اولین گردهمایی زنان امریکای لاتین در سال ۱۹۸۱ روز ۲۵ نوامبر را “روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان” اعلام کرد. انگیزه این امر به قتل خواهران میرابل در سال ۱۹۶۰ در جمهوری دومینیکن بر می گشت. آنان از مبارزین فعال علیه دیکتاتوری “رافائل تراخیلو” بودند. قتل فجیع آنان بعد از تجاوز و شکنجه زمینه ی مبارزات وسیعی گردید. بعد چندگانه ی قتل فجیع این سه خواهر که به عنوان ” پروانه های فراموش نشدنی” از آنان نامبرده می شود، سبب گردید که خشونت علیه زنان در همه ی ابعادش مورد توجه قرار گرفته و به چالش کشیده شود. نتیجه ی این مبارزات صدور قطعنامه از جانب سازمان ملل در سال ۱۹۹۹ مبنی بر اعلام ۲۵ نوامبر به مثابه “روز جهانی مبارزه باخشونت علیه زنان” گردید. در آستانه ی این روز سیمای جهان معاصر سیمای جهان وارونه ای است که خشونت علیه زنان یکی از شاخصهای برجسته آن می باشد. در جریان بحران سرمایه داری و با اجرای برنامه های ریاضت اقتصادی قبل از همه زنان هستند که قربانی موج بیکارسازی ها می شوند. در جریان جنگهای نیابتی، قومی و مذهبی نه تنها آواره می گردند بلکه تجاوز به آنان به مثابه یک سلاح جنگی محسوب می شود که باید در خدمت تضعیف روحیه ی طرف مقابل قرار گیرد. حتی آنجا که دستاوردهای انقلاب کارگری در شوروی مورد هجوم قرار می گیرد اولین قربانی های آن زنان هستند.
خشونت بر زنان یک پدیده ی جهانی است. از پیشرفته ترین جوامع سرمایه داری تا عقب مانده ترین جوامع، زنان با چهره ی شنیع این خشونتها روبرو می شوند. این امر فرای مرزهای جغرافیایی و فرهنگی اعمال شده و در همه جا از خانه تا مدرسه، از محل کار تا کمپهای پناهندگی یعنی هم در حوزه ی عمومی و هم در حوزه ی خصوصی دیده می شود. در عین حال خشونت بر زنان یک پدیده بسیار گسترده است، تجاوز به زنان، تن فروشی، ازدواج اجباری، تجاوز محارم، ضرب و شتم، ازدواج کودکان، پرونو گرافی، اسید پاشی، بارداری اجباری، اذیت و آزار جنسی و کلامی، قتل ناموسی و … بیانگر گوناگونی و گسترده گی این پدیده است. بدیهی است که نابرابری طبقاتی ونابرابری جنسیتی یک امر طبیعی نیستند. در هردوی این نابرابری ها تمام اهرمهای جامعه از دولت، قانون، سنت، مذهب، فرهنگ و خانواده به حرکت در می آیند تا این نابرابری ها را امری طبیعی جلوه دهند. با وجود این نباید فراموش کرد که در اعمال این خشونت به ویژه دولت حلقه مرکزی را تشکیل می دهد. دولت از طریق حفظ مناسبات طبقاتی، حفظ روابط و سنتهای مرد سالار و بازتولید و تحکیم همه ی این مناسبات و روابط، خشونت بر زنان و حفظ فرودستی آنان را نهادینه می کند. اگر چه در اثر مبارزات بی وقفه زنان وبویژه در جوامع پیشرفته دولتها مجبور گشته اند که قوانینی را جهت محدودیت خشونت علیه زنان به تصویب برسانند، با وجود این از آنجا که دولت ارگان حفظ مناسبات نابرابر طبقاتی، ارگان حفظ وتحکیم مالکیت خصوصی است و از آنجا که زنان به مثابه کالا همواره قربانی این مناسبات هستند لذا محو کامل خشونت بر زنان نیاز به جامعه ای دارد که تمایزات طبقاتی و روابط منتج از این تمایزات نابود گردیده باشند. در این میان نهاد خانواده به مثابه پایه ای ترین واحد در ساختار جامعه جایی است که زنان به اشکال گوناگون مورد خشونت قرار می گیرند. در واقع در جامعه ی سرمایه داری زنان از تولید مثل تا ارائه بی اجر و مزد کار خانگی نقش تعیین کننده ای در باز تولید نیروی کار کارگر به مثابه یک کالا دارند. در این جامعه تولید مثل در جوهر خود به مثابه یک ابزار تولیدی عمل می کند و لذا روشن است که به مثابه ابزار تولید، روابط معینی به دور آن شکل می گیرد. در مناسبات تولید سرمایه داری زنان زمانی که کار می کنند از طریق فروش مستقیم نیروی کارشان و زمانی هم که کار نمی کنند از طریق کار خانگی و تولید مثل استثمار می شوند. هردوی این وجه برای سود آوری سرمایه ضروری است.
جمهوری اسلامی هم به مثابه یک رژیم سرمایه داری و هم به مثابه یک رژیم مذهبی خشونت بر زنان را در گسترده ترین و وحشیانه ترین شکل ممکن اعمال می کند. زنان ایران فراموش نمی کنند که هنوز چند ماهی از به قدرت رسیدن ضدانقلاب اسلامی نگذشته بود که یورش به آنان با فرمان حجاب اجباری آغاز گردید . حجاب یکی از نمادهای اعمال آپارتاید جنسی علیه زنان است و در خدمت حاکمیت فرهنگ پوسیده مرد سالارانه قرار دارد. در رژیم اسلامی ایران و همه رژیم هایی که به پایگاه اسلامی سیاسی تبدیل شده اند قوانین زن ستیزانه از نمادهای تحکیم پایه های قدرت سیاسی به شمار می آیند و پارلمان به مکانی برای تصویب قوانین ارتجاعی برای اعمال ستم جنسیتی بر زنان تبدیل شده است. آخرین مورد آنرا در پارلمان دولت ارتجاعی عراق شاهد بودیم که تلاش دارند قانون اسلامی ازدواج با کودکان را دوباره برقرار سازند.
اعمال خشونت رسمی، قانونی، سنتی، آشکار و پنهان بر زنان در عرصه های مختلف زندگی اجتماعی بخشی از هویت و بخش جدایی ناپذیری از کارنامه رژیم اسلامی ایران است. از تجاوز به زنان در زندانها تا ایجاد مراکز تن فروشی تحت نام “صیغه” از سلب حق حضانت و طلاق تا اجازه کار و سفر همه و همه مولفه هایی از جوهر زن ستیز جمهوری اسلامی و جلوه هایی ازاعمال خشونت بر زنان است. بی جهت نیست که اعتراض زنان علیه تحمیل این بربریت عریان در اشکال گوناگون علیه نظم حاکم ادامه دارد و به بخش جدایی ناپذیری از جنبش آزادیخواهانه ی توده های مردم جهت خلاصی از شر جمهوری اسلامی تبدیل شده است. با وجود این نباید فراموش کرد که خشونت علیه زنان بخشی از کارکرد مناسبات طبقاتی و سیاسی حاکم است که ستم بر زن و زن ستیزی را به اشکال مختلف تولید و بازتولید می کند. لذا مبارزه جهت محو کامل خشونت بر زنان بخش لاینفکی از مبارزه جهت محو جامعه ی طبقاتی است. از این رو نباید گذاشت که نطق های غرا در محکومیت خشونت علیه زنان در آستانه ی این روز پرده ی ساتری باشد بر خشونتی که در تمام طول سال و در گذر تاریخ و در گستره ی جهان از جانب نظام طبقاتی سرمایه داری بر زنان اعمال می شود.
سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری
زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
۲۱ نوامبر ۲۰۱۷
۳۰ آبان ۱۳۹۶