حزب کمونیست ایران

نگاهی به نقش و موقعیت جنبش کارگری

در گفتگو با محمود قهرمانی، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران
(بخش ذوم)

توضیح: در شماره فبلی نشریه بخش اول گفتگوی ما را با محمود قهرمانی ملاحظه کردید. در این شماره و در ادامه این گفتگو به نکات دیگری از قبیل فرصت ها و کمبودهای جنبش کارگری و نقش و جایگاه نیروهای چپ و کمونیست ها در این روند را ملاحظه می کنید.

***

سئوال: مبارزات کارگری به گواه همه ناظران اوضاع سیاسی و اجتماعی در ایران از پیگیرترین مبارزات و جنبش های اجتماعی در ایران است و در فراز های مختلف نه فقط در بعد مطالباتی و اقتصادی، بلکه در بعد سیاسی و گزینه ای نیز الگوهای درحشانی را به جامعه نشان داده است. شعار “نان، کار، آزادی، اداره شورایی” اگر چه هنوز به شعاری همگانی در این جنبش تبدیل نشده است، اما نویدگر روند دیگری در اوضاع کنونی است. چگونه و از چه طرقی می شود این روند را تقویت گرد؟

پاسخ: در جواب سئوال های فبلی اشاره ای گذرا به دو مسئله کردم. اول که در بعضی از مبارزات دور پیش کارگران ابداعاتی وجود داشت از جمله در هفت تپه، و دوم موضوع جدایی مالکیت و صاحب کار از مدیریت. برای جواب به سؤال شمارلازم است که کمی بیشتر درراین موارد توضیح بدهم، هر چند به نظرم در یک مصاحبه و محدودیت های آن کافی نیست  و این نکات موضوعاتی هستند که ضرورت پرداختن به آنها بسیار بیش از یک مصاحبه است.

مقدمتا بگویم که شوراها را به لحاظ کارکردشان کلا” می توان به دو دسته تقسیم کرد: شوراها به مثابه ابزار مبارزات روزمره یا جاری برای تحقق مطالبات اقتصادی و سیاسی که در جنبش کارگری زیاد معمول نبوده – شوراهای دوران انقلابی، دوران تعرض و نبردهای سیاسی، برای سرنگونی دولت و کل دستگاه سرمایه داری حاکم و دست بردن برای کسب قدرت سیاسی و اداره امور صنایع،بنگاه ها و شرکت ها و جامعه… در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.

مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه در هر دوره ای تجارب بسیار ارزشمندی داشته،که هزینه های زیادی هم برده است. مبارزاتی شجاعانه و پردامنه که تاثیرات بسیار مثبت و عمیقی هم برجنبش کارگری به جای گذاشته است.

یکی از صحنه های این مبارزه طولانی، اعتصاب یکماهه ۹۷ بود که همین شعار “نان،کار،آزادی،اداره شورائی” را  مطرح و اکنون مورد سؤال است. مجمع نمایندگان در جریان اعتصاب و در یکی از گزارشاتش به کارگران، مطرح کردند که: چند ماهی کارخانه را که بعلت سؤ مدیریت و فساد مالی و. ..دچار بحران بوده به شیوه شورائی اداره کرده اند.حتما شورا حقوق کارگران و دیگر پرداختی ها و بیمه کارگران و…  را به موقع پرداخت کرده و قطعا هیچ فساد مالی هم اتفاق نیفتاده. خوب سؤال اساسی این است که :در این مدت ارزش  اضافی حاصل از کار کارگران را چه کس یا نهاد مالکیت برده و تصاحب کرده است؟

قطعا همه حساب و کتاب ها از طریق حسابداری شرکت و امور اداری کارخانه یا شرکت انجام شده، در غیر این صورت در گزارش نمایندگان می آمد.

در مالکیت کارخانه هم که تغییری حاصل نشده. پس ارزش اضافی حاصله را صاحب کار برده.

شورا مانع از بیکارکردن کارگران و مانع از دیرکرد پرداخت ها، مانعی در مقابل فساد، عامل رضایت کارگر و نشان دهنده تصویری ساده اما روشن از تفاوت اداره امور توسط کارگران با اداره امور توسط بورژوازی و نمایندگانش را ارائه می دهد.امادر این حالت شورا به یکی از ابزارهای تصاحب ارزش اضافی حاصل از کار کارگران توسط صاحب کارتبدیل شده است.

این که در شرایطی شورای کارگری جهت جلوگیری از بیکارسازی کارگران و یا پرداخت به موقع دستمزد ها وحق بیمه، تامین امنیت شغلی و…این وظیفه را بعهده بگیرد، طبیعتا به نفع کارگر است، اما فعالین این شورا باید به کاری که می کنند آگاه باشند، باید بدانند که این نوع کار کرد شورا یعنی تقلیل جایگاه سیاسی و اهمیت آن به مسئله اداره (مدیریت) کارخانه در حالیکه با اعتلای انقلابی فاصله زیادی داشته باشیم، در دراز مدت به ابزار هماهنگ کردن روند تولید، برای اعمال فشار برکارگر و  استثمار بیشتر خواهد انجامید.

در عصر ما مدیریت سرمایه برتولید و شرکت های خدماتی، بنگاه های سرمایه داری به دو شکل عملی می شود: اول کارگاه ها و شرکت های کوچک که اکثرا صاحب شرکت یا کارگاه خود مستقیما مدیریت می کند. دوم صنایع و بنگاه های بزرگ  که در بیشترین موارد شرکت های ثبت شده در بورس سهام با تعدادی سهام دار (مالکین) توسط مدیران درس خوانده یا بسیار با تجربه،حرفه ای و حقوق بگیر اداره می شوند. این روند جدائی مدیریت  از مالکیت در سرمایه داری پیشرفته است (بر گرفته از: آذرخش، ریشه های نظری و سیاسی مواضع ساعی،ر.ب.فرهیخته).

امروز مدیریت بخصوص مدیریت صنعتی خود یک رشته علمی دانشگاهی است، که در خدمت بورژوازی برای کنترل کار و کارگر،برای اعمال فشار بر کارگر جهت استثمار بیشتر و مدیریت کل روند تصاحب ارزش اضافی است.

این نوع کارکرد از شورا می تواند موقت و مخصوص شرایط  ویژه باشد كه در آن هنوز ابزارهای سرکوب همچنان کارکرد خود را حفظ کرده (همچنانکه در این دوره در هفت تپه گذشت)، مالکیت، قوانین و سیستم دولتی پا برجاست. بنابراین،  این شورا ،شورای سازمان دادن انقلاب، جهت کسب قدرت سیاسی طبقه کارگر، شورای سلب مالکیت و حاکمیت و اداره شورائی کارگران نیست، شورای دوره انقلابی نیست، مانند شوراهای دوران انقلاب اکتبر،که کنترل کارخانه ها، سلب مالکیت از صاحبان کارخانه ها و ابزارکسب قدرت سیاسی طبقه کارگر گردید.این نوع کارکرد شورا الگوئی ناقص از  شوراهای دوران انقلاب ۵۷ ایران  است.

اما اگر منظور از اداره شورائی، سازماندهی مبارزات جاری کارگران برای مطالبات اقتصادی و خواست های سیاسی و بسط و سراسری کردن و به پیروزی رساندن آنها، شورایی برای ایجاد وحدت و صف متحد طبقه کارگر باشد، یعنی همان کاری که شورا در دوران اعتصابات یکماهه هفت تپه انجام داد، تشکل مبارزاتی کارگری است و می توان امیدوار بود که تمرینی ارزشمند برای ایفای نقش در دوره ای انقلابی باشد و بایستی مورد بیشترین حمایت های سیاسی و عملی قرار گیرد.

سئوال: پر واضخ است که جنبش های اجتماعی و باالخص جنبش کارگری در ایران که با فشارها و معضلات اقتصادی، معیشتی، سرکوب و … روبرو است، تنها به اعتبار موقعیت طبقاتی شان نمی توانند به حقوق حقه خود دست یابند و یا از دستاوردهایشان حفاظت کنند. به نظر شما این جنبش چگونه می تواند بر کمبودهای از قبیل گسترش اتحاد و همبستگی سراسری، متکی شدن بیشتر به تشکل های مستقل و توده ای و تحزب یابی طبقاتی نایل آید؟ این کمبودها به زعم شما بر چه بستری و با اتکا بر چه استراتژی ای باید پیش رود؟

پاسخ:نگاهی به موضوعات اتهامی علیه محکومین سیاسی در ایران گویای این است که امروز هیچ پدیده و مسئله ای نیست که مهر: علیه امنیت ملی، توهین به رهبری، توهین به مقدسات، اجتماع و تبانی علیه نظام، ترویج  فساد و فرهنگ غیر اسلامی و… نخورده باشد. از ممانعت از کنسرت ها گرفته، تا سانسور کتاب و مطبوعات، تا فشار در حجاب اجباری علیه زنان، فشارهای ملی و مذهبی علیه باورهای غیرشیعی، فیلترینگ اینترنت، مسایل محیط زیست، ورزش و…مهمتر ایجاد فضای دوروبی و بی اعتمادی، سقوط ارزش های انسانی، فرد گرائی  و بیرون کشیدن گلیم خود از آب،نا هنجاری های رفتاری (امیدوارم متخصصین جامعه شناسی و روانکاوی های اجتماعی و دلسوز جنبش های اجتماعی این عوامل باز دارنده را بیشتر مورد بررسی قرار دهند) ،همراه با سرکوب پلیسی ،حذف فیزیکی و روانی، شکنجه و زندان، همه و هر پدیده ای امروز سیاسی است و مطالبات بیشمار عموم مردم در همه امور و مسائل زندگی اجتماعی نیز امنیتی و سیاسی شده  است.

از طرف دیگر سقوط وحشتناک ارزش پول،گرانی، بیکاری، دستمزدهای چند برابر زیر خط فقر و بطور کلی فلاکت ….همه مطالبات اقتصادی کارگران و مردم تهیدست و حاشیه نشینان و هر نوع مبارزه ای که بخواهد مطالبه کارگران را برای کاستن ذره ای از این فلاکت مطرح کند،با سرکوب فیزیکی، روانی، زندان و شکنجه و اتهامات امنیتی و سیاسی فعالین آن  روبرو می شوند. به بیان دیگر امروز هر مطالبه اقتصادی کارگر و هرمبارزه ای برای تحقق آن،از نگاه و عمل دستگاه های قضآئی، امنیتی و قانون گذاری حکومت، نه قانونی بلکه عملی سیاسی علیه آن و جرم محسوب می شود.

در مقابل این وضعیت مبارزه بی امانی است که بروزات و اشکال مختلفی به خود می گیرد، نارضایتی امروز مختص طبقه کارگرنیست، مردم بجان آمده، از اقشار متوسطی که کمی دستشان به دهنشان میرسد، با مشکل حجاب اجباری و ممانعت از رفتن زنان به استادیوم ورزشی و همه آزادی های سیاسی،حقوقی درگیرند. همزمان بخشی از طبقه حاکم بورژوازی هم از وضعیت موجود ناراضی است. اما در این میان بدلیل این که بی سابقه ترین و مشقت بارترین فلاکت اقتصادی و هرآنچه که لازمه یک حداقل ممکن برای زندگی بخور و نمیر را، جمهوری اسلامی سرمایه داران به طبقه کارگر تحمیل کرده است و بعلاوه تمامی آن فشارهای سیاسی و اجتماعی که اقشار متوسط  را عاصی نموده، همچنان به کارگران هم وارد می شود، طبقه کارگر را به مبارزه ای سخت و کارخانه به کارخانه، شرکت به شرکت وا داشته است.

این مبارزه طبقاتی را که در مقایسه با کل خاورمیانه، آسیای مرکزی، شمال آفریقا  و حتی دورتر در شرق هم بی نظیر است . هر چه می خواهند بنامند واقعیتی است که در طی چند سال گذشته همانطور که در سئوالهای پیش تر هم گفتم توانسته است درتغییر توازن قوای سیاسی جامعه مؤثر باشد، .نه تنها این، بلکه این وضعیت از عوامل مهمی است که سبب نگرانی سرمایه داری جهانی و اتخاذ استراتژی حفظ  همین حکومت با کمی تغییر در رفتارش نسبت به دولت های منطقه می باشد.

این پتانسیل مبارزاتی همراه با وسعت جمعیتی کارگران، همراه با نقش اساسی آن درتولید و اقتصاد کشور، هم در طرح مطالبات و خواست های آزادیخواهانه ای که خواست های اقشار متوسط را نیز در بر می گیرد، کل مبارزات اجتماعی را تقویت نموده و هم پشتیبانی اجتماعی را به جنبش کارگری جلب کرده است.

اما این پتانسیل زمانی می تواند از پتانسیل مؤثر به یک پتانسیل قدرت و تعیین کننده تبدیل گردد،که بتواند برکمبودها و عوامل باز دارنده فایق گردد. مهمترین عوامل باز دارنده  در کلی ترین بیان عبارتنداز:  سرکوب ،فقر و فلاکت و پراکندگی. بعضی عوامل بیرونی هم که در تعیین تکلیف این وضع مؤثرند،عبارتند از: نقش تناقضات حاد و جاری سرمایه داری جهانی از جمله کشمکش برسر تقسیم مناطق نفوذ با جنگ های منطقه ای، جنگ اقتصادی و رقابت  قطب های سرمایه.

در شرایط امروز، درا ثراین مبارزات و تنفر و نارضایتی ها ی عمومی،احتمال این که جمهوری اسلامی جهت حل بحران بین خود و آمریکا و متحدینش با اتکا به توافق عمومی سرمایه داری جهانی مبنی بر حفظ حکومت، تن به یک عقب نشینی  و سازش دهد،بسیار زیاد است. در این صورت احتمالات مختلفی پیش روی جنبش کارگری و همه جنبش های اجتماعی قرار می گیرد:

اول تکرار تجربه پایان جنگ ایران و عراق و نوشیدن جام زهر و تلافی شکست سرافکنانه شان را در قتل عام زندانیان سیاسی  و ایجاد فضای گورستانی در جامعه جستند. مقابله و مبارزه با چنین سناریوئی جنبش های موجود را حتی با همین وضعیت فعلیشان در یک موقعیت جدید قرار می دهد که در آن نه تنها اجازه سرگرفتن چنین نقشه شومی را به جمهوری اسلامی نخواهد داد، بلکه دوره ای از همبستگی وسیع اجتماعی را رقم خواهد زد که در آن تناسب قوا بطور فزاینده ای به سمت جنبش کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی تغییر خواهد کرد.

دوم:در شرایط جدید و اثرات کش دادن تحریم ها، با شکستن آخرین مقاومت های جمهوری اسلامی و توافق همه قطب های سرمایه همچون پیش از انقلاب ۵۷ شرایط تغییراتی در دستگاه رهبری حکومت را به آن تحمیل کنند و کل دستگاه حکومتی، سپاه، ارتش، همه ارگان های قانون گذاری، امنیتی و دولتی و…دست نخورده باقی بماند. دستگاه جدید رهبری حکومت و نمایندگان سیاسی سرمایه داری جهانی نیز با دادن وعده هائی طبقه کارگر و مردم ناراضی را به خانه هایشان بفرستند. در چنین شرایطی که حکومت تضعیف گردیده است، جنبش های اجتماعی و بخصوص جنبش کرگری باید از این وضعیت بیشترین سود را ببرند و بتوانند با تمرکز نیرو وحضور گسترده و فعال در صحنه سیاسی، با ایجاد شوراها و تشکل های کارگری هم کل جنبش اعتراضی را تقویت کنند و هم صفوف طبقه کارگر را متحد نمایند. در این دوره است که حزبیت را می توان گسترش داد و فاصله تا انقلاب را بسیار کوتاه نمود.

سوم:مبارزات افت نماید،با تشدید تحریم ها، جمهوری اسلامی ناچار گردد با عقب نشینی هائی در مسئله اتمی  وامتیازهائی در مسئله دخالت های منطقه ای خود با سرمایه جهانی به توافقاتی دست یابند، تحریم ها را پایان دهند،حکومت هم با درجه ای از سرافکندگی به اداره امور بپردازد، دراین حالت است که  یاس، بدبینیف سرخوردگی و سردرگمی وسعت می گیرد و بار سنگین رفع این عوارض بدوش کارگران پیشرو  و فعالین سیاسی و احزاب چپ وکمونیست قرار می گیرد.

سئوال: از نظر شما احزاب و نیروهای چپ و کمونیست و از جمله حزب ما چه نقش و جایگاهی می توانند در قبال رشد و گسترش جنبش کارگری  در شرایط کنونی داشته باشند؟

پاسخ: درگذشته های کمی دور، مدتها پیش از انقلاب هر کس که صحبتی از آزادی می کرد

یا نظری راجع به ظلمی که بر کسی رفته بود داشت،یا  از حقوق کارگر و زن و یا در مقابل کارگاهی از کتک خوردن شاگرد به صآحب کارگاه اعتراض می کرد و… مردم می گفتند فلانی توده ای است. نفس معترض بودن مساوی بود با توده ای معرفی شدن. گر چه حزب توده دیگر حتی حزبی معترض هم نمانده بود، این اما در پیش از انقلاب و در دوره انقلاب چنین نماند و جای صفت معترض و مدافع مظلوم را کمونیست گرفت. بخصوص در بسیاری از صنایع و کارهای خدماتی و در بعضی از شهرها و مناطق که مهمترین و ماندگار ترین  آن در کردستان و کومه له بود که هنوز هم هست. همینجا بگویم که توده ای ها علی رغم هوشیار بودنشان به حاشیه رفتند، اما برای سرنوشت کمونیسم در ایران امروز بسیار بیش از هوشیاری  ضروری است.

هدف از طرح این موضوع این است که بگویم وقتی جریانی اجتماعی شد، این اجتماعی بودن را مردم کارگر و تهیدستان چطور نشان میدهندوبرخوردمیکنند،خیلی ساده با معیارهائی کمتر قابل اندازه گیری و بیشتر عملی  و قابل مشاهده. معیار کارگر ازکمونیست بودن رابطه تشکیلاتی نیست. معیار مردم کارگر شرکت در کنفرانس ها و اجلاس های حزبی نیست، معیار کارگر دفاع از حقی است که پایمال می شود. ایستادگی و دفاع از آن کودک دست فروشی است که نیروهای سد و معبر شهرداری بساط حقیرانه اش را لگد مال می کند و کمک و دفاع از آن دختر جوانی است که در خیابان مورد آزار، توهین و ضرب و شتم مامورین بسیج، بدلیل بیرون افتادن چند تار مویش قرار می گیرد و….

من میخواهم نوع نگاه به سوسیالیسم را تعریف کنم، میدانم که سوسیالیسم فقط این نوع دفاع از مظلوم یا همدردی و همیاری اجتماعی نیست، اما وجه مشخصه کمونیست ها که هست. اگر این چنین به کمونیسم نگاه کنیم، یعنی یک جریان  مبارز اجتماعی  برای آزادی و برابری، علیه ستم و استثمار. در این صورت سوسیالیسم یک جریان جدی در ایران است و در مبارزات جنبش  کارگری بسیار مداخله گر. تاریخا هم سوسیالیسم در ایران چنین بوده است.

اگر در آن گذشته های دور خیاطی ویاکفاشی را در یک شهرستان دور افتاده مردم  با گوش دادن او به رادیوی پیک ایران دست نشان میکردند وتوده ای می نامیدند،در حالیکه جمعیت کشور هم حدود ۱۸تا بیست میلیون بود،نمیتوان تصور کرد که درطی پنجاه سال گذشته با آنهمه انتشار آثار مارکسیستی ومطالب سیاسی،میلیونها گفتار وبرنامه های رادیوئی وطی ده سال گذشته برنامه های وسیع تلوزیونی با مضامین سیاسی،اقتصادی ومبارزاتی یا سالیان اخیر با سیلی از نقد ومباحث سیاسی،اقتصادی واجتماعی و…که از طریق اینترنت پخش گردیده همه دود شده وبه هوا رفته است.زمانی نه چندان دور فقط حزب ما میلیونها نسخه های ریز چاپی مارکسیستی به میان کارگران فرستاده است.در بسیاری از اعتراضات جای پای فعالیت کمونیستها را میتوان دید،همانطور که در سؤالهای پیش هم گفتم ،بیهوده نیست که احمد توکلی این را فهمیده است.

اما چرا این جریان در یک حزب بزرگ سیاسی طبقاتی مادیت نیافته دلایل زیاد و متعددی دارد که بطورخلاصه به مواردی اشاراتی می کنم: سرکوب و دیکتاتوری وحشیانه ، وحدت همه بورژوازی جهانی علیه کمونیسم با زرادخانه ایدئولوژیکش  مذهب و ناسیونالیسم ودستگاه های عظیم تبلیغاتی افکار سازشان -دوران مدرن مبارزه و تفاوت هائی که با روش های سنتی پیدا شده- روش های جدید تولید-گسترش اقشار میانی- پراکندگی خود طبقه و پیچیدگی های آن-به بیراهه بردن سوسیالسم پس از لنین در شوروی و تاثیرات مخرب آن در سطح بین المللی و….

با همه این احوال، صورت مسئله بعنی فقر، فلاکت، بیکاری،حاشیه نشینی،ستم بر زن و .. سرجایش باقی است و در هر حال  برای کمونیست ها وکارگران چاره ای جز مبارزه نیست.

دوران مبارزات کنونی طبقه کارگر ومبارزات آزادی خواهانه مردم بجان آمده دورانی حیاتی برای ایفای نقش ازجانب کمونیست هاست،ازفعالین محلی حزب ما وهر کس که به هر تعبیری خود را کمونیست میداندبدلیل همین اهمیت،کار آگاه گرانه،متحد کننده ووسیعی راطلب می کند.همکار ی آنان در همه جا دراعتصابات کارخانه ها تا اعتراضات محلات فقیر نشین،تا حاشیه نشینان و تا اعتصابات کارگران معادن،معلمان وبازنشستگان و…لازم است.تنها همکاری احزاب ونیروهای چپ وکمونیست در بالا ودر رهبری این چند حزب کافی نیست،در محل ودر پائین بدنه این جریانات ،بخصوص در مبارزات طبقه کارگر همان طور که حزب ما تا کنون تاکید داشته هم،همکاریها ضروری است.

مبارزاتی دشوار اما شورآفرین و پر از فداکاری های کارگران و کمونیست هائی که برای بنیاد نهادن دنیائی آزاد و برابر، علیه هر نوع ستم و استثمار، علیه هر نوع تحقیر و بی حرمتی به کرامت انسانی می رزمند، کارخانه  به کارخانه و از  عمق معادن تا محروم ترین محلات حاشیه شهرها را در پیش رو داریم.