یونسکو، سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد در ۲۶ اکتبر ۱۹۶۶ میلادی در چهاردهمین نشست کنفرانس عمومی خود با عنوان “پیکار با بی سوادی”، ۸ سپتامبر، برابر با 17 شهریور، را روز جهانی سوادآموزی نامگذاری کرد. این روز با این هدف تعیین گردید تا دولت ها تشویق شوند با فراهم کردن امکان دسترسی برابر به آموزش برای شهروندان، بیسوادی را ریشه کن کرده و زمینه برای تامین صلح در جوامع را فراهم سازند. علیرغم هر نیت خیری که پیشنهادکنندگان این روز داشته اند این هدف بعد از 55 سال نه تنها متحقق نشده، بلکه بر طبق آخرین آمار در میان کودکان و بزرگسالان 773 میلیون نفر در جهان نه میتوانند بخوانند و نه بنویسند و نه “چهار عمل اصلی” را به کار گیرند. تا قبل از ورود دیجیتال و اینترنت اینها موازین بنیادین سواد به حساب می آمدند. اکنون توان استفاده از اینترنت به این موزاین اضافه شده است.
در ضمن زمینه ای برای صلح نیز فراهم نشده که هیچ، در چندین کشور جنگ های مستقیم و نیابتی امپریالیستی و یا حالت جنگی وجود دارد که میتوان به تعدادی از آنها نظیر فلسطین اشغالی، افغانستان، سوریه، جمهوری آفریقای مرکزی، عراق، لیبی، مالی، سومالی، سودان جنوبی و یمن، اشاره کرد.
میزان سواد و بیسوادی در کشور های مختلف متفاوت است و گاه به علت نبود آمار، تعیین این میزان نا ممکن میگردد. برای نمونه در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی آمار درستی از میزان بیسوادی وجود ندارد. زیر تحت این حاکمیت، آمارِ مصائب پخش نمیشود و کابینه رانت خوار و نفتی و کل حاکمیت احتیاجی به استفاده ندارد. گرچه جامعه از داشتن آمار رسمی محروم است اما گاهی در میان رقابت های موجود در بین کاربدستان واقعیاتی افشا میشود. رئیس نهضت سواد آموزی رژیم در سال 2014 میلادی (1993 خورشیدی) اعتراف کرد که 10 میلیون بیسواد و 11 میلیون کم سواد در کشور وجود دارد. اینگونه اعترافاتِ نادر امکان افشای آمارهای دروغین را فراهم میکند.
در دیماه 1399 رئیس کمیسیون آموزش در مجلس ادعا کرد که پیشرفت خوبی در عرصه آموزش بدست آمده است. او گفت در سال 1395 هشت میلیون بیسواد مطلق در ایران وجود داشت و اینک این رقم به یک میلیون و هفتصد هزار بیسواد کاهش پیدا کرده است. این ادعای دروغین در حالی مطرح میشود که سران کشور با سیاست های فاجعه آفرین در مقابله با اشکال گوناگون ویروس کرونا در جامعه و از جمله در میان کودکان و نوجوانان، بیسوادی در کودکان و جوانانِ واجب التحصیل را گسترش داده اند. بنا به خبر مندرج در همشهری شرایط کرونایی موجب شده تا 3 میلیون تن از این کودکان از تحصیل بازمانند. همشهری که در اواخر خرداد 1400 این آمار را پخش کرده در ادامه نوشته است که بیشتر بازماندگان از تحصیل کودکان یا نوجوانانی هستند که یا به ابزار هوشمند مثل موبایل و تبلت دسترسی ندارند یا در مناطقی زندگی میکنند که اینترنت در آنجا وجود ندارد.
گذشته از کمیتِ دانش آموزان باید به کیفیت آموزش در سایه این حکومت اسلامی و مافیایی نیز پرداخت. رژیم اسلامی ایران، حکومتی سرمایه دارانه است که بر اساس اسلام سیاسی اداره میشود. سرمایه دارانه است زیرا بر اساس مالکیت خصوصی و مناسبات ستمگرانه و نابرابر بین کارگر و کارفرما اداره میشود. اسلامی است زیرا افسانه های خرافه آمیز نظیر “داستان خلقت” پایه ایدئولوژیک آن می باشد. دانش آموزان از همان ابتدای کودکی باید بویژه در عرصه علوم انسانی و اجتماعی، خشک اندیشانه طوری بار بیایند تا «حقانیت» مناسبات حکومتی و طبقاتی برایشان قابل قبول و توجیه پذیر گردد. از آنجا که خرافات و تحریف های کلیشه ایِ تدریس شده در مدارس، تحقیرآمیز و دروغ بوده و هست لذا با واقعیات زندگی دانش آموزان ناخوانا و لاجرم آزار دهنده میگردد. پس مواد تحصیلی باید به آنها از طریق حفظ کردن غیر خلاق و کتک و توهین تحمیل گردد.
دانش آموزان دختر و پسر فرزندان مردم در جامعه سیاسی ایران هستند. گرچه میلیون ها تن از شهروندان، بویژه کارگران و زحمتکشان از سواد کلاسی محروم بوده اند، اما در مکتب جامعه، تماس با سازمان ها، احزاب و افراد پیشرو، ناراضیان مبارز و انقلابیون کمونیست، شرایط و سنت های موجود در محیط کار، رسانه های اپوزیسیون و نظایر آنها آموزش دیده و نسبت به فقرآفرینی و جنایات سران رژیم، دانش آموزان را مطلع میکنند. دانش آموزان همچنین در تماس با پدر و مادر و سایر مردمِ آگاه، نسبت به شکاف طبقاتی و بحران های اجتماعی، اقتصادی، ایدئولوژیک و فرهنگیِ رژیم مطلع میشوند. به آنها گفته خواهد شد که ده میلیون زن و مرد دانش آموخته در جامعه وجود دارند که اکثریت آنها بیکار و بی آینده هستند. کاربدستان وزارت آموزش و پرورش برای کنترل دانش آموزانی که در خارج از محیط مدرسه آموزش دیده و معترض گشته اند مدارس را به صورت جولانگاه جاسوسان و آخوندها در آورده است. وقتی آنها در می یابند که فعالیت های اینگونه کسان برای کنترل دانش آموزان کافی نیست از مواد مخدر علیه آنها استفاده میکنند.
بیسوادی یکی از مصائبی است که در نتیجه سیستم خرافه آفرین سران رژیم و فقر به مردم جامعه تحمیل شده است. ریشه کن کردن آن مستلزم مبارزه برای سرنگون کردن نظام حکومتی جمهوری اسلامی و تغییر آن با رژیمی است که به انسان های دور از خشک اندیشی و خلاق احتیاج داشته باشد.