زمانی که سران رژیم در بیست دوم دیماه اعتراف کردند که هواپیمای مسافربری تهران – کیف با صد و هفتاد و شش سرنشین مورد اصابت موشک بالیستیکی رژیم قرار گرفته و سقوط کرده است و معلوم شد که سه روز تمام همه مقامات رژیم و همه بلندگوهایش آشکارا دروغ گفته اند و همانهائی که سه روز تمام با بیشرمی تمام علت سقوط هواپیما را نقص فنی اعلام میکردند، اکنون بازهم در شرایطی که دیگر امکان پنهان ساختن جنایتی را که انجام داده بودند موجود نبود، به میدان آمده و ابراز تأسف کرده و مدعی شدند که فضای جنگی در آنروز و احتمال حمله هوائی مسبب این حادثه است و این البته تنها یک خودفریبی بود. برای مردم روشن بود که چگونه جمهوری اسلامی با سماجت تمام میکوشد که حقیقت را قربانی کند.
سران رژیم سه روز تمام کارناوالهای سیاهپوشان خود را از این شهر به آن شهر گرداندند و برای سردار ملی شان که گویا قهرمان مبارزه با داعش بود سه روز عزای عمومی اعلام کردند و به مردمی که هزار و پانصد نفر از عزیزانشان را در آبانماه کشته بودند حتی اجازه ندادند که عزیزان خود را در آرامش به خاک بسپارند. و اکنون هنوز چند ساعتی از اعتراف رژیم به ساقط کردن هواپیمای مسافربری نگذشته بود که دانشجویان امیرکبیر، شریف و هزاران نفر دست به تجمع زدند. در چشم به هم زدنی خیابانهای اطراف دانشگاه از جمعیت معترض پر شده و گفتند “بسیجی سپاهی، داعش ما شمائی”، “سپاهی حیا کن، مملکتو رها کن” ، “این همه سال جنایت ، مرگ براین ولایت”، “به من نگو فتنه گر، فتنه توئی ستمگر”. هجوم گارد ویژه و شلیک گاز اشک آور تنها به آتش خشم میافزود. بیش از همه صدای رسای زنان شجاع به گوش میرسید که خطاب به موتور سواران گارد ویژه میگفتند “بیشرف، بیشرف” و جوانان شجاع و عاصی که فریاد میزدند “ما اهل جنگیم، بجنگ تا بجنگیم”، “کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم” و معلوم گشت که تمام آن کارناوالهای سه روزه برای فرمانده جنایتکار سپاه و به اصطلاح قهرمان مبارزه علیه داعش و رهبر ولائیش دود شده و به هوا رفت. و معلوم گشت که مانورهائی از اینگونه و اعلام قدر قدرتی نمیتوانند مردم به ستوه آمده را از میدان بدر کنند و معلوم گشت که خشم و اعتراض مردم به فقر کشانده شده و آزادی به بند کشیده شده را نمیشود با چنین کارناولهائی فرو نشاند.
یکبار دیگر شنبه شب بیست و دوم دیماه، دانشجویان شجاع دانشگاهها که درست در دل کشت و کشتار آبانماه، یک شانزدهم آذر رادیکال و انقلابی را برپا کرده بودند اینک نیز به مثابه پیشقراول شاخک حساس جامعه فریاد دادخواهی فربانیان حمله موشکی رژیم به هواپیمای مسافربری شدند. دانشجویان خود را نزدیکتر از همه به خانواده جان باختگان میدانستند. مگر نه اینکه در میان قربانیان، چهل دانشجو و دانش آموخته، تنها از سه دانشگاه در تهران بودند. اما این فقط دانشجویان در تهران نبودند که به خشم آمده بودند همزمان در بیش از پانزده شهر دانشجویان و مردم دست به اعتراض زدند و نشان دادند که هیچ ترفندی قادر نیست شکاف بین آنان و این رژیم را پرکند. گسستی که در دیماه بین این مردم و رژیم بوجود آمده و در آبانماه تعمیق یافته و اعتراضات کارگران، معلمان، بازنشستگان و دانشجویان آشکارا مسیر حرکت این جامعه را به سوی پایان دادن به عمر این رژیم نشان میداد. مردم معترض در طول دوسال گذشته فرسنگها راه پیشروی را در زمان کوتاهی طی کرده بودند. شعار “جمهوری اسلامی نمیخوایم ، نمیخوایم ” بارزتری نشان این پیشروی بود.
با این همه نباید هیچگاه خطراتی را که در مقابل جنبش اعتراضی مردم قرار دارد به فراموشی سپرد. هر چند که تقلای اصلاح طلبان با طرح شعار رفراندوم در همان شب در دانشگاه به عقب رانده شد ولی نشان داد که این بخش از اپوزیسیون و بخش رانده شده به اپوزیسیون در هر برآمد توده ای که بخشی از دیوارهای حاکمیت رژیم مورد تعرض قرار میگیرد، سعی در جدا کردن خود از حاکمیت و سوارشدن بر اعتراضات خواهند نمود. فراموش نکرده ایم که روحانی در همین مهرماه امسال یک بار دیگر این گزینه را مطرح کرد. در واقع رفراندوم آنها در بهترین حالت کم کردن از وزنه اسلامیت و ولایت و اضافه کردن سنگ ریزه هائی به حمهوریت، آن معجونی است که به نام جمهوری اسلامی در جریان انقلاب ضد سلطنتی مردم و در بستر سرکوب انقلاب به صحنه آورده شد. اما دانشجویان و مردم در شنبه شب با گفتن اینکه “جمهوری اسلامی نمیخوایم ، نمیخوایم ” دست رد به سینه این استراتژی و مدافعینش در اپوزیسیون زدند. این کوشش همراه با به زیر سؤال بردن صلاحیت خامنه ای از جانب کروبی یکی از سران جنبش سبز و پیام بلافاصله ترامپ فاشیست و جنگ افروز در به اصطلاح پشتیبانی از مردم، بخشهائی از یک سناریو هستند که میتوانند با سریشم رفراندوم، همه آنهائی را که به گونه ای خواهان فروپاشی کنترل شده و یا خواهان گذار مسالمت آمیز از جمهوری اسلامی هستند به هم وصل نماید. با وجود اینکه جنبش اعتراضی مردم در دیماه 96، آبان 98 و شنبه شب با طرح شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم شد ماجرا” پایان سلطه همه جنبشهائی که در دفاع از این یا آن جناح حکومتی به میدان آمده بودند را اعلام کرد، ولی کوشش مجدد آنها در شنبه شب نشان داد که جنبش اعتراضی و بویژه پیشروان رادیکال آن نباید اجازه دهند در شرایطی که جامعه آبستن تحول است و توده های مردم در اعتراض به فقر، در اعتراض به آپارتاید جنسیتی و در اعتراض به خفقان به خیابان می آیند، خیابانی که همه طبقات اجتماعی در آن حضور مییابند، مهر راه حل هائی را بخورد که چیزی جز بازسازی و حفظ همین نظم غارتگرانه و چرخه معیوب نیست. نباید فراموش کرد که در دل همین اعتراضات و در دل همین نبردهای روزانه فرصت های بزرگ جهت ارائه بدیل رادیکال، آزادیخواهانه و سوسیالیستی و روشن ساختن مفهوم واقعی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بوجود می آید. در این میان هیچ وظیفه ایی مهمتر از ایجاد ملزومات مناسب جهت اتصال خیابان به کارخانه نیست.