جنبش انقلابی مردم لبنان، درهم شکستن دیوار تقسیم بندیهای مذهبی و طائفه ای
اعتراضات سراسری در لبنان وارد ششمین روز خود شده است. این اعتراضات با تعیین تعرفه شش دلار در ماه برای استفاده از شبکه های رایگان انترنتی آغاز شد و به سرعت به تظاهرات گسترده صدها هزار نفری در بیروت و طرابلس، صور و بقیه نقاط این کشور تبدیل شد. ادارات، مدارس ، بانکها و بازارها تعطیل شده اند. باریکادها در خیابانها بر پاشده اند و تظاهر کنندگان بسیاری از راهها را مسدود کرده اند. این اعتراضات به خشونت کشیده شدند. واحدهای موتور سوار مربوط به سازمان امل و حزب الله لبنان، به همان شیوه که در خیزشهای سال 1388 در ایران شاهد بودیم و از برادران پاسدار خود آموخته بودند، برای سرکوب تظاهر کنندگان وارد خیابانها شدند. دهها نفر زخمی و شماری نیز بازداشت شدند. دولت سعد حریری بسیار زود از تصمیم خود عقب نشینی نمود و مصوبه دولت در این زمینه را ملغی کرد. اما غولی که از قفس رها شده بود، سر بازگشتن به قفس را نداشت. خواسته های تظاهرکنندگان از لغو مالیات بر شبکه های انترنتی فراتر رفت، کل وضعیت وخیم اقتصادی را در بر گرفت و سرانجام به خواست کنار رفتن دولت ارتقاء یافت.
در جریان این حرکت اعتراضی گروههای پیشروی تشکیل شده اند که تلاش می کنند، گروههای محلی را که در برپائی این حرکت نقش دارند، به همدیگر مربوط کنند و کل صفوف مردم معترض را حول شعارهای هماهنگ و سراسر متحد نمایند. تظاهر کنندگان خواستار تغییرات اساسی در سیستم حکومتی این کشور که در آن قدرت سیاسی بین احزاب و گروههای مذهبی و قومی تقسیم شده است، هستند. خواست کنار رفتن دولت فعلی به ریاست سعد حریری، تشکیل یک دولت انتقالی و انجام انتخابات عمومی طی حداکثر دو ماه از جمله شعارهائی است که از جانب گروههای هدایت کننده این اعتراضات، مطرح شده است.
اما آنچه که این روزها در لبنان می گذرد نتیجه به بن بست رسیدن نظامی است که در آن قدرت سیاسی بین احزابی تقسیم شده است که هر کدام به فرقه مذهبی خاصی مربوط هستند. تنوع مذاهب و طوائف در لبنان، در سالهای 1975 تا 1990 به طولانی ترین جنگ داخلی در این کشور انجامید. جنگی که پس از به ویرانی کشیدن این کشور سرانجام طی کنفرانسی در طائف با میانجی گری عربستان سعودی به تشکیل یک دولت، بر اساس یک باصطلاح دموکراسی توافقي انجامید. بر اساس اين توافقنامه، نظام سياسي جديدي شکل گرفت که در آن براي همه گروههای مذهبی و طائفه ای جایگاهی در ساختار سیاسی این کشور در نظر گرفته شد. رياست جمهوري برای مسیحی های مارونی، نخست وزيري به سنی های دروزی و رياست مجلس به شيعيان تعلق گرفت. این تقسیم بندی حتی در جزئیات بیشتری نیز بازتاب پیدا کرد. لبنان داراي هفده فرقه ديني به رسميت شناخته شده است: يازده فرقه مسيحي و پنج فرقه اسلامي و يك فرقه يهودي. سطوح پائین تر پستهای اداری و دولتی بین این فرقه ها به تناسب جمعیتشان بر اساس آمار گیری سال 1932 تقسیم شده است.با توجه به اينکه مسيحيان ارتدکس از حيث عددي در درون مسيحيان لبنان در درجه دوم قرار می گیرند، معاون نخست وزير و معاون رئيس مجلس از میان آنها برگزيده ميشود. این سهمیه بندی حتی در پارلمان این کشور نیز در نظر گرفته شده است. پارلمان لبنان 128 عضو دارد. سهمیه آن بین مسلمانان و مسیحیان به طور مساوی تقسیم شده است. اما از آنجا که طی نیم قرن اخیر جمعیت شعیان افزایش بیشتری داشته است، احزاب شیعه همواره به سهم خود در ساختار قدرت اعتراض داشته اند و از اینرو عملا برای خود دولتی در دولت بوجود آورده اند. دولتی غیر رسمی تحت نام “حزب الله لبنان” که نیروی نظامی و سیاست خارجی خود را دارد. در جنگهای داخلی در سوریه دوش به دوش نیروهای جمهوری اسلامی به دفاع از رژیم بشار اسد می جنگید و به ابزار سیاست های جمهوری اسلامی در قبال دولت اسرائیل تبدیل شده است.
علاوه بر این نباید از نظر دور داشت که با توجه به موقعیت ژئوپولتیک بسیار حساس لبنان و پیشینه دخالت قدرتهای محلی و جهانی و منافع آنها در حفظ ساختار سیاسی کنونی این کشور، مسئله رهبری جنبش انقلابی جاری ، استراتژی سیاسی آن و مشخص کردن افق آن، سرنوشت ساز است. روشن است که از هم اکنون جمهوری اسلامی، عربستان سعودی، آمریکا و فرانسه برای حفظ نفوذ خود در ترکیب قدرت سیاسی این کشور دست اندرکار توطئه چینی برای به بیراهه کشاندن آن هستند. این دخالتها با هشیاری خنثی نشوند، می تواند به تکرار فاجعه سوریه در این کشور بیانجامد.
در کنار این نگرانی آنچه که به اعتراضات روزهای اخیر ویژگی امیدوار کننده ای بخشیده است، دور انداختن پیشینه تقسیم قدرت بر اساس تقسیم بندی مذهبی و طائفه ای از جانب مردم معترض است. از یک سو نیروی مسلح “حزب الله لبنان” و نیروهای شیعه وابسته به “سازمان امل” را می بینیم که در کنار دیگر نهادهای سرکوبگر دولتی فعالانه بر علیه این جنبش انقلابی به میدان آمده اند و در سرکوب مردم معترض مشارکت دارند. و از سوی دیگر دهها هزار نفر از جوانان منتسب به جامعه شیعی مذهب را می بینبم که دوش به دوش مردم هم سرنوشت خود در جامعه سنی مذهب و مسیحی مذهب، فارغ از این تقسیم بندیهای ارتجاعی، بر علیه کل نظام سیاسی حاکم در این کشور به میدان آمده اند. ما ظهور این پدیده نوین را طی هفته های گذشته در کشور عراق شاهد بودیم. در آنجا نیز مردم معترض دیوارهای مذهبی و طائفه ای که بر اساس آن ساختار قدرت در عراق شکل گرفته است را درهم کوبیدند و بر علیه دولت مذهبی به خیابانها ریختند. در آنجا نیز دیدیم که چگونه سرکوبگران حشد شعبی و همتایان پاسدار آنها به کشتار تظاهر کنندگان پرداختند. این گونه رویدداها طلیعه صف بندیها و شرایط نوینی در خاورمیانه را نوید می دهند. آنچه که امروز در عراق، لبنان، مصر و جاهای دیگر خاورمیانه جریان دارد، نشان می دهد که رویدادهای های موسوم به بهار عربی به مثابه آتش زیر خاکستر دوباره در شرف زبانه کشیدن هستند.