این روزها 40 سال از وقوع جنگ 8 ساله ارتجاعی ایران و عراق می گذرد. گرچه هر کدام از طرفین جنگ روز معینی را مطابق با اهداف تبلیغاتی خود بعنوان روز شروع جنگ عنوان می کنند اما حملات همه جانبه ارتش عراق به شهرها و روستاهای نوار مرزی در 31 شهریور، برابر با 22 سپتامبر آغاز گردید. جمهوری اسلامی هر ساله در این روز پیروزی نیروهای مسلح خود در جنگ را جشن می گیرد. آنها فکر می کنند مردم حافظه تاریخی ندارند. اما مردم به یاد می آورند که خمینی با سرکشیدن جام زهر در تیر 67 و قبول قطعنامه 598 پذیرفت که رژیم اش در جنگ شکست خورده است. اما خامنه ای در سخنرانی روز گذشته خود به مناسبت سالگرد جنگ، تلاش کرد تا این شکست را لاپوشانی کند وی هم مدیریت جنگ را و هم آتش بسی را که خمینی آنرا به نوشیدن جام زهر تعبیر کرده بود، “مدبرانه” خواند . آمارها و اطلاعاتی را هم که خامنه ای از خسارتهای این جنگ به دست داد، حتی در همین حد هم ، تا آنجا که جبهه های نبرد مربوط است، نشان می دهد که ، جمهوری اسلامی در این جنگ شکست خورده است.
در این شکی نیست که مسئولیت شروع جنگ با حکومت بعثی عراق بود و صدام حسین چند آتشباری محدود مرزی و شعارهائی مبنی بر صدور انقلاب اسلامی در آن دوره در ایران از سوی هواداران خمینی سر داده می شد را بهانه شروع این جنگ قرار داد، ولی مسئولیت تداوم آن پس از باز پس گیری خرمشهر و بیرون راندن نیروهای عراقی از خاک ایران در تاریخ سوم خرداد 1361 به عهده جمهوری اسلامی است.
خمینی با شروع جنگ آن را “نعمت الهی” و “برکت آسمانی” خواند و این جنگ را فعالانه در خدمت تثبیت حکومت اسلامی در ایران بکار گرفت. رژیم جدید در واقع برای درهم شکستن انقلاب ایران، برای باز پس گیری همه دستاوردهای دموکراتیکی که در آن دوره کسب شده بود، برای انحلال شوراهای کارگری، کشتار گسترده کمونیست ها و مخالفان رژیم اسلامی و در هم کوبیدن همه مطالبات و توقعات برآمده از انقلاب سال 57 از جنگ استقبال کرد. آنها با تداوم جنگ توانستند در همان سال های اول مقاومت مردمی را که نمی خواستند این چنین انقلاب شکوهمند و برحق شان بوسیله خمینی و جریان اسلامی مصادره شود در خون غرقه کردند. در کردستان به دلیل وجود یک مقاومت توده ای و مسلحانه و سازمانیافته که 13 ماه پیش از جنگ ایران و عراق شروع شده بود، کار رژیم پیش نرفت و شریان انقلاب ایران در کردستان همچنان جاری بود. اما به کارگیری جنگ برای سرکوب انقلاب به قیمت بسیار سنگینی برای مردم ایران تمام شد.
خود جمهوری اسلامی پذیرفته است که کشته های جنگ 500 هزار نفر بوده است. منابع مستقل این رقم را 700 هزار نفر تخمین زده اند. میلیون ها معلول جنگی که پس از سالها همچنان خود وخانواده هایشان آثار ویرانگر این جنگ را بر دوش می کشند را بایستی به این فاجعه بزرگ انسانی افزود.
واقعیت بسیار دردناک در میان تلفات انسانی این جنگ کشته و زخمی شدن کودکانی است که توسط رژیم اسلامی به جبهه ها گسیل شدند. سران جنایتکار جمهوری اسلامی که این غنچه ها را نشکفته پرپر کردند، حتی حاضر نشده اند آمارشان را منتشر کنند. فرماندهان تبهکار جمهوری اسلامی از این کودکان که از پشت میز مدرسه به جبهه های یکی از وحشتناک ترین جنگ های تاریخ فرستاده می شدند، برای پاک کردن میادین مین و سپر دفاعی برای پیشروی نیروهای رزمی استفاده می کردند. آن بخش از این کودکان که توانستند به طریقی از جنگ جان سالم به در برند دچار امراض روانی و عوارض وحشتناکی گردیدند که به “سندروم جنگ” مشهور است. این عوارض البته شامل حال بزرگسالان هم شد.
از مصائب دیگری که تا آخر عمر دهها هزار مجروح و معلول جنگی را رنج داد فقر شدید و آزار جسمی بود. در میان خیل کسانی که به جبهه های جنگ اعزام شده بودند، کسانی که باور کرده بودند می روند از راه فتح کربلا قدس را نجات بخشند، آنانی که فکر کرده بودند همه مسلمانان برابری هستند که به خاطر اسلام می جنگند، بعد از جنگ با حقایق دیگری آشنا شدند. آنها دیدند یک مشت سرمایه دار و دزد با ثروت هائی که از طریق جنگ چاپیده بودند بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی آنها حاکم شده اند. از جنگ برگشتگان نیز با بیکاری و تنگدستی و خانواده های متلاشی شده روبرو گردیدند. آواره ها یا همچنان آواره مانده و یا به شهرها و خانه های ویرانی برگشتند که دستاورد رژیم های بعثی و اسلامی بود. هرگونه اعتراض این از جنگ برگشته ها با بی اعتنائی و حتی با سرکوب جواب گرفت. دستور خمینی برای کشتار هزاران زندانی سیاسی در سال 67 برای مرعوب و ساکت کردن همین مردم حق خواه و معترض نیز بود. یاس و سرخوردگی حاصل از این وضع وحشتناک جمعیت بسیاری را دچار رنج دراز مدت کرد.
اما مصائب جنگ به موارد ذکر شده محدود نماند. پس از جنگ 16 میلیون مین خنثی نشده باقی ماند. این مین ها روزانه از مردم و بویژه کودکان قربانی گرفته و می گیرند. به اینها باید موشک ها، خمپاره ها، گلوله های توپ و فشنگ های عمل نکرده را هم افزود. در اثر این جنگ صنعت نفت، صنایع کلیدی، زیر ساخت های شهری و روبناها دچار خسارت بسیار سنگینی شدند که هنوز هم آثار آنها باقی است. دولت رفسنجانی بعد از جنگ خسارت های وارده بر ایران را یکهزار میلیارد دلار محاسبه کرد. از آنجا که هر دو رژیم جنایتکار جنگ را وسیعا به عرصه اقتصادی، بویژه در صنعت نفت گسترش دادند کارگران لطمات و خسارات بیشتری از آن دیدند.
مردم عراق نیز در نتیجه این جنگی که منافع دولت بعث و حکومت های پادشاهان و امرای عرب منطقه آن را به آنها تحمیل کرد، دچار تلفات، صدمات و خسارات سنگینی شدند که یک رقم آن حدود 400 هزار کشته است. صدها هزار زخمی و معلول جنگی، دهها هزار خانواده از هم پاشیده، کشتار 5000 نفر از مردم حلبچه طی چند دقیقه در نتیجه بمباران شیمیائی رژیم عراق، اینها تنها بخشی از کارنامه این جنگ ارتجاعی و ضد مردمی در سوی دیگر آن یعنی در عراق بود.
سرنوشت دهها هزار نفر از اسیران جنگی بخشی از داستان دهشتناک این جنگ است. اسیران جنگی در هر دو سوی ایران و عراق تحقیر شدند، شکنجه شدند و زندگی شان به تباهی کشیده شد. جمهوری اسلامی تا 12 سال پس از خاتمه جنگ نیز حاضر به مبادله آنها نبود و رنج بی پایان این اسیران بعد از آزادی هم هنوز مضمون رمان ها و خاطره نویسی هائی است که گوشه های ناگفته از ماهیت ضد انسانی دو طرف جنگ را آشکار می سازند.
بر این زیان ها باید مصیبت های دیگری را هم افزود. یکی از این مصائب منسجم شدن و تثبیت نیروی جنایتکار سپاه پاسداران بود که گام به گام بر مقدرات سیاسی، اقتصادی، اجرائی و قضائی مردم چنگ انداخته است. فرماندهان جنایتکار این نیرو به قیمت مصائب عظیمی که در این جنگ به مردم تحمیل کردند، قدرت و ثروت و پول های کلان اندوختند و به صورت برندگان اصلی جنگ درآمدند. اکنون چهل سال پس از آن جنگ ویرانگری که جمهوری اسلامی به جامعه ایران تحمیل کرد و از عواقب آن جان به در برد، در برابر موجی از نفرت مردمی و اعتراضات کارگری قرار گرفته است، اینبار نباید اجازه داد که از این بحران جان سالم به در برد.