در استانه سال جدیدتحصیلی ۱۴۰۲ هستیم. در روزهای آینده درهای مدارس بر روی ملیونها دانش آموزش گشوده خواهد شد. طی۴۴ سال گذشته تسلط بر عرصه آموزش و پرورش همواره یکی از اهداف رژیم جمهوری اسلامی بوده است. رژیم برای تسلط بر عرصه آموزش و جلوگیری از شکست دین در مقابل علم، مدارس را به مکتب آموزش مذهب، خرافات و مکتب محفوظات طوطیوار تبدیل کرده است. در این محیطها بجای آنکه به کودکان و نسل جوان کمک شود تا خود و جهان پیرامون خود را آنچنانکه هست بشناسند، دانش آموزان را وادار میگردندکه مغزشان از مقدار زیادی معلومات غیر لازم، زائد و تحریف شده انباشته گردد. در مدارس ایران بجای آنکه آخرین دستاوردهای علمی در امر آموزش مورد استفاده قرار گیرد و دانش آموزان از آخرین داده های فرهنگی که سیر تکامل بشری آن را بوجود آورده است اطلاع یابند، حجم سنگینی از خرافات مذهبی به خورد آنان داده می شود.
دانش آموزان از همان سالهای اول تحصیل و مدرسه باید فن نماز خواندن و روزه گرفتن را بیاموزند و باپند و اندرزها و اخلاقیات پیامبران و امامان آشنایی یابند. دختران باید یاد بگیرند که چگونه به جنس دوم بودن، بی حقوقی مطلق و موقعیت فرودستی که “کتاب آسمانی”، برایشان ارزانی داشته است عادت بگیرند. باید بیاموزند که چگونه زیرچادر و مقنعه تار مویشان را بپوشانند. تیزهوشترین و بااستعدادترین دانش آموزان باید به حافظین قرآن تبدیل شوند.
در مدارس ایران کتابها و متون ادبی بی توجه به خلاقیتهای فردی، ذوقی و هنری دانش آموزان از مطالب دینی و اخلاقی پر شده اند و اساسا به وسیله ای برای ترویج خرافات تبدیل شده اند. محتوی این کتابها به مسائل و نیازهای جوانان هیچ توجهی ندارد. دانش آموزان برای احراز نمره قبولی و راه یافتن به کلاسهای بالاتر، مطالب را طوطیوار حفظ میکنند، بدون اینکه جذابیتی برای آنها داشته باشد و بدون اینکه ذوق ادبی را در آنها برانگیزد. کتابهای تاریخ نه تنها دانش آموزان را با تاریخ واقعیت کامل جامعه آشنا نمیکنند بلکه با تحریف تاریخ و وارونه جلوه دادن وقایع تاریخی و پرداختن یکجانبه به شخصیتهای تاریخی بدون توجه به زمینه های اجتماعی که در آن ابراز وجود کرده اند، دانش آموزان را به دور از هرگونه واقع نگری بار میآورند و هرگونه میل به مطالعه و تحقیق در زمینه مسائل، رویدادها و حوادث تاریخی را از بین می برند. آموزش زبانها خارجی در غیاب الگوها و روش های تدریس مناسب و در اثر نبود امکانات و تسهیلات لازم به امری شاق و طاقت فرسا تبدیل شده است.
علاوه براین روشهای تدریس هم غیرعلمی و به دور از دست آوردهای نوین در امر آموزش و پرورش هستند. به عنوان مثال تحقیقات روانشناسی نشان میدهدکه جوانان برای پرورش قوای عقلانی خود به یک محیط کار جمعی برای پژوهش و کاوش در مسائل تجربی، علمی و به بحث مشترک و گروهی نیازمند هستند. آنها باید ضمن پرورش علمی و فنی آزاد آن، هم مفاهیم و تصورات ذهنی خود را بسازند و با دست های خود پاره ای از مناسبات و مفروضات علمی را که در ذهنشان بوجود می آید مورد تجربه و آزمایش قرار دهند. اما در مدارس ایران به علت تراکم زیاد دانش آموزان در کلاسها، نبود وقت کافی و نبود آزمایشگاه ،کارگاه و وسائل کمک آموزشی، معلم به تنهائی به محور همه آموزشها تبدیل شده است. چنین روشهایی فرصت و مجال پژوهش دسته جمعی و تبادل نظر و مشارکت در زمینه های مختلف را از دانش آموزان سلب میکند و دانش آموزان مجبورند استعداد خود را در حفظ کردن طوطیوار آنچه معلم به زبان می آورد نشان دهند.
در مدارس ایران از یک طرف به دلیل حجم زیاد کتابهای درسی، کمبود وقت و تراکم دانش آموزان و از طرف دیگر به دلیل عدم تسلط همه جانبه معلمین در بحث های مورد نظر، دانش آموزان فرصت و حق مشارکت و اظهار نظر پیدا نمی کنند. این شیوه تدریس مانع رشد و بروز خلاقیتهای شاگردان شده و کلاسهای درس را به محیطی خسته کننده تبدیل کرده است. روشن است در فضایی آکنده از مسائل بی ربط به زندگی و مشغله های واقعی دانش آموزان، کلاس درس و مدرسه جذابیت خود را برای دانش آموزان از دست میدهد و به محیطی خسته کننده و ملال آور تبدیل می شود. آنگاه که کلاسهای درس به محیطی یکنواخت و ملال آور تبدیل شوند، واکنشهای طبیعی دانش آموزان گاها از جانب معلم با ناسزاها و تنبیه های بدنی و ناسزاگویی بیشترین لطمه را به شخصیت کودکان و جوانان وارد می آورد. هنگامی که معلمان از حاصل و نتیجه تدریس خود در کلاس خرسند نیستند و یا نگران آنندکه شاگردان آنچه را یادگرفته اند فراموشکنند، تکالیف سنگینی را بر دوش شاگردان خود مینهند تا در خانه آن را انجام دهند. این روش که بسیار هم معمول است دانش آموز را از درس و مدرسه میراند.
از آن گذشته در سیستم آموزشی ایران به ورزش و پرورش جسمی و نقش سازنده آن در مورد کودکان و جوانان توجه جدی نمی شود. کودکان و نوجوانان به علت نبود مکانهای مناسب در سطح شهر و یا روستا و همچنین به دلیل زندگی کردن در آپارتمانها و خانه های کوچک و شلوغ مکانی برای ورزش و بازی کردن ندارند. فضاهای تنگ مدرسه ها هم اصلا چنین فرصتی را به دانش آموزان نمیدهد.
در این شرایط تنها با به میدان آمدن نیروی عظیم دانش آموزان و دانشجویان، معلمان و استادان مبارز و با پیونددادن مبارزات آنان با مبارزه کارگران و دیگر بخشهای معترض جامعه می توان نه تنها می توان تلاش جمهوری اسلامی برای تسلط بر فضای آموزشی را خنثی نمود، بلکه راه را برای رها کردن جامعه ایران از چنگال ارتجاع اسلامی حاکم هموار نمود.