اکنون چند ماه بعد از وقایع ونزوئلا که در شرایط ویژه ای و در دل مهندسی کردن نارضایتی مردم آنجا توسط غرب، در قامت جدال دولت مادرو و اپوزیسیون آمریکائی و پرو غرب صورت میگرفت، مجددا آمریکای جنوبی به مدد یک اعتراض توده ای گسترده بویژه در اکوادور و شیلی به مدیای جهانی راه یافت. این بار دیگر زمینه ایی برای غرب امپریالیستی جهت ورود به صحنه موجود نبود، چرا که رژیم هائی که آماج اعتراضات مردم گشته بودند رژیم هایی پرو غرب و نئولیبرال بودند. این اعتراضات را دیگر به سختی می شد به دخالت کوبا و یا چاویست های ونزوئلا منتسب کرد. انگیزه به خیابان آمدن مردم روشن بود.
در اکوادور در روز اول اکتبر مورنو رئیس جمهور، لایحه خود را مبنی بر کاهش مالیات سرمایه داران و همزمان کاهش مرخصی کارمندان دولت از سی روز به پانزده روز و کسر یک روز از حقوقشان، کاهش بیست درصدی حقوق و مزد کارکنان غیر دائمی، حذف یارانه دیزل و بنزین را اعلام نمود. حذف یارانه ها بلافاصله منجر به افزایش قیمت بنزین و ناشی از آن افزایش قیمت کالاهای ضروری و اولیه مردم گشت. این لایحه ضد مردمی فرمان صندوق بین المللی پول جهت پرداخت وامی معادل چهار میلیارد و دو میلیون دلار به دولت اکوادور بود. مردمی که سالیان متمادی در نتیجه سیاستهای دولتهای نئولیبرال به ستوه آمده بودند، این بار بلافاصله دست به اعتراض زدند. احزاب و سازمانهای چپ و اتحادیه های کارگری، مردم را به راهپیمائی و اعتصاب عمومی فراخواندند. بسیاری از خیابانها و میادین به اشغال معترضین درآمدند. هجوم نیروهای انتظامی به صفوف مردم بر دامنه اعتراضات افزوده و با اعتصاب کارکنان حمل و نقل و فرودگاهها، عملا حمل و نقل متوقف و فرودگاه پایتخت بسته شد. فراخوان “کنفدراسیون اهالی بومی” جهت مارش به طرف پایتخت، آن خطری بود که باعث گشت “مورنو” در پنجم اکتبر اعلام شرایط فوق العاده نموده و بیست و نه هزار نیروی نظامی و پنج هزار پلیس را در خیابانهای شهرهای مختلف مستقر سازد. زمانیکه تمام این تشبثات نتوانستند از دامنه اعتراضات بکاهند، رئیس جمهور این بار اعلام کرد که آماده مذاکره با “کنفدراسیون اهالی بومی” و اتحادیه های کارگری است. هر دوی آنها اعلام کردند که “با دولت سرکوبگر و جنایتکار مذاکره نخواهند کرد”. آنان اعلام کردند که جنبش اعتراضی تا لغو لایحه دولت ادامه خواهد یافت.
در شیلی اگر چه راهپیمائیها با اعتراض علیه افزایش قیمت بلیط متروها، توسط دانشجویان و دانش آموزان آغاز گشت ولی صف آرائی گسترده مردم معتزض و هم شدت عمل وحشیانه دولت هم یادآور صحنه های کودتای پینوشه علیه دولت سوسیالیستی سالوادورآلنده و هم یاد آور مبارزاتی بود که منجر به سقوط دیکتاتوری فاشیستی بیست ساله پینوشه گردید. در همان روزهای اول و دوم اعتراضات یعنی در روزهای نوزدهم و بیستم اکتبر دستکم سه تن از معترضین کشته شدند. رئیس جمهور شیلی “پینیرا” بلافاصله در سانتیگو پایتخت و سه استان دیگر وضعیت فوق العاده را اعلام نمود که به زعم او “آرامش را به جامعه بازگرداند” در بسیاری از شبکه های اجتماعی تصاویر و فیلم های ویدئوئی مبنی بر شباهت اوضاع کنونی با روزهای کودتای پینوشه منتشر شدند. ذهنیت تاریخی جامعه این تصاویر را درونی میکرد. بی جهت نبود که اعتراضات از همان روز اول در مقیاس صدها هزار نفره و همه روزه جریان یافتند. در سومین روز اعتراضات رئیس جمهور افزایش قیمت بلیط متروها را لغو کرده وخواهان گفتگو با معترضین شد. ولی همزمان شرایط فوق العاده را به دوازده استان دیگر نیز گسترش داده و نیروهای نظامی و انتظامی به تعرض وحشیانه خود ادامه دادند. رئیس اتحادیه های کارگری در مقابل پیشنهاد مذاکره رئیس جمهور اعلام کرد “تا زمانیکه ارتش و نیروهای سرکوب در خیابان حضور دارند، هیچگونه مذاکره ای انجام نخواهد گرفت” او اضافه کرد که “اعلام شرایط فوق العاده همان چیزی است که ما در زمان دیکتاتوری پینوشه شاهدش بودیم و بکار گرفتن مجدد آن نشانه ورشکستگی دولت است”.
در واقع افزایش قیمت بلیط متروها آخرین قطره بر بشکه باروت پتانسیل انفجاری جامعه بود، بشکه باروتی که در آن خشم ناشی از کاهش حقوق بازنشستگان، عمیقتر شدن شکاف بین فقر و ثروت، افزایش قیمت انواع حاملهای انرژی، افزایش تعرفه بیمه بیماری، فساد و رشوه خواری در میان مقامات بالای نیروهای نظامی در آن تلمبار شده بودند و اکنون منفجر شده و سبب شکل گرفتن یک جنبش اعتراضی گشت که از زمان سقوط پینوشه یعنی نزدیک به سه دهه دیده نشده بود. زمانی که تمام تمهیدات فریبکارانه و عقب نشینی “پینیرا” کارساز نگشت، او شرایط فوق العاده را به دیگر استانها گسترش داده و در توجیح آن اعلام کرد که”ما در جنگ با یک دشمن قوی وآشتی ناپذیر قرار گرفته ایم”. تنها در شهر سانتیگو طبق اعلام وزارت دفاع نه هزار و چهارصد نفر نیروی نظامی مستقر شدند. مردم معترض برای مقابله با این حد از تمرکز نیروهای نظامی در خیابانها به همان شیوه ای از اعتراض دست زدند که در ماههای آخر دیکتاتوری پینوشه دست زده بودند یعنی تجمع در بالکن ها وسقف خانه ها و کوبیدن بر دیگ ها وماهی تابه ها.
پینیرا در بیست و دوم اکتبر به خاطر عدم توجه به مشکلات مردم از آنها عذر خواهی نموده و قول وعده های جدیدی را داد. جواب مردم اما راهپیمائی باشکوه یک میلیون نفره در روز جمعه در سانتیاگو بود. در جریان راهپیمائی دهها هزار نفر از مردم همزمان آهنگ زیبای “حق زیستن در صلح ” ویکتور خارا خواننده و آهنگساز شیلیائی که از سوی رژیم پینوشه به قتل رسید، را میخواندند. فراموش نکنیم که همین ترانه آغازگر مبارزات گسترده علیه پینوشه گشت. جمعه شب “پینیرا” تمام اعضای کابینه اش را برای تشکیل یک دولت تازه برکنار کرد. او با گفتن اینکه صدای معترضین را شنیده است، همزمان افزود که “شیلی دیگر آن کشور یک هفته پیش نیست” او راست میگوید ولی نه آن شیلی که او در نظر دارد، بلکه شیلی دیگری که معترضین میخواهند. روزهای آینده روشن خواهد ساخت که مردم معترض تا کجا پیش خواهند رفت. تردیدی نباید داشت که پرسش نظم اقتصادی به وسط جامعه پرتاب شده است. واقیت این است که همزمان در دو قاره از جهان با فاصله چند هزار کیلومتر در عراق و لبنان، در اکوادور و شیلی مردم معترض به خیابان آمده اند. فارغ از ویژه گی هائی که دارند، مطالبات مشترکی را فریاد میزنند. آنها خواهان دستمزد بیشتر، خواهان پایان دادن به شکاف بین فقر و ثروت ، پایان دادن به فساد و اختلاسهای نجومی مقامات دولتی و بالاخره خواهان داشتن یک زندگی شرافتمندانه انسانی اند. نظم نئولیبرالی ملیونها انسان را به برده گان مدرن تبدیل کرده است و اکنون این برده گان فریاد اعتراض برداشته اند.