خیزش انقلابی مردم در روزهای هفته آخر آبانماه ٩٨بدون شک یکی از نقطه عطف های تاریخ معاصر ایران است. نقطه عطفی که با وضوح هر چه بیشتری و در ابعادی اجتماعی نشان داد رابطه این رژیم با اکثریت مردم این جامعه آشتی ناپذیر است.این خیزش در واقع ادامه خیزش دیماه ٩٦بود، اما قدرتمندتر و گسترده تر. این خصوصیت همه خیزشهایی خواهد بود، که تا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی ادامه خواهند یافت. این هردو تحول به فاصله دو سال ، رابطه بین توده های مردم و رژیم حاکم را به نقطه بدون بازگشتی برده اند و تاثیرات پایداری در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران به جای گذاشته اند.واقعیت این ارزیابی را هم در عمل مردم و هم در رفتار رژیم می توان مشاهده کرد. سه برابر شدن ناگهانی بهای بنزین، جرقه ای بود که خشم فروخفته دهها ساله مردم محروم را شعله ور ساخت. در مدتی کمتر از یک شبانه روز نبردی درگیر شد، که تاریخ ٤٠ ساله عمر رژیم اسلامی نظیر آنرا در چنین ابعادی به خود ندیده بود.
جمهوری اسلامی تصمیم گرفته بود با وارد کردن یک “شوک اقتصادی”، هم به منبع قابل توجهی از درآمد، با ربودن آن از جیب مردم، دسترسی پیدا کند و هم در عین حال توان مردم را برای رویاروئی های بعدی بیازماید.آنها به زعم خود گران کردن بنزین را کم خطر تر از گران کردن مستقیم قوت روزانه مردم می دانستند. از اینرو می خواستند این دومی را از طریق اولی و به تدریج عملی سازند، تا شاید مردم بدان عادت کنند و در عین حال در این فاصله از مردم هم زهر چشمی گرفته باشند. رژیم با آمادگی کامل وارد این نبرد شد و تلاش نمود تا با استفاده از “اصل غافلگیری”این رویاروئیرا که به هرحال آنرا اجتناب ناپذیر می دید، از سر بگذراند.اما خیزش طوفان آسای مردم محاسبات اولیه رژیم را برهم زد.
نیروهای جمهوری اسلامی در ٢٩ استان و بیش از ١٥٠ شهر ایران در حالی با مردم معترض روبرو شدند، که رژیم با قطع انترنت راههای ارتباط مردم معترض را نیز مسدود کرده بود.خامنه ای به درست آنرا نبردی به پهنای همه ایران خصلت نمائی کرد. در یک سوی این نبرد نابرابر، محرومترین، استثمارشده ترین،بیحقوق ترین افراد این جامعه بودند، با گلوهای پر از فریاد و مشتهای گره کرده، و در سوی دیگر دشمنی درنده خو، سازمان یافته و تا دندان مسلح. دشمن میدانست توده های مردم با جمع شدن دور همدیگر و دست به دست هم دادن، کیفیت جدیدی از نیرو واراده خلق می کنند و شکست ناپذیر خواهند شد، از پیش تصمیم گرفته بود که اجازه ندهد تجمعات گسترده مردمی بخصوص در مراکز شهرها شکل بگیرند. به همین دلیل نیروهایش را در سطح شهرها، در میادین اصلی ، در محلات حاشیه ، در مکانهای کسب و کار، پخش کرده بود. آنها از همان بدو شروع اعتراضات، با حمله به صف معترضین، جنگ و گریزهای خیابانی را به تظاهر کنندگان تحمیل نمودند، تا مانع شکل گیری تجمع وسیع و پیوستن مردم بیشتری به صفوف تظاهرکنندگان شوند.در عین حال دشمن از همان لحظات اولیه شکل گیری اعتراضات، دست به اسلحه برد و فرمان “آتش به اختیار” صادر کرد.
از خیزش دیماه ٩٦ به این سو، رژیم به خوبی دریافته بودکه دوروئی و فریبکاری و حتی دادن امتیازات جزئی، دیگر کارآئی ندارد و تنها با دیکتاتوری و زور می توان بر این مردم حکومت کرد.این واقعیت را مردم نیز در خیزش آبانماه در ابعاد اجتماعی تری دریافتند که در این دو سوی نبرد جایی برای همزیستی و صلح باقی نمانده است. در این نبرد سرنوشت یکی برای “نان و کار و آزادی” می جنگد و دیگری برای تداوم سلطه نامشروع خود.
اگرچه این نخستین بار نبود که رژیم در مقابل اعتراضات مردم دست به آدم کشی و خشونت می زد، اما گستردگی ابعاد آن در آبان ماه نشان داد که رژیم در مصاف با مردم شمشیر را از رو بسته است. از اینرو مردم نیز برای پیروزی در این نبرد و اجتناب از تلفات بیشتر، به درس گرفتن از آنچه که گذشت، به کسب آمادگی بیشتر،به بکارگیری ابزارهای کاراتر، به تکامل تاکتیکهای مبارزاتی نیاز دارند.زیرا تا پدید آمدن وضعیتی که در آن باید تعرض نهائی را برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و تصرف قدرت سیاسی سازمان داد، هنوز گامهای دیگری در پیش است که باید برداشته شوند. از این پس زمان و مکان نبرد را نباید دشمن تعیین کند، رویاروئیهای زودرس را نباید دشمن تحمیل کند.
اگر چه خیزش آبانماه ۹۸ در شکل خروشان آن،بعد از یک هفته فروکش کرد، ولی اینکار تنها با کشتار و جنایت بی پروا و به زندان کشیدن هزاران تن مقدور شد. اما علیرغم کشتار و سرکوب، واقعیت این است که توازن قوا بین مردم و رژیم به نفع جبهه مردم تغییر کرده است. مقایسه بین خیزش دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ به وضوح این تغییر توازن قوا را در میدان نبرد نشان می دهد. در دیماه ۹۶ مردم ناراضی در بسیاری از کلان شهرهای ایران و از جمله تهران، به میدان نیامده بودند. در حالیکه خیزش آبان ۹۸ چند برابر و از جمله در شهرهای بزرگ گسترده تر بود،گستردگی این خیزشرژیم راناچار کرد که نیروهای بیشتری را به میدان بیاورد. در دیماه ۹۶ اصلاح طلبان رانده شده از قدرت به خود جرات دادند که صراحتا در مقابل جنبش مردم قرار بگیرند و در بغل جناح حاکم خزیدند، اما در آبان ۹۸ همان افراد، با آگاهی از قدرت خروش مردم، یا در لاک خود فرو رفتند و سخنی نگفتند و یا به ابزار فریبکاری هیئت حاکمه برای گشودن دریچه نجات رژیم اسلامی تبدیل شدند. آنها زبان به اظهارات جبونانه در انتقاد از جناح حاکم گشودند، تا از این طریق بلکه راهی برای نجات جریان خویش نیز بجویند. در دیماه ۹۶ هنوز جمهوری اسلامی نفوذ خود در کشورهای عراق و لبنان را از دست رفته نمی دید و از آن بعنوان ابزاری برای ادامه حاکمیت خود بر مردم ایران بهره می گرفت. اما امروز در این کشورها نیز در مقابل خیزش مردم قرار گرفته است و خامنه ای با همان زبانی در مورد جنبش حق طلبانه مردم در این کشورها سخن می گوید که در مورد خیزش مردم در ایران.
در حالیکه هیچ چشم اندازی برای بهبود شرایط زندگی مردم وجود ندارد، در حالیکه رژیم بیش از پیش در نزد مردم منفور و مطروداست، در حالیکه سرکوب نتوانسته است جامعه را مرعوب سازد، یقینا شاهد خیزشهای دیگری در فواصل زمانی کوتاه تری در مقایسه با فاصله دیماه ٩٦ تا آبان ٩٨خواهیم بود.بویژە اینکە رژیم توان جوابگوئی بە هیچکدام از خواست و مطالبات مردم را کە برای آن بە خیابانها و میادین شهرها سرازیر شدند و سینە خود را سپر گلولە جنایتکاران کردند ، ندارد.در مصاف آبانماه هردو سوی این نبرد ، جبهه انقلاب و جبهه ضد انقلاب،نیرو و توان خود را آزمودند و نقاط قوت و نقاط ضعف خود را در جریان آن شناسائی کردند، تا در رویاروئی های بعدی از آنها درس بگیرند. جمع بندی درسها و دستآوردهای جنبش آبانماه که به بهای فداکاریها و جانفشانیها به دست آمده اندو تاکید بر وظایفی که بر دوش پیشروان و مبارزین کمونیست در این نبرد سرنوشت ساز قرار می گیرند، برای جبهه انقلاب نیز ، امری حیاتی است.
ادامه دارد