شباهنگ راد
اثراتِ مخرب و حوزۀ فرمانروایی ویروس کُرونا بر زندگی مردم از یکسو، و بیلیاقتی و ناکارآمدی دولتمردان وابسته به امپریالیسم از سویدیگر، بهطور بسیطی جامعۀ ایران و زندگی مردم را تحتالشعاعِ خود قرار داده است. بی تردید اوّلین بار نیست که جامعه و میلیونها انسان دردمندِ ایران، با چنین فاجعه و رخدادهای دلخراشی رودررو اند. تلف شدن هزاران نفر در اثرِ حوادثِ طبیعی و پیشگیرندهای همچون سیل، باد و باران و آتشسوزی، خودکشیِ کارگران در اثرِ نداری و فقدانِ امکانات ایمنی و کاری، تعرض وحشیانه به خوابگاهِ دانشجویان معترض و ضرب و شتم آنان، حمله به زنان و قطع دست و پا قربانیان نظام امپریالیستی، اعدام در ملاءعام و قتل عام هزاران زندانیِ سیاسی کمونیست، مبارز و مخالف در دُورههای متفاوت و بویژه در دهۀ شصت، نمادِ ناهنجار جامعهای استکه نظام سرمایهداری حاکم بر ایران مولّد آنهاست.
قبلتر و در نوشتۀ «سیستمِ حاکم بر جهان، در خدمت به بشریت نیست» اشاراتی شده استکه نظام جمهوری اسلامی را میبایست، در مقیاسی دیگر و فراتر از آنچه را که اینروزها، فضای جامعۀ ایران را احاطه کرده است، مورد بررسی و بازنگری قرار داد؛ اشاراتی شده استکه سردمداران رژیم جمهوری، کمترین نزدیکی و قرابتی با محترم شمردن به حقوق و سلامتی سازندگان اصلی جامعه ندارند، و نیز اشاراتی شده استکه با وجود چنین نظامهایی، جامعه و مردم از قید و بندهای اسارتبار و بندگی نجات نخواهند یافت. به این دلیل که نظام جمهوری اسلامی را قدرتمداران بینالمللی به جامعه و به مردم تحمیل کردهاند تا جنبشهای کارگری و اعتراضی میلیونها تودۀ ستمدیده را از مسیر اصلیاش منحرف کند. به جرأت میشود گفت که در اینمدت سردمداران رزیم جمهوری اسلامی هم در چهارچوبۀ وظایف و سیاستهای دیکته شدۀ امپریالیستی سنگ تمام گذاشتهاند و متعاقباً جامعه هم به انحای جوراجور، شاهد تعرضِ بیوقفه، چپاولگری و کاهلی منادیان سرمایه در برابر نیازهای بدیهی تودههای ستمدیده بُوده است. به هر حال فرهنگ حاکم بر جامعه، فرهنگِ تعرض به معیشت مردم، فرهنگِ تخریبِ زیرساختهای جامعه و نیز فرهنگِ سهلانگاری و لاابالی در برابر حوادثِ طبیعیست. پس حاکمان ایران در همان مسیری در رفتوآمدند که قدرتمداران بینلمللی در مقابلشان قرار دادهاند. علیرغم چنین باوری میتوان و در حقیقت میشود به پدیدههای دستساز و متفاوتی همچون ویروس کُرونا بهطور مجزا برخُورد نمود، امّا تفکیک آن با سیاستهای کلی نظام، ناصحیح و طبیعتاً ما را از توضیح ماهیت حقیقیِ سردمداران نظام جمهوری اسلامی باز خواهد داشت. چرا که حکمرانان ایران طی چهار دهه و – آنهم – در ابعادی فراترِ از ویروس کُرونا، جان مردم را گرفتهاند و به میزانیِ فراتر از پدیدۀ کنونی، طناب ترس و وحشت و ناامنی مردم را سفت و سفتتر کردهاند؛ به مدت چهار دهه جان مردم را به لبشان رساندهاند. بدینسان میتوان گفت که که مضامین و واژههایی همچون امنیتِ زیستیِ و سلامتی مردم، و نیز محیطزیستی و حفظ و حراست از مراتع طبیعی و جنگلها و آنهم در زیر سلطۀ رژیم جمهوری اسلامی خالی از محتوا و فاقد اعتبار میباشد. شوربختانه زندگی در ایران برای تودههای ستمدیده بمانند به مرگ تدریجی شده است و روزانه صدها نفر دارند در اثر سیاستهای غیر انسانی حکومتمداران جان میدهند؛ هزاران کودک به جای حضور در سر کلاسها، در خیابانهای ناامن ایران سرگرداناند، گورخوابی در اثرِ نداشتن سقف به شیوۀ زندگی قربانیان نظام امپریالیستی تبدیل گشته است، بیش از ده میلیون نفر حایشه نشیناند، اعتیادِ جوانان روبه افزون است و خلاصه هزاران نفر از فارغالتحصیلان به خیل بیکاران پیوستهاند. این تصویر جامعۀ مطابق با سیاستهای سران رژیم جمهوری اسلامیست که جهان انسانی با آن رودروست.
در بستر چنین حقایقِ ناگواری، دودلی نیست که سلامتی و مقابله با صدها مصائب اجتماعی، بهداشتی و ایمنی مردم، نمیتواند از جمله اولویتهای نظامهای سرمایهداری و بخصوص نظام جمهوری اسلامی به حساب آید؛ به این سبب که نظامهای حاکم در جهان و بویژه نظام جمهوری اسلامی از زمره ویروسهای اصلی و نیز ناقل هزاران درد و مرض به جامعه و به مردماند؛ در چنین نظامهایی مرض و مریضی، دوا و درمان نظیر هزاران مورد دیگر طبقاتیست و در این بین، مردم و پائینیها فاقدِ کمترین نظام حفاظتی و اجتماعیاند. پس رفتار، پنهانکاری و رویکردِ دولت جمهوری اسلامی پیرامونِ مقابله با ویروس کُرونا را نمیشود، بهعنوان امرِ عجیب و غریبی بهحساب آورد. آنقدر میزانِ مصیبتهای وارده به مردم و کتمان حقایق از جانب سران حکومت بالاست که صدای خودیها و مدافعین نظام هم در آمده است. در این رابطه «محمد سالاری»، نماینده شورای شهر تهران در جلسه شورا، خطاب به مسئولان وزارت بهداشت پیرامون دروغگویی سران حکومت گفت: “حتی اگر به قیمت برکناری یا کنارهگیریتان باشد برای مردم واقعیتها را بگویید و روشن کنید که اگر این روند ادامه پیدا کند، کشور به چه وضعیتی دچار میشود”.
بیش از چهل سال استکه سران نظام با کلاشی و با ریاکاری، با تبلیغ و ترویجِ جهل و خرافه، و با سرکوبِ دردمندان بر مسند قدرت تکیه زدهاند، آنوقت «محمد سالاری» از سارقان جامعه میخواهد تا “حقیقت” را با مردم در میان بگذارند و با آنان سرراست باشند!! بر خلافِ نظر «محمد سالاری» باید گفت که دروغگویی در ذات نظام جمهوری اسلامیست و پس هرگونه تقلاء و تلاش برای وادار کردن ارگانهای ذیربط و وابسته به دولت و جکومتییان به حقیقتگویی، چیزی جز انحراف اذهان عمومی و تطهیر ماهیت جنایتکار نظام جمهوری اسلامی نیست. ار “رهبر” نظام گرفته تا رئیس جمهور و وزیر بهداشت، وزیر کار و دیگر دم و دستگاههای حکومت و دولت، همه و همه، در خدمت به سیستم و مناسبات حاکم بر جامعهاند. این جامعۀ دستپخت جانیانیست که محروم از سیستمِ دفاعی مردمی و نیز پشتوانۀ عملی در برابر بُحرانها و یا حوادثِ پیشگیرنده است. در پرتو چنین نظامهایی، کار در اثرِ استثمارِ بیرحمانه صورت میگیرد و نیز زیرساختهای جامعه هم بینصیب از استانداردهای لازمه و مقابله با حوادثِ طبیعی است؛ چرا که خشتِ سیاستها و برنامههای اقتصادی، مطابق با تضمین زندگی و تأمین منافع سازندگان اصلی ریخته نشده است که براحتی، خودنمایی و روندِ مخرب آنرا میشود، در بخشهای متفاوت جامعه و در زندگی مردم، آشکارا دید.
بدین ترتیب استتناجِ بیواسطهای نیست که علل آن یعنی گُستردگی اوضاعِ نابسامان و ناهنجار جامعه را میبایست به سیستمِ تحمیل شدۀ حکمرانان ایران نسبت داد. رفتار و رویکردِ سران حکومت و آنهم بههمراهِ دم و دستگاههای سرکوب که بهمدت چهار دهه، به منابع اقتصادی و تولیدی چنگ انداختهاند، نشانگر این واقعیات استکه فضا و چرخۀ جامعه، مطابق با خواستهای کارگران، زحمتکشان و دیگر قربانیان نظام امپریالیستی نیست. عدهای سودجود و سرکوبگر را بر سر کار گماردهاند و مردم را با دو انتخاب و وضعیتِ دوگانهای قرار دادهاند. یا تسلیم و اطاعت در برابر برنامههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ منطبق با خواستهای طبقۀ حاکمه؛ یا ایستادگی، مبارزه و مقاومت در میدانهای احاطه شده از نیروهای سرکوبگر و نابرابر. به طور یقین مردم انتخاب خود را از همان روزهای آغازین حاکمیت سردمداران رژیم جمهوری اسلامی و آنهم با صدای رسا، عملی و با حضور در خیابانها اعلام کردهاند؛ اعتراض میلیونی زنان در برابر سیاستِ «یا روسری، یا توسری»، صفآرائی مسلحانۀ خلق رزمندۀ کُرد و ترکمنصحرا در مقابل ارگانهای سرکوبگر و حافظ بقای امپریالیستی، اعتراضات بیکاران، مقاومت و ایستادگی دانشجویان در برابر “انقلاب فرهنگیِ” رژیم در درونِ دانشگاهها و شهرهای ایران، اعتصابات و اعتراضات بیشمار کارگران در حول و حوش بیکارسازی و کسب حقوقهای معوقۀشان در میادین تولیدی – ساختمانی و غیره، مبین افکارِ کارگران، زحمتکشان، زنان، دانشجویان و جوانان، در برابر سیاستهای ضد کارگری و تودهای سردمداران رزیم جمهوری اسلامی است.
در هر صورت لازم و ضروریست تا بمنظور دُوری از خطاهای سیاسی، اوضاعِ فعلی جامعۀ ایران را از سیاستهای عملی سردمداران رژیم جمهوری اسلامی منفک نکرد. با این اوصاف دروغگویی و رویکرد سران حکومت پیرامونِ مقابله با ویروس کُرونا یکبار دیگر، دربرگیرندۀ این نظر استکه نظام جمهوری اسلامی، نه قابلیتِ حفظ و حراست از جان و مال مردم را دارد و نه حاضر به حقیقتگویی و برخُورد جدی با حوادث متفاوت و رودررو است. دستکاری آمار و ارقام و مرگومیر هزارانِ انسان بیدفاع در اثر ویروس کُرونا، و متعاقباً بیمبالاتی سران حکومت، چیزی جز دنبالهروی از سیاستهای امپریالیستی و نیز گردش سرمایه و سودآوری در درونِ جامعۀ ایران نیست. پُر واضح استکه در چنین سیستمهایی سود و به گردش درآوردن چرخدندههای استثمار، از جمله اولویتهای نظامهای سرمایهداری را تشکیل – داده و – میدهد و بیدلیل هم نیست که روحانی رئیس جمهور نظام در دُوران ترس و وحشت و ناامنی جانی میلیونها انسان، به جای ایجاد حصارهای دفاعی و حمایت کنندۀ مردمی، زمزمۀ: “فعالیت دوباره کسب و کارهای «کمریسک» را” سر داده و تاکید داشته است که،” از آغاز هفته آینده، تمامی استانهای ایران – به غیر از تهران – از بیست و سوم فروردین، و نیز تهران از سیام فروردین فعالیت خود را از سر بگیرند. نمیتوان و نباید فعالیتهای اقتصادی را متوقف کرد. باید پروتکلهای بهداشتی اجراء شوند و دولت بر اجرای پروتکلها نظارت میکند”!!
یعنی اینکه علیرغم حیاتِ چند ماهه و “غیر مهارِ” ویروسِ کُرونا در سطح جامعه و به خانۀ هزاران کارگر و زحمتکش، میبایست درِ دکانهای سودده را باز کرد و اجازۀ بیش از پیشِ از دست رفتن مردم را داد؛ یعنی اینکه جان مردم در برابر فعالیتهای اقتصادی سرمایهداران ارزشی ندارد. برای اینکه نمیشود بهمدت طولانی چرخههای سوددهِ جانیان بشریت را متوقف کرد. پس میبایست “کسب و کار کمریسک” را فعال کرد و بهموازات آن بر “پروتکلهای بهداشتی” نظارت داشت!!!
به راستی وقاحت و بیشرمی در قاموس نظامهای سرمایهداری و از جمله نظام جمهوری اسلامی عدد و رقمی ندارد. هم چنین آشکار شده استکه علم نه در خدمت به جامعه و بشریت، بلکه در جهتِ ترویج و گُسترش بیعدالتیها، انباشت بیش از پیش سرمایۀ طبقات بالادست، در ازای نابُودیِ جان و زندگی طبقات فرودست است. متأسفانه اینروزها – و بنابه دلائلِ چندی -، حکومتمدارانِ بزرگ زندگی میلیاردها انسان را به ترس و وحشت انداختهاند تا قدرقدرتی خود را بهنمایش بگذارند؛ سمیترین و کُشندهترین ویروسها را در درونِ جوامع متفاوت پخش کردهاند تا از جنگهای بیولوژیکی، سیاسی و تجاری “پیروز” بدر آیند؛ دارند از مردم قربانی میگیرند تا جناحهای رقیب امپریالیستی را پس زنند؛ جنگ میکروبی به بهانۀ مقابله با ویروسهای قابل پیشگیری براه انداختهاند، تا نقشههای پساکُرونا را به پیش برند؛ حقیقتاً ویروسهایی که در آزمایشگاههای وابسته به قدرتمداران بینالمللی ساخته و پرداخته شده و در خدمت به سودآوری شرکتهای کلان و نیز صنعت داروسازی است. البته ناگفته نماند که پخش میکروبهای متفاوت در میان مردم و در ادامه پنهانکاری و سهلانگاری دولتهای بزرگ و وابسته بدانان، موضوع و یا موضوعات تازهای نیست. از اوائل دهۀ چهل دولت امریکا، سیاست جنگهای بیولوژیکی علیۀ کشورهای متفاوت – و در حقیقت علیۀ مردم – را در مقابل خود قرار داده است و صرفنظر از جنگهای تبلیغاتی پیرامونِ این و یا آن قدرتِ امپریالیستی، آنچه آشکار میباشد آن استکه دود اصلی آن، دارد به چشمِ میلیاردها انسانی میرود که فاقد امکانات حفاظتی اولیۀ و درمانیاند.
خلاصه و در اینمیان حاکمان ایران هم بمانند گذشته، مردم را در وسطِ بیماری و گرسنگی – و در حقیقت مرگ و زندگی -، قرار دادهاند تا سیاستهای امپریالیستی، یعنی بیتوجهی به جان مردم و ایجادِ ترس و وحشت را پی گیرند. دروغگویی، پنهانکاری، تبلیغ و ترویج خرافات، نسخۀ فاصلهگیری انسانی – اجتماعی و در ادامه بیانِ عدم مسئولیتپذیری مردم در مقابله با ویروس کُرونا و همچنین سرکوب دهها شورش و اعتراضِ زندانیان در زندانهایی همچون خرمآباد، الیگوذر، زندان مرکزی تبریز، سقز، زندان مرکزی اورمیه، زندان فشافویه، زندان همدان، مهاباد، عادلآباد شیراز، زندانهای سپیدار و شیبان اهواز، گویای جایگاهِ مسئولیتپذیری و رویکرد نظام جمهوری اسلامی نسبت به فاجعۀ دلخراش ویروسِ کُرونا در درون جامعه و زندانهای مخوف است.
به طور مثال “رهبر” نظام حدوداً سه ماه قبل پخش ویروس کُرونا در میان مردم را توطئۀ “دشمن” در عقیم گذاشتن انتخابات مجلس دانست. رئیس جمهور محبوب نظام هم از محدود بُودن و از مهار آن در درون جامعه حرف زد و سر آخر «علم الهدی» (نمایندۀ مجلس خبرگان رهبری، امام جمعه مشهد و نمایندۀ ولی فقیه در استان خراسان رضوی) هم در چهارچوبۀ ترویج جهل و خرافه و چپاولگری اماکن مذهبی گفته است: “باید هر چه زودتر درب حرمها به سوی مردم باز شود، چون امام زمان بشدت از اینموضوع دلخور و ناراحت هستند”.
دسته دسته قشرهای پائینی جامعه و کادرهای دلسوز، متعهد و پرستارانِ فاقد امکانات اولیۀ ایمنی و حفاظتی در درونِ بیمارستانها و دیگر خدمات درمانی در اثر فاجعۀ کُرونا جان میدهند و آنوقت دولتمردان و جانیانی همچون «علم الهدی» دارند از راه انداختن دم و دستگاههای سودده و باز کردن دربهای جهل و خرافه حرف بهمیان میآورند!! جامعۀ ایران در اثر سیاستهای استثمارگرانه و چپاولگرانۀ سران نظام جمهوری اسلامی در حال ترکیدن است و افزون بر اینها ابعادِ فاحعه و بیقیدی سران نظام آنقدر بالاست تا جائیکه «عبدالکریم حسینزاده»، نماینده نقده در مجلس نوشت: “تلنبار شدن اجساد در قم و درماندگی مردم رشت گواه ناکارآمدیهای صورت گرفته در این اطلاعرسانی و هشدار به موقع کرونا است”. و در ادامه به سران حکومت “توصیه” میکند “شهرها را که قرنطینه نکردید، حالا که در پیک زمان شیوع هستیم دست کم قرنطینه خانگی در قم و رشت الزامی کنید تا در تعداد کشتهشدگان رکورددار جهانی نشدهایم“.
آری، این رویه و جامعۀ ساخته و پرداختۀ نظامِ جمهوری اسلامی در قبال نیازها و جان میلیونها انسان دردمندیست که گوشهای هر چند کوچک از آن دارد از طرف نمایندۀ نقده طرح میشود؛ نظامی که در عرصههای گوناگون به یکی از پرچمداران تعرض و کُشت و کُشتار کارگران و زحمتکشان، جوانان، کودکان کارِ خیابانی، آواره کردن مردم از خانه و کاشانۀشان، سرکوب وحشیانۀ زندانیان و تخریب زیرساختهای جامعه و بالاخره تاراج و غارت اموال عمومی تبدیل گشته است. پس بیتفاوتی، بیمبالاتی و رویکرد سران نظام نسبت به پدیدۀ ویروس کُرونا، بیارتباط و مستقل از سیاستهای تاکنونیشان نیست؛ هم چنین بیارتباط و مستقل از سیاستهای فاجعهبارِ جهانِ سرمایهداری در قبال جان و مال مردم نیست. حقیقتاً تا زمانیکه ویروسهایی همچون خامنهای، روحانی و دیگر ارگانها و دم و دستگاههای سرکوبِ ذیربط نظام، در درون جامعه حیات دارند، ماشین تلفات مردم از حرکت باز نخواهد ایستاد و همچنان قربانیهای بیشتری خواهد گرفت. یگانه راهِ نجات جامعۀ ایران و تمامی جوامع سرمایهداری، منوط به سرنگونی حاکمان دروغگو و سرکوبگر است؛ امری که وابسته به حضور، دخالتگریِ عملی و رودررویی نمایندگان سیاسی و حقیقی طبقۀ کارگر و زحمتکش با ارگانهای حافظ بقای امپریالیستیست.
10 آپریل 2020
22 فروردین 1399