فاجعه دردناک انفجار در بندر بیروت، زیانهای انسانی و مادی آن، بحران اقتصادی و سیاسی این کشور را عمیق تر نموده است. تاکنون اجساد 157 تن از قربانیان این رویداد از زیر آوار بیرون کشیده شده است. 5 هزار تن زخمی شده اند و امواج انفجار به شعاع چندین کیلومتر، ویرانی و خسارت به بار آورده است. این انفجار بخشهای بزرگی از پایتخت لبنان را ویران کرد و حدود ۳۰۰ هزار بیخانمان به جا گذاشت. برآوردهای اولیه حکایت از 15 میلیارد دلار خسارت مادی دارد.
این رویداد در شرایطی اتفاق افتاد،که این کشور در باتلاق یک بحران اقتصادی عمیق دست و پا می زد. انفجار روز چهارم اوت در بیروت، فاجعه ای بود افزون بر مصائبی که جامعه لبنان سالها است با آن دست به گریبان است. لبنان به تناسب جمعیت 6 میلیون و 800 هزار نفری آن، بدهکارترین کشور جهان محسوب می شود. این کشور از لحاظ اقتصادی در آستانه ورشکستگی کامل قرار دارد. امروز بیش از نیمی از مردم آن زیر خط فقر زندگی می کنند. در فاصله کمتر از 6 ماه پول رایج این کشور،( لیره لبنانی)، 70 درصد ارزش خود را از دست داده و نرخ تورم به 90 درصد رسیده است. در کنار همه این ها، قبل از رویداد انفجار، قطعی مکرر برق، کمبود سوخت و از کار افتان سیستم خدمات شهری کارد را به استخوان مردم رسانده بود. در چنین شرایطی کرونا به داد رژیم حاکم رسید و مردم معترض را برای مدتی به ناچار به خانه هایشان برگرداند. معمولا هر فاجعه ای که بر سر ستمدیدگان و استثمار شدگان، فرود می آید، نهایتا به فرصتی برای استثمارگران و ستمگران تبدیل می شود. وضعیتی که کشور لبنان اکنون در آن قرار دارد، مصداق این تجربه تاریخی است.
در بحبوبه فجایعی که بر سر مردم این کشور آمده است، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، فرصت را برای محکم کردن جای پا در یکی از مستعمرات سابق خود، از دست نمی دهد. با عجله مستقیما به محل فاجعه می رود. دولت فرانسه که خود یکی از عوامل به ورشکستگی کشاندن این کشور است، به مردم قول می دهد که پیگیر انجام “اصلاحات” در این کشور خواهد بود. ماکرون، که به مردم لبنان بشارت پیگیری اصلاحات اقتصادی و سیاسی می دهد، همان کسی است که در کشور خود، در فرانسه، در سرکوب خشن معترضانی که خواهان اصلاحات در سیستم اقتصادی و سیاسی فرانسه هستند، با قدرت تمام، تردیدی به خود راه نمی دهد. اما اگر دولت فرانسه که به دلیل پیشینه تاریخی حضور در لبنان، برای خود حق ویژه قائل است، رقبای محلی و جهانی دولت فرانسه نیز بیکار ننشسته اند و هرکدام به نوعی دستاندر کار بهره برداری از فاجعه انفجار در بندر بیروت هستند. از جمهوری اسلامی گرفته تا دولتهای اسرائیل و ترکیه و عربستان سعودی و دیگران، هیچکدام حاضر نیستند میدان را برای رقبا خالی کنند و توطئه ها در لفافه دلسوزی برای مردم لبنان در حال شکل گیری هستند.
لبنان به مدت 400 سال زیر سلطه امپراطوری عثمانی قرار داشت. بعد از جنگ جهانی اول و فروپاشی این امپراطوری، به موجب قراردار “سایکس پیکو”، بخشی از خاورمیانه به کنترل دولت فرانسه در آمد. این دولت سهم خود از این قرار داد را به 5 بخش تقسم نمود، که یکی از آنها کشور لبنان امروز است. حاکمیت فرانسه بر لبنان تا سال 1943 ادامه داشت و در این سال و در گرماگرم جنگ جهانی دوم لبنان استقلال خود از فرانسه را به دست آورد. اما میراث دولت فرانسه در این کشور تقسیم قدرت بین فرقه های مذهبی موجود بود. در واقع آنچه که در لبنان می گذرد، نتیجه به بن بست رسیدن نظامی است که در آن قدرت سیاسی، بین احزابی تقسیم شده است که هر کدام به فرقه مذهبی و طائفه ای خاصی مربوط هستند. این تقسم بندی در عین حال به ابزار دخالت دولتهای منطقه ای در بحران لبنان تبدیل شده است و برای سالها منشاء جنگهای طائفه ای و مذهبی در این منطقه بود. طولانی ترین دوره این درگیریها در فاصله سالهای 1975 تا 1990 کشور لبنان را به ویرانه ای تبدیل نمود. سرانجام پس از 15 سال جنگ و کشتار و یرانی در کنفرانس “طائف”، با وساطت عربستان سعودی جایگاه هر کدام از گروههای درگیر بر اساس توافق جدید در ساختار قدرت تعیین گردید. به موجب این توافقنامه، نظام سیاسی جدیدی شکل گرفت که در آن ریاست جمهوری برای مسیحی های مارونی، نخست وزیری به سنی های دروزی و ریاست مجلس به شیعیان تعلق گرفت. پارلمان نیز با ۱۲۸ عضو بین مسلمانان و مسیحیان به طور مساوی تقسیم شد. اما از آنجا که طی نیم قرن اخیر جمعیت شعیان افزایش بیشتری داشته است، احزاب شیعه همواره به سهم خود در ساختار قدرت اعتراض داشته اند و از اینرو عملا برای خود دولتی در دولت بوجود آورده اند. دولتی غیر رسمی تحت نام “حزب الله لبنان” که نیروی نظامی و سیاست خارجی خود را دارد. در جنگهای داخلی در سوریه دوش به دوش نیروهای جمهوری اسلامی به دفاع از رژیم بشار اسد می جنگید و به ابزار سیاست های جمهوری اسلامی در قبال دولت اسرائیل تبدیل شده است. با این همه سئوال این است که در چنین شرایطی، لبنان به کدام سو می رود؟
از یک سو بدون کمکهای اقتصادی بین المللی، نظام سرمایه داری حاکم در این کشور نمی تواند بر سر پا بماند و از سویی دیگر دولت فرانسه در نقش “سخنگوی” این نظامی بین المللی هر نوع کمکی را موکول بر انجام “اصلاحات” در این کشور نموده است. اما اصلاحات مورد نظر چیزی جز اسم رمز خلع سلاح حزب الله و انحلال دولت در دولتی نیست که این گروه در داخل لبنان تشکیل داده است. بدون شک اعتراضات سال گذشته، که با شیوع بیماری کرونا فروکش کرده بود، از سر گرفته میشود. روز گذشته، هزاران لبنانی بار دیگر به خیابان آمدند. لبنان بار دیگر صحنه تظاهرات گستردهای در مخالفت با دولت و بزرگداشت قربانیان انفجار مرگبار در بیروت بود. تدوام و تکامل خیزش مردم لبنان فارغ از وابستگی های طائفه ای و مذهبی بر علیه نظام عقب مانده و ضد دموکراتیکی که نه بر اساس رای مردم، بلکه بر مبنای توافق بین احزاب مذهبی شکل گرفته است، تنها نقطه امیدی است که در برابر جامعه بحران زده و بلا دیده لبنان قرار دارد.