امروز شنبه چهارم بهمن سالروز به خون کشیدن مبارزات کارگران مجتمع مس “خاتون آباد” درشهر “بابک” در استان کرمان است. کشتار کارگران در خاتون آباد در چنین روزی در سال ۱۳۸۲ در زمان صدارت اصلاح طلبان حکومتی روی داد. زمانی که خاتمی ها، کروبی ها و موسوی ها بر طبل دفاع از حقوق مدنی می کوبیدند. آنان ابتدا در مقابل فشار نهادهای کارگری در داخل و خارج کشور قول دادند که این جنایت را پیگیری و عاملین و آمرین کشتار کارگران را معرفی کنند. اما طبق معمول این بار نیز نه تنها به وعده خود عمل نکردند بلکه تلاش نمودند این کشتار را نیز به فراموشی بسپارند و به سیاستهای ضد کارگری خود ادامه دهند.
اعتراض کارگران مجتمع مس خاتون آباد روز ۱۵ دیماه آن سال و زمانی آغاز شد که مدیریت معدن ذوب مس “خاتون آباد” به بهانه پایان یافتن کار ساختمانی این مجتمع، ۲۰۰ نفر از کارگران را اخراج کرد. در این روز کارگران این مجتمع با اطلاع از تصمیم مدیریت و در اعتراض به اخراج خود دست از کار کشیدند و تجمع اعتراضی برپا کردند. در برابر اعتراض کارگران مسئولین شرکت به آنان قول بازگشت به کار دادند و با این وعده کارگران به اجتماع خود پایان دادند. اما با گذشت دو هفته نشانه ای از اجرای وعده کارفرمایان دیده نشد. به این دلیل کارگران روز ۲۸ دیماه یک بار دیگر دست به تجمع و تحصن زدند و این بار همراه خانواده هایشان در خاتون آباد جاده منتهی به مجتمع مس را مسدود کردند. با این وجود مسئولین شرکت همچنان به خواست های کارگران بی اعتنا بودند. اما صبح روز جمعه سوم بهمن، نيروهاى حکومتى و يگان ويژه نيروى انتظامى از زمین و هوا با انواع اسلحه و هليکوپتر به کارگران متحصن و خانوادهایشان حمله ور شدند و دهها نفر را به شدت مضروب کردند. در نتیجه یکی از کارگران براثر تیراندازی نیروهای رژیم جان باخت.
روز چهارم بهمن اعتراض کارگران و خانواده هایشان در داخل شهر بابک ادامه یافت و کارگران در مقابل ساختمان فرمانداری این شهر دست به تجمع و تظاهرات زدند. نیروهای رژیم به دستور فرماندار شهر مستقیما بر روی کارگران معترض آتش گشودند و در جریان آن نیز چهار تن دیگر از کارگران به نام های”ریاحی، جاویدی، مهدوی، مومنی و یک دانش آموز به نام پورامینی جان باختند و بیش از ۳۰۰ نفر زخمی شدند. کارگران معترض مورد پشتیبانی اکثریت مردم شهربابک قرار گرفتند و شهر به تعطیل کشیده شد. اگرچه سبعیت افراد و مقامات محلی رژیم که مستقیما از مرکز برای سرکوب کارگران دستور می گرفتند سرانجام این حرکت کارگری را سرکوب کرد اما جنایت رژیم در خاتون آباد موجب گسترش نفرت عمومی از جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان حکومتی شد که با وعده اصلاحات در زندگی مردم بر سر کار آمده بودند.
هرچند رویداد خاتون آباد شکل عریان کشتار کارگران بود، اما مجتمع مس سرچشمه سالهاست که در اشکالی دیگر هم از کارگران قربانی می گیرد. این مجتمع نیمه خصوصی و نیمه دولتی، تحت کنترل شرکت ملی صنایع مس ایران قرار دارد. زنجیره معادن مس سرچشمه گرچه معادن روباز هستند اما از جمله نا امن ترین معادن جهان به شمار می آیند و هر ساله شمار زیادی کارگر به دلیل فقدان استانداردهای ایمنی و از جمله به دلیل گاز گرفتگی جان خود را در آن از دست می دهند. کشتار کارگران خاتون آباد ناشی از دعوای بین جناحهای رژیم نبود، بلکه نشانه سرسختی کل بورژوازی ایران در مقابل اعتراض کارگران به سیاست تعدیل نیروی کار بود. اجرای عملی سیاست خصوصی سازی که از سال های پایانی دوره ریاست جمهوری “رفسنجانی” آغاز شده بود در دوره “خاتمی” با شدت بیشتری دنبال می شد. به موجب این سیاست کارگران را هزار هزار و بدون هیچگونه تامین اجتماعی اخراج می کردند و بعد از مدتی تعدادی از آنان را که متخصص تر بودند با قراردادهای موقت و دستمزدی کمتر از نو به کار می گرفتند.
به گلوله بستن کارگران خاتون آباد در آن هنگام رویدادی نبود که اصلاح طلبان حکومتی در قدرت به اشتباه از دست شان در رفته باشد. در آن دوره بیش از ۴۰ هزار کارگر در بخش های متفاوت صنایع و معادن در استان کرمان کار می کردند. بیشتر آنها مؤسساتی بودند که به وسیله دولت و بخش خصوصی مشترکا اداره می شدند. رژیم به طور جدی در پی اجرای سیاست تعدیل نیروی کار در این بخش از صنایع ایران بود و می خواست از آن نمونه یک الگوی موفق برای همه بخش های دیگر صنعتی و تولیدی بسازد. مبارزه کارگران خاتون آباد نیز اگر به پیروزی می رسید به مقاومت کارگران در برابر سیاست اقتصادی آن هنگام اصلاح طلبان حکومتی در ابعاد وسیع تری دامن می زد. پس می بایستی در نطفه خفه می شد. فرماندار شهربابک که فرمان تیراندازی به سوی کارگران و خانواده هایشان را صادر کرد، دچار خشم آنی نشده بود، بلکه وی و دستگاه های سیاستگذار در تهران از روز ۱۵ دیماه تا روز چهارم بهمن فرصت داشتند که در این مورد فکر کنند. واکنش سبعانه آنان در مورد این اعتراض کارگری از آن جهت بود که تصور می کردند می تواند همه گیر شود. همزمان با این رویداد دولت اصلاحات چندین تبصرۀ دیگر به زیان کارگران را بر قانون کاری که خود در اصل بر اساس منافع سرمایه داران تدوین شده بود، افزود. افزودن اصلاحیه های پی در پی در قانون کار و شلیک مستقیم به سینه کارگران، اجزای مختلف یک سیاست واحد ضد کارگری بودند. تجربه خاتون آباد که بهای سنگینی برای آن پرداخت شد به طبقه کارگر ایران نشان داد که وقتی پای منافع طبقاتی به میان می آید، جناح های مختلف در حکومت سرمایه داران، علیرغم تفاوت هایشان، در برابر مبارزه کارگران یکسان عمل می کنند. بی جهت نبود که در خیزش دی ماه ۹۶ کارگران و توده های بپا خاسته در جریان اعتراضات خود با بانگ رسا شعار “اصلاح طلب، اصول گرا دیگر تمومه ماجرا” را سر داده و تکرار می کنند. این تحول در آگاهی توده ها نسبت به ماهیت اصلاح طلبان ، در تجربه مبارزات کارگران و به بهای رنج و خون آنان بدست آمده است.