمی است که دشمنِ تمام مردم زحمتکش در ایران است. به همین جهت باید مورد حمایت عملی و نظری سازمان های چپ و کمونیست، فعالین جنبش های اجتماعی و همه آزادیخواهان قرار گیرد.