یکبار دیگر در روزهای گذشته مسئله اشغالگری دولت اسرائیل و تصمیم این دولت جهت الحاق یک سوم بخشهائی از سرزمین فلسطینیان در ساحل غربی اردن به مدیاها کشیده شده است. آنچه که تاکنون اعلام شده این است که دولت اسرائیل در نظر دارد از روز چهارشنبه اول ژوئیه،یازدهم تیرماه بخشهائی از ساحل غربی رود اردن را که در اشغال خود دارد ، بطور کامل به مثابه بخشی از سرزمین اسرائیل قلمداد کند. این طرح در واقع جزء دیگری از همان طرح ” معامله قرن ” ترامپ با نتانیاهو است . آنان در بیست و هشتم ژانویه در یک نشست خبری مشترک طرح کاخ سفید برای خاورمیانه موسوم به” معامله قرن ” را رونمائی کردند.اولین گام آن طرح شناسائی اورشلیم به مثابه پایتخت اسرائیل بود.و اکنون بخش دیگری از آن قرار است شکل بگیرد. وزیر خارجه آمریکا یک بار دیگر در روز چهارشنبه بر پشتیبانی آمریکا از آن طرح تأکید نموده و اعلام کرد که تصمیم گیری در مورد چگونگی پیاده کردن آن به عهده دولت اسرائیل است.اعلام شروع مرحله اول این الحاق از روز چهارشنبه با عکس العملهای متفاوتی روبرو گردیده است. اتحادیه اروپا،دبیر کل سازمان ملل،بخش بزرگی از اعضاء شورای امنیت،اتحادیه عرب هر کدام به زبانی نارضایتی خود را از این تصمیم ابراز کرده و تبعات ناآرامیهای منتج از آن را در منطقه پر آشوب خاورمیانه یادآور شدند. برخی از آنان اعلام کردند که تصمیم یکطرفه دولت اسرائیل امیدها برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی که در قطعنامه سال 1947 سازمان ملل در مورد تشکیل دو کشور قید شده است را با مشکلات روبرو میسازد. “طرح معامله قرن ” و تصمیم کنونی دولت اسرائیل آن چنان بیشرمانه است که حتی نارضایتی بیش از هشتاد درصد از نمایندگان حزب دمکرات آمریکا که اتفاقا به مثابه مدافعین پروپا قرص اسرائیل شناخته میشوند را نیز برانگیخت.اینان البته میدانند که این اعلام نارضایتی و عدم خشنودی چیزی بیش از دعای کشیشان در روزهای یکشنبه نیست که در بهترین حالت باید تسلی خاطری برای شنونده ایجاد کند.امارات متحده عربی و پادشاهی اردن اعلام کرده اند که چنانچه دولت اسرائیل دست به چنین اقدامی بزند،روابط خود با آن دولت را قطع خواهند کرد. هر چند که اعلام شده است که نتانیاهو در یک تماس تلفنی در روز جمعه به محمود عباس اعلام کرده است که فعلا تنها به الحاق بخشی از آبادیهای یهودی نشین اکتفا خواهد کرد و محمود عباس آمادگی خود را برای مذاکره اعلام کرده است،ولی روشن است این امر تغییری در جوهر مسئله نمیدهد که دولت اسرائیل یک دولت اشغالگر است و در هر فرصت به دست آمده کمترین تعللی به خود راه نداده که بخشهائی از سرزمین فلسطینیان را اشغال کند.فراموش نکنیم که حتی تقسیم این منطقه بین یهودیان و فلسطینیان در همان سال 1947 نیز بسیار غیر عادلانه بود و در عین حال دولت اسرائیل هیچ زمانی محدوده مرزهای جغرافیائی خود را مشخص نکرد تا همواره راه بر الحاقگریهای بعدیش هموار باشد. نتانیاهو بسیار عجله دارد که هر چه سریعتر این الحاق را عملی کند. او میخواهد که قبل از انتخابات ماه نوامبر ریاست جمهوری آمریکا وضعیت جدید در مناطق اشغالی را تثبیت کند،تا چنانچه حتی ترامپ انتخاب نشود،دولت آینده آمریکا در مقابل یک عمل انجام شده قرار گیرد.
در واقع نتانیاهو با ورود به مرحله الحاق بخشهائی از ساحل غربی از اول ماه ژوئیه،آن سیاست الحاقگرانه ای را دنبال میکند که دستکم از جنگ شش روزه 1967 به این سو دنبال کرده است.در بطن این سیاست هم بلندیهای جولان متعلق به سوریه به اشغال درآمده است و هم از طریق گسترش آبادیهای یهودی نشین در مناطق فلسطینیان ، اهالی بومی از سرزمینهایشان رانده شده اند. آن مساحتی که اکنون باقی مانده است حتی کمتر از بیست درصد مساحتی است که در نقشه تقسیم سازمان ملل به فلسطینیان تعلق گرفت.نوار غزه ظاهرا در دست فلسطینیهاست ، ولی چه کسی نمیداند که یک زندان بزرگ بی سقف است و همه روزه به بهانه وجود حماس خانه های مردم توسط بمباران ارتش اشغالگر بر سرشان خراب میشود.بخش دیگری هم که ظاهرا تحت قیمومیت دولت خود مختار محمود عباس است ، از آنچنان خود مختاری برخوردار است که دولت اسرائیل به خود اجازه میدهد هر زمان که لازم دید آبادیهای یهودی نشین در این منطقه بوجود آورد و همزمان به بهانه های گوناگون جولانگاه هر روزه نیروهای اشغالگر اسرائیل است.
روشن است که فلسطینیان این تجاوز آشکار و این الحاق گری جدید را بدون پاسخ نخواهند گذاشت. همین دوشنبه گذشته با وجود همه محدودیتهائی که دولت اسرائیل اعمال کرد،هزاران تن از مردم فلسطین در نزدیکی شهر جریکو دست به راه پیمائی زدند.شاید ترامپ و نتانیاهو در لحظه کنونی بتوانند بخش دیگری از سرزمین فلسطینیان را به خاک اسرائیل ملحق کنند ولی بدون تردید نمیتوانند رؤیای برحق ایجاد یک دولت فلسطین را از این مردم بگیرند.اینکه در لحظه کنونی جریانات ارتجاعی چون حماس و جمهوری اسلامی و یا دولت خود گردان فاسد محمود عباس خود را به مثابه نمایندگان مردم فلسطین جا میزنند ذره از این امر نمی کاهد که ملتی که بیش از هفت دهه است که برای تامین خواست عادلانه خود جنگیده و تسلیم این اشغالگران نشده است. این بار هم تسلیم نخواهد شد.بدون تردید آن نسلهائی که در ذهنیت تاریخی خود قهرمانیهای این مردم را حفظ کرده اند،آن نسلهائی که از زمانی که چشم گشوده اند،در اردوگاههای پناهندگی در آرزوی بازگشت به سرزمین خود و یا رؤیای یک زندگی انسانی را دارند با وجود عمیقترین تراژدی حاکم بر سرنوشتشان تن به این شرایط نخواهند داد. زخم دردناک آنان زخم عمیقی است که مهر خود را بر همه تغییر و تحولات این منطقه زده است.این زخم را نمییتوان با الحاق و اشغالگری التیام داد.
بدون تردید پیش روی جنبشهای اعتراضی در لبنان و عراق و تحول انقلابی در ایران شرایط عینی مساعدی برای رهائی مردم فلسطین از اشغالگری و از چنگال همه نیروهای ارتجاعی را فراهم خواهد ساخت. چه کسی میتواند مدعی شود که مقاومت یک ملت برای حق حیات را میتوان از طریق اینگونه سیاستهای نژادپرستانه و الحاقگرانه در هم شکست.