شباهنگ راد
8 تیر 55، تنها یادآورِ جانفشانی چند تن از کمونیستهای عملگرا نیست، بلکه زنده نگهداشتن حافظۀ تاریخی از جنایتیست که نظام پهلوی در حق فرزندان کارگران و زحمتکشان مرتکب شده است؛ زنده نگهداشتن سیاستِ نظامی استکه درپی تداومِ “جزیرۀ ثبات و آرامش” امپریالیستی بُود و بههمین دلیل، تا توانست به دستگیری، شکنجه و اعدامِ کمونیستها، مبارزین، مخالفین و نیز به سرکوبِ اعتراضات کارگری و تودهای پرداخت.
البته سبک و طریقۀ نظامِ پهلوی [بهمانند دیگر نظامهای سرکوبگر]، بهیکروز و به 8 تیر 55 محدود نمیشود و تقویمِ سیاسیاش، پُر از تجاوز و تعدی به جامعۀ اعتراضی از یکسو و تاراج اموال عمومی از سویدیگر است. بیش از 50 سال غارتِ ثروتهای جامعه، بیش از 50 سال زیرپا گذاشتن پایهایترین حقوق کارگران، زحمتکشان، زنان، جوانان، کودکان و احداث زندانهای مخوف، حکایت از آن دارد که حکومت سلطنتی، همۀ رسالت و هموغماش، سرکوب خشن و عریان، تالانِ سرمایههای مملکت و نیز پیشبُرد سیاستهای دیکته شدۀ امپریالیستها در درون جامعه بُود. اسناد موجود است و نیازِ آنچنانیای برای بازخوانی سیاستهای ضد انسانی حکومت پهلوی نیست. نیز صدمهدیدگانِ حکومت پیشین زندهاند و هیچ راه و مجالی برای پنهانکاری و یا فرار از اعمال شنیع نیست. اگرچه در دنیا مجازی ما شاهدِ عکسالعملِ دنبالچههای سرمایه هستیم و دارند با وقاحت و با خودفروشیِ سیاسی، نظر خود را بروز میکنند و حقایق را وارونه جلوه میدهند، ولی علیرغم تلاشهای فریبکارانه نمیشود تاریخِ اعتراضات کارگری، تودهای و کمونیستیِ ایران را جابهجا، و یا اینکه در قالبِ منفعت شخصی – گروهی نوشت؛ زیراکه داستان نیست و برگرفته از رویدادها و رخدادهای مبارزاتی – سیاسیست که پدیدآورندۀ آن، طبقۀ بالنده و میرنده است؛ حاصلِ کنشها و واکنشهای دو سوی جبهه، یعنی جبهۀ مدافعی برقراری نظموترتیب نظامِ سرمایهداری، و نیز جبهۀ تغییر به نفع سازندگانِ اصلی جامعه [یعنی کارگران و زحمتکشان] است. بیتردید «حمید اشرف» و دیگر یاراناش به جبهۀ دوّم تعلق داشتند و بههمین علت نام و اعمالشان در جنبشِ [تداومدارِ] ایران ثبت شده است.
بدینترتیب آنچه در سالگرد جانباختن «حمید اشراف» و دیگر یاراناش [رضا یثربی، سیدمحمد حسینیحقنواز، محمدمهدی فوقانی، عسگر حسینیابرده، یوسف قانع خشکبیجاری، طاهره خرم، غلامرضا لایقمهربانی، علیاکبر وزیری اسفرجانی، فاطمه حسینی] مدنظر است، آن استکه، چرا شاگرد شوفرهای پهلوی اینروزها دارند در قسمت رسانهها، بر چسب کالای از مصرف افتاده را تازه میکنند؟ چرا بار دیگر دمودستگاههای تبلیغاتی وابسته به سرمایه دارند، میدان را برای باقیماندهگان و حامیان نظامهای ظلم و جنایت بازتر میکنند و به تحریف حقایق میپردازند؟ در حالیکه نظامِ پادشاهی پاسُخ خود را از جانب کارگران، زحمتکشان، زنان و جوانان و دیگر تودههای ستمدیده و بهخصوص در سالهای 56 و 57 گرفته و مجال و راهِ بازگشت آنرا بسته است. خلاصه ایننوع تقلاءها در پاسُخ به کدام نیازها و ضرورتهاست؟
قبل از هرچیز اشاره به اینمورد بیحاصل نیست که کمتر کسی، از دلائلِ اعتراضات تودهای سالهای 56 و 57 ناآشناست؛ کمتر کسی علتها را در نادُرستی درکِ مردم از رفتار و کردارِ سردمداران نظامِ پهلوی میداند. نسل آنزمان کاملاً به انگیزۀ اصلی آن آشناست و نیز متعاقباً دیده است که به چه دلیل صحن جامعه، به میدان نبرد و رودررویی قربانیان نظام امپریالیستی با ارگانهای حافظ بقای آن تبدیل شده بُود. همه فهمیدند که علت در فقدان دمکراسی، بگیر و به بندِ بهترین فرزندان مردم، و در همانحال تلنبار کردن و بالا کشیدن ثروتهای جامعه از سوی حکومتمداران بُود. درهرصورت بیش از 40 سال استکه از آن زمان میگذرد و اگرچه دردِ و رنج و زندگیِ سازندگان اصلی جامعه عمیقتر و وخیمتر شده است؛ اگرچه شاه رفت و مردم به حقوق ابتدائیشان دست نیافتهاند؛ اگرچه شاه رفت و اهدافِ «حمید اشرف» و دیگر یاراناش به ثمر نه نشست و نظامی بهمراتب دهشتناکتر به جامعه و بهمردم ایران تحمیل شده است، ولی با وجود همۀ اینها، برابر با حقانیت و یا مطلوبتر بُودن نظام پیشین در برابر نظامِ کنونی نیست. زیراکه پروندۀ حکومت پهلوی هم بهمانند حکومت جمهوری اسلامی، پُر از دربدری، پُر از بیخانمانیِ محرومان، پُر از دستگیری، شکنجه و کُشت و کُشتارِ کمونیستها، مبارزین و مخالفین است. در حقیقت رژیم سلطنتی کولهباری از جنایت و غارتِ اموال عمومی در کولۀ خود دارد که بعد گذشت چند دهه از عمر آن، اثرات آن همچنان دارد بر شانهها و بر ذهن و جسمِ هزاران انسان دردمند، مادران و پدران، خواهران و برداران داغدار سنگینی میکند. هم نظام قبلی و هم نظامِ فعلی از کیسۀ واحدی تغذیه شده و سیاستهای هر دو، در تأمین و تضمین طبقۀ سرمایهداری وابستۀ ایران بُود و هست. چگونهمیشودسیاستهایضدانسانیوسرکوبگرانهنظامِپیشینرافراموشکردوآنراازردۀنظامِجنایت،ونیزازردۀنظامِحامیزیرپاگذاشتنبدیهیترینحقوقِمیلیونهاکارگروزحمتکشخارجکرد؟
همانگونه آمده است پیشینۀ “محمدرضا پهلوی“، تنها به 8 تیر 55 خلاصه نمیشود و به قبلترها برمیگردد. کودتای خونین 28 مرداد 1332 و حملۀ وحشیانۀ ارگانهای مسلح و شعبان بیمخها به صفوفِ اعتراضی مردم، حمله به دانشگاهها و کُشتار دانشجویان در 16 آذر 1332، بعدها شکنجه و اعدام احمدزادهها، مفتاحیها، اعدام گلسرخی، دانشیان، توطئۀ تپههای اوین و تیرباران جزنی، حسن ضیاء ظریفی، عباس سورکی، سعید کلانتری، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، محمد چوپانزاده، مصطفی جوانخوشدل و کاظم ذولانوار، و دهها مورد دیگر، از جمله نشانههای وفاداریِ نظام پهلوی به طبقه و سیستم سرمایهداری است. معلوم استکه اینها فقط و فقط، قسمتهایی هر چند کوچک و کوتاه از سیاستها و کارکردهای نظام پهلوی در قبال جامعه و میلیونها انسان دردمند بُود. آنقدر مواد، و آنقدر چپاول و سرقت ثروتهای جامعه زیاد است که نوشتن همۀ آنها در یکجا غیرممکن میباشد. ولی یکموضوع روشن و قابل انکار نیست که “محمدرضا پهلوی“، حاصلِ کودتای امپریالیستی و نیز حاصلِ ساختوپاخت قدرتمداران بینالمللی در مقابل خیزشهای اعتراضی جامعه بُود. اگرچه وی روزی “صدای انقلاب را شنید“، ولی لحظهای از تعرض به مردم و جوانان عقب نه نشست. باری، «حمید اشرف» حاصلِ چنین سیستم و مناسباتِ سرکوب و غارتگرانهای بُود که “محمدرضا شاه” درپی پایداری آن بُود.
به دیگر سُخن، دُرست استکه اعتراضات مردمی در چهار دهۀ حکومتِ جایگزینِ نظامِ پیشین، مسیرهای متفاوتی را طی کرده است. پیشرفت، پسرفت، عدم تصمیمگیری و نظرِ سیاسیِ دُرست و نادُرست، و بالاخره بهمیان آوردن شعار “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا“، بهغیر از این نیست که [منحیثالمجموع] اعتراضات کارگری و تودهای، بهمرحلۀ تازهتر، بالاتر و روشنتری شیفت کرده است و بدُور از بخشهای متفاوت حکومتی – دولتی، درپی کسب مطالبات خویش هستند. منظور از اینکه هیچ قشر و یا صنفی از جامعه [بهغیر از خودیها و نیروهای سرکوبگر]، طرفِ نظام نیستند و خواهان سرنگونی آنند. به عبارت واضحتر سالهاست که پنداری چندگانه از ماهیت سرمداران و جناحهای متفاوتِ جمهوری اسلامی در هم ریخته شد، و اینرا خود سران حکومت هم [با هر گرایش و اختلافی] فهمیدهاند که برکناریشان در دستور کار سازندگان اصلی جامعه قرار گرفته است؛ فهمیدهاند مردم در ابعاد و در مقیاسی بسیار بالا از آنان متنفر و منزجر هستند؛ فهمیدهاند که سرکوبها بیش از این جوابگو و چارهساز نیست؛ فهمیدهاند که علیرغم تهدیدها و گردنکشیها، کارگران، زحمتکشان و جوانان در میداناند و میادین تولیدی و خیابانها را به جدال دو طبقۀ بالنده و میرنده تبدیل کردهاند. بانی آن سردمداران حکومتاند، زیراکه جانیان بشریت جان مردم را به لبشان رساندهاند و سُخن گفتن از امنیت و آسایش میلیون انسانِ رنجدیده بیمعناست. مردم بارها و بارها، وقت و بیوقت اعلام کردهاند، خواستهها و منفعتشان با نظامهای سرمایهداری منطبق نیست و خواهان دستمزد مطابق با تورم جامعه، زندگی بهتر و رفع هر گونه ظلم و ستم هستند. در پرتو چنین واقعیات و نیز درچهارچوب کشمکشهای طبقاتیِ ادامهدار در درونِ جامعه است که قدرتمداران بزرگ، برای حفظ و بردوامی سیستم و مناسبات امپریالیستی، تقلاءهایشان را صد چندان کردهاند تا جامعۀ اعتراضی را از مسیر واقعیاش باز دارند. بدینترتیب پیشبُرد و پیشرفت چنین سیاستی، مستلزم سرمایهگذاریهای تبلیغاتیِ بیش از پیش و همزمان تحریف حقایق و نیز تطهیرِ سوابقِ عناصر وابسته بخود است. با این تفاصیل وسط انداختن “شاهزاده” و نیز “سُخن“رانی و “مصاحبه“های بیمایۀ شاگرد شوفرهایی همچون “مصداقی“، پیرامونِ ظرفیت “رضا پهلوی” در هدایت جامعه را میشود در چنین راستایی مورد بررسی قرار داد.
علاوه بر اینها مردم با چه زبانی باید به دلقکهایی همچون “مسیح علینژاد” بفهمانند که خواهان تغییر حکومت از بالا نیستند؛ با چه زبانی باید بگویند که باقیماندهگان نظام قبلی، ادامهدهندهگان نظامِ فعلی هستند؛ با چه زبانی باید به دنبالهچههای سرمایه بفهمانند که از طریق این عناصر و حکومتها، چیزی جز دربدری بیشتر، و تقبُل هزینههای مالی و جانی سنگینتر نیست؛ با چه زبانی باید بفهمانند که سیستم و نظامِ پیشین و دار و دستههایشان بدرد جامعه نمیخُورند. از دید جامعه و مردم، نظام پادشاهی با هر رنگ و تزئین سیاسیای امتحان خود را پس داده و آشکار شده استکه هیچگونه تفاوتی با نظام کنونی – نداشته و – ندارد. برای اینکه سر هر دو، به بالا و از طریق قدرتمداران بینالمللی بر سر کار گمارده شدهاند. بههرحال بار دیگر گماشتگان و خودفروشان سیاسی را واردِ میدانِ رسانهایشان کردهاند تا جنبش و اعتراضات پیشرونده را به انحراف بکشانند و در همانحال تاریخِ سیاسی – مبارزاتی ایران را بر اساس دستنوشتههای سرمایهداران جهانی بخورد جامعه دهند. درنتیجه جز رسوائی بیش از پیش، نصیبِ باقیماندهگان و شاگرد شوفرهای نظام پادشاهی نخواهد شد. برای اینکه تسویهحسابهای سیاسیِ مردم در سالهای 56 و 57 بهقوت خود باقی است و جنایات نظام پهلوی را نه فراموش خواهند کرد و نه مدارایی با باقیماندهگان آن در کار خواهد بُود؛ برای اینکه نسبتشان با طبقۀ سرمایهداریست و با طبقۀ پائینیها هیچگونه نزدیکیای ندارند. خلاصه فهمِ اینقضیه دشوار و نیاز به داشتن عقلِ خلاق و یا هوش بالا نیست که برگشت به نظامِ گذشته ناممکن است؛ برای اینکه مولدِ 8 تیر 55 و صدها جنایتِ دیگر هست. بنابراین تقلاءهایشان بیهوده و متعاقباً محرکِ زنده نگهداشتن بیش از پیش حافظۀ تاریخی، از اعمال کثیف خاندان پهلوی است.
28 ژوئن 2022
7 تیر 1401