حزب کمونیست ایران

نگاهی از بیرون به تعارضِ اوکراین

شباهنگ راد

سر انجام دولت روسیه در ادامۀ کش‌مکش‌های سیاسی – رقابتی به اوکراین حمله و جنگِ خانما‌سوزی را به توده‌های ستم‌دیدۀ این‌کشور تحمیل کرده است. از یک نگاه و بنابه ارزیابیِ ژورنالیست‌های امپریالیستی می‌شود یکی از طرفینِ جنگ را محق، و طرف دیگر را بناحق دانست؛ می‌توان نادُرستیِ جنگ را به آغازگر آن نسبت داد و از درکِ ماهیتِ حقیقی آن صرف‌نظر کرد؛ نیز می‌توان تصویرپردازی‌های سیاسیِ بسیار ساده‌انگارانه، مبنی بر جنگِ بلوک و قطب‌بندی‌های امپریالیستی ارائه داد و به جهان دو قطبی و یا چند قطبی اشاره کرد! جهانِ دو و یا چند قطبی‌ای که قبل‌ترها پروندۀ آن بسته و همه با بینش واحد و علی‌رغم تضادهای چند، درپی حفظ مناسباتِ امپریالیستی، تعرضِ به ثروت‌های جامعه، کارگران، زحمت‌کشان، باز تعریف و تقسیم مجددِ جهانِ سرمایه‌داری‌اند. به‌همین دلیل ضروری‌ست تا از بیرون به مناقشات و تعارضِ اوکراین [یعنی خارج از هیاهوهای رقبای امپریالیستی و نیز دیدگاه‌های نامطابق با قانون‌مندی‌های حاکم بر جهان سرمایه‌داری] نگاه کرد.

ولی قبل از هر چیز، نظر به این‌موضوع بی‌حاصل نیست که حمله به زیرساخت‌های جامعه و نیز به زندگی و به خانه‌های غیراستانداردِ مردمِ اوکراین، قضیه‌ای ضد انسانی و در همان‌حال تجاوزگرانه است و ربطی به نیازهای جامعۀ بُحران‌زده و بهبودی زندگی مردم ندارد؛ عللِ اساسی آن‌هم، مربوط به پیوستن بعضاً کشورها به جمعیتِ ناتو و یا به دیگر دول امپریالیستی نیست. صورت مسئله‌هایی که سرمایه‌داران طراح آنند و ورودِ بی‌رویه به این مباحث، گم‌راه کننده و در همان‌عین انحراف از ارائۀ درکِ صحیح از ماهیتِ جنگ‌های سازمان داده شده توسط قدرت‌مداران بین‌المللی است.

درهرصورت قدرت‌مداران بزرگ فضای میلیتاریستی و جنگِ دیگری را در گوشه‌ای از جهانِ سراسر فقر و نداری، به توده‌های ستم‌دیده تکلیف و میلیاردها دلار هرینه کرده‌اند تا هژمونی خود را به اثبات برسانند. جنگی که پیشاپیش متضرران و سودبران آن مشخص است. یعنی این‌که سود آن، از آنِ سیاست‌مداران، کمپانی‌های اسلحه سازی، شرکت‌های ساختمانی و راه‌سازی و نظایر این‌هاست و در این‌بین نصیبِ جامعه و مردم، خرابیِ زیرساخت‌ها و بازپرداختِ هزینه‌های پس از جنگ خواهد بُود. همۀ جنگ‌های امپریالیستی پیروِ این خصوصیت‌اند و بدون کم‌ترین شبهه‌ای برپائی جنگ و جنایت در اوکراین هم، فارغ از سیاست‌های فوق و درضمن ابتدا به‌ساکن نبُوده و نیست. حاوی پیش‌زمینه‌هایی هم‌چون آشفتگیِ روزافزونِ نظام‌های سرمایه‌داری، برکناریِ «ویکتور یانکوویچ» از حامیان دولت روسیه و نیز از مخالفان عضویت اوکراین در پیوستن به ناتو، مرتبط به حملات پی‌درپی دولت اوکراین به منطقۀ دونباس و جمهوری‌های خودخواندۀ «دونتسک و لوهانسک» و نیز در ارتباط با زیرپا گذاشتن توافقات امپریالیستی در وقت‌های متفاوت در یکی دو دهۀ اخیر است. پس، به‌خطا خواهیم رفت، چنان‌چه به‌خواهیم جنگِ اوکراین را  خارج از تنش‌ها و رقابت‌هایی که طی یکی دو دهۀ اخیر تجلی خود را در “انقلاب‌های رنگین” به‌نمایش گذاشته‌اند، توضیح دهیم. مگر به‌غیر از این بُوده و هست که جنگ‌های امپریالیستی با چنین قصدی سازمان داده شده‌اند و همۀ آن‌ها از مضمون و از محتوای واحدی برخُوردارند؟ در حقیقت فیلم‌نامه‌ها بیش‌تر شیبه به‌هم و در این‌بین بازیگران و مناطق متغییر و قابل جابه‌جا هستند. از جنگ به بهانۀ مبارزه با کُشتار سلاح‌های جمعی، بزیر کشیدن دیکتاتورها و جای‌گزین کردن دمکراسیِ ادعایی گرفته، تا تلاش و جدل بر سر عدمِ وصلِ سیاسی مملکتی به گوشه‌ای دیگر از جهان سرمایه‌داری و غیره، حکایت از آن دارد که یکی از سیاست‌های اصلی دولت‌های امپریالیستی، سازماندادن و برپایی جنگ‌های مخرب در گوشه و کنار دنیاست. سیاست جنگی‌ای که بنابه خبرگزاری‌های امپریالیستی برابر با 1500 میلیارد دلار در سال می‌باشد. بدین‌ترتیب نظر به “برقراری دمکراسی” و یا “مبارزه” با دیکتاتورها و امثالهم از جمله ظواهر امر به‌حساب آمده و تهی از حقیقت است.

اگرچه قرار بر این بُود هم‌زمان با “برقراری نظم نوین جهانی”، دنیا در آرامش و مردم بدُور از تبعیضات، تفاوتِ رنگِ پوست و نژاد و یا برتری فرهنگ، از جهانِ پُر از ثروت بهره‌مند شوند و خبری از تنش‌ها و بی‌عدالتی‌های مختصِ جهانِ دو قطبی نباشد! اگرچه قرار بر این بُود تا مردم در جهانِ سازمانداده شدۀ تک‌قطبی، بدُور از تعرض و آن‌هم با یکپارچگی تمام به جنگِ آلودگی‌ها و تغییرات اقلیمیِ حاصل سیاست‌های آلودۀ حاکم بر جهان بروند و زندگی بهتری را برای آیندگان‌شان فراهم سازند! ولی آن‌چه میلیاردها انسان دردمند با آن‌ها رودررو شده‌اند، درگیری‌های به‌مراتب خشن‌تر و خونین‌تر، بمباران‌های شدیدتر به خانۀ محروم‌ترین اقشار جامعه، تعرضِ وسیع‌تر و بی‌رحمانه‌تر به‌مدارس و کودکان، دامن زدن بیش‌تر به اختلافات قومی و قبیله‌ای، نژادی، ناسیونالیستی، و تخریب هر چه بیش‌تر محیط زیست و نظایر این‌ها است. موضوعاتی که پایانی در آن‌ها متصور نیست و دارد هر روز قربانیان تازه‌تری می‌گیرد. به‌طور مثال [در عرصۀ جنگ] کُشته شدن بیش از 200 هزار نفر در افغانستان، کُشته شدن بیش از 160000 هزار نفر در سه سالۀ اوّل جنگِ [یعنی از سال 2003 تا 2006] عراق، و در ادامه جنگِ لیبی بیش از 100000 قربانی برجای گذاشت و در سوریه هم 494438 نفر جان خود را از دست داده‌اند؛ پُر واضح است‌که این قتل‌ها در چهارچوب باز تعریف “نظم نوینی”ست که سرمایه‌داران مولد آنند. در ادامه اگر بخواهیم به آواره شدن میلیون‌ها انسان در این چند ساله و نیز به تخریب زیرساخت‌ها چندین میلیاردی اشاره کنیم، آن‌وقت کمی بهتر می‌توانیم به عمق فاجعه و به ماهیتِ جنگ‌های سازمانداده شدۀ قدرت‌مداران بین‌الملی پی ببریم.

خلاصه و بنابه چنین نتایج مخرب‌باری، از درونِ جنگِ اوکراین هم چیزی به‌غیر از آن‌چه را که از درونِ دیگر جنگ‌های امپریالیستی بیرون آمده است، نیست. جنگی که طراحی و نقشۀ آن در جهتِ حفظ و نگه‌داری مطلوب‌تر سیستم و مناسبات بُحران‌زدۀ امپریالیستی تنظیم شده است و مقصود آن، کنترلِ لوله‌های نفت و گاز از یک‌طرف، و نیز نظارتِ پایگاه‌های سلاح‌های هسته‌ای و بیولوژیکی، فروش سلاح‌های سبک و سنگین و دیگر ثروت‌های اوکراین از طرف‌دیگر است. با این اوصاف نه تنها مردم اوکراین، بساکه جامعۀ انسانی و مدافعین حقوق بشریت در پهنۀ جهان هم دارند هزینۀ چنین جنگ‌هایی را پرداخت می‌کنند. زیراکه جنگ یکی از پُردرآمدترین حوزۀ اقتصادی امپریالیست‌ها به حساب آمده – و می‌آید – و بی‌علت هم نیست که بار دیگر و پس از، از رونق افتادن “مبارزه” با ویروس کُرونا، کارخانه‌های تسلیحاتی [بعد از دو سه سال کسادی] با شتاب هر چه بیش‌تری [و آن‌هم در چهارچوب دشمن‌تراشی‌های فرضی و غیر طبقاتی] براه افتاده‌اند، و به‌موازات آن‌ها دولت‌های امپریالیستی از جمله امریکا، انگلیس، آلمان، فرانسه و دیگر دولت‌های وابسته، به بودجه‌های نظامی خود افزوده‌اند تا جهان را در مسیر طبقۀ سرمایه‌داری هدایت کنند. سیاست و فلسفۀ جنگی‌ای که بُنیاناً در تقابل یبا سیاست و فلسفۀ جنگی کارگران، زحمت‌کشان و دیگر توده‌های ستم‌دیده قرار دارد.

به دیگر سُخن جهان وارد تنش تاریخی دیگر و در مسیرِ ناامنی هر چه بیش‌تر در گشت‌و‌گذار است و بی‌شک جنگ اوکراین هم در چنین راستایی قابل تبیین است و مهم‌تر این‌که در تضاد با سیاست‌های توافق شدۀ قدرت‌مداران در عرصۀ بین‌المللی نیست و نیز بیعد بنظر می‌رسد جنگ در اوکراین خاتمه یابد؛ به‌همان دلیل که در دیگر مناطق جنگی شعله‌های آن خاموش نشده و شکل و شمایلِ دیگری بخود گرفته است. درنتیجه و بنابه شواهد و عکس‌العمل‌ها، در آینده دسته‌جاتِ مسلح و آن‌هم مطابق با شرایط جدید در مقابل هم خواهند ایستاد و از جامعه و از  مردم هزینه خواهند گرفت. اگرچه نباید بی‌توجه به این مبحث بُود که سال‌هاست منطقۀ دُونباس و محرومان جمهوری‌های خودخوانده، در ابعادی گُسترده، درگیر جنگِ بی‌رحمانۀ دولت هوادار غرب و دار و دسته‌های دولت روسیه در اوکرین هستند؛ نیز نباید بی‌توجه بُود که هیچ‌یک از آن‌ها و علی‌رغم ادعاهای انسان‌دوستانه، مخالف شعله‌ورتر شدن جنگ‌های خانمان‌سور و در همان‌حال تضمین و تأمین جان و زندگیِ کارگران و زحمت‌کشان، زنان و کودکان نبُوده و نیستند. زیراکه وظیفۀشان پیگیری سیاست و حراست از سیستم امپریالیستی و نیز فروشِ بیش از پیش سلاح‌های کُشنده است؛ غرض‌شان، تخریب و آواره کردن مردم و در همان‌عین جلوگیری از هرگونه اعتراضات ضد جنگ و تحرکات احتمالیِ رادیکالِ کارگران و زحمت‌کشان از حکومت‌مداران و دولت‌مردان است. مضافاً نباید بی‌توجه به این مسئله بُود که چنین بلبشوهایی بافتارِ اعتراضات و جنبش‌های مردمی را تحت‌الشعاع‌ی خود قرار داده و مجالی برای درکِ ریشه‌ای آن باقی نمی‌گذارد. در چنین شرایط و موقعیتیٍ بی‌سرپناهی و فرار از خانه و کاشانه و بخصوص حفظ جانِ کودکان از زمره اولویت‌های قربانیان سیاست‌های جنگی امپریالیست‌ها را تشکیل می‌دهد و بنابه ده‌ها مورد [و از جمله به‌دلیل فقدان سازمان‌های کمونیستی با برنامه در درون] مجال هر نوع حرکت سازمانیافتۀ توده‌ای و تعرضی را محدود و محدودتر می‌کند. با این‌حال مردم اوکراین این‌روزها جدا از ناامنی جانی و تحملِ زندگی مشقت‌بار، با جنگِ ناخواسته‌ای روبرو شده‌اند که بانی آن بزرگان سرمایه‌اند. جنگی که همه و جدا از تضادِ منافع و رقابت‌های غیرطبقاتی، در برپائی و در ادامۀ آن موافق و ذینفع‌اند. از دولت امریکا و کشورهای ناتو گرفته تا دولت روسیه و دیگر عناصر وابسته بدان‌ها با تمام توان کوشیده‌اند تا زمینۀ و تنور جنگ را آماده‌تر و داغ‌تر کنند و به بدبختی‌های جامعه و به تیره‌روزی میلیون‌ها انسان دردمند جهان بی‌افزایند. جنگی که از هم‌اکنون اثرات مخربِ خود را در افزایشِ کالاهای اولیه زندگی، در بالا رفتن بنزین و نیز در دیگر نیازهای ابتدائی مردم جهان بر جای گذاشته است. پس هیچ دولت امپریالیستی‌ای تماشاچی و در همان‌حال محق و بدون منفعت نیست و از زمره برندگان اصلی آن به حساب آمده و می‌آیند. یکی پیش‌تر و از طریق ارتباطات جمعیِ دروغین‌اش، [و در توافقِ ضمنی] به خصومت‌ها افزوده است و دیگری آنش‌بیار معرکه، و بدنبال عناصر و دولت‌های وابسته بدان‌ها هم به‌عنوان بازیگران اصلی، وارد جنگِ مطابق با منافع‌ی قدرت‌مداران بزرگ شده‌اند؛ جنگِ رقابتی‌ای که پیروِ دو سیاست و دو ایدولوژی متضاد از هم نیست؛ بی‌سبب هم نیست که کم‌تر عنصر و یا تجمعِ مردمی از چنین وضعیتی خُرسند است؛ نیر کم‌تر کسی بر این نظر است‌که سران امپریالیست، تابع دو منفعت متضاد از هم‌اند. به‌طوریقین نه دولت روسیه نمایندۀ کارگران، زحمت‌کشان و محترم شمردن به حقوق دیگر جوامع‌ی بشری‌ست و نه اتحادیۀ اروپا و ناتو و دولت امریکا، امیدها و آرمان‌های مردم اوکراین‌اند. پوتین، مکرون، بایدن، جانسون و زلنسکی و امثالهم، وابسته به سیستم و نظامِ امپریالیستی‌اند و کم‌ترین تفاوتی از یک‌دیگر ندارند. پس جنگ‌شان در خدمت به تخریبِ زیرساخت‌های جامعه، فروشِ بیش از پیش تسلیحات و ابزار و آلات نظامی، سهم‌یری بیش‌تر و کنار زدن جناح‌های رقیب و در ادامه جلوگیری از جنبش‌های اعتراضی و رادیکال کشورهایی هم‌چون اوکراین است، در حالی‌که جنگِ کارگران و زحمت‌کشان، تقسیم ثروت‌های جامعه، برقراری آرامش و امنیت برای ستم‌دیدگان و کودکان، هم‌زیستی و هم‌یاری با دیگر کارگران و زحمت‌کشان و آن‌هم بدُور از تنش‌های سازمانداده شده توسط جانیان بشریت است. این‌ها فلسفه و خصلت جنگِ طبقۀ کارگرِ جهان در قبال سیاست‌های جنگی امپریالیست‌ها است.

6 مارس 2022

15 اسفند 1400