روزنامه کار و کارگر که در تهران چاپ می شود در شماره امروز سه شنبه ۱۲ دیماه خود گزارش تکان دهنده ای از حال و روز کارگران ساختمانی در ایران را منتشر کرده است. در این گزارش با اتکاء به آمارهای دولتی آمده است که پرحادثه ترین و زیان آورترین شغل متعلق به کارگران ساختمانی است بطوری که عمر مفید اشتغال در بخش ساختمانی ایران برای کارگر ۱۵ سال است و بعد از این مدت کوتاه معمولا فــرد از کار می افتد. بعلاوه بیش از نیمی از آمار حوادث شغلی ایران متعلــق به کارگران ساختمانی اســت.
در این گزارش از قول یک فعال کارگریآمده است: «شیوه کار ساختمانی در ایران همچنان مانند یک قرن گذشته است و نحوه کار ساختمانی ما به نسبت یک صد سال پیش تفاوت خاصی نکرده است. مواد به کار رفته در ساختمانسازی تغییرکرده اند اما همچنان از ابزارهای غیر استانداردی مانند بیل، فرغون، کلنگ، بالابر دستی کوچک و غیره استفاده می شود. حتی از بالابرهای خاص تنها برای ساختمانهای بسیار مرتفع استفاده می شود و در ساخت ســاختمان مرتفع نیز برای طبقات بسیار پایین مانند همکف، اول و دوم از بالابر برای جابه جایی کیســه های ۵۰کیلویی گچ، ماسه، سیمان، خاک سنگ و…استفاده نمی شود. این درحالی است که در قانون سقف بار قابل حمل برای کارگر را ۲۰کیلوگــرمتعیین شده است اما کارگران ساختمانی در ایران روزانه وزن های۴۰و ۵۰ کیلویی بلند می کنند.»
وی در ادامه می گوید:«وقتی بهداشت حرفه ای و ایمنسازی محیط کار رعایت نمی شود، در واقع برای کارگر ساختمانی مصداق مرگ خاموش اســت. درست است که فرد مانند سقوط از ساختمان یا فروریختن مصالح بر سرش دچار مرگ و نقص عضو نمی شود اما به مرور در اثر فشار ناشــی از بار روی بدن و فیزیک اســتخوان و اندام یا استنشــاق مواد به کار رفتــه در تولید، به مرور دچار بیماری شدید و مرگ زودرس می شود.»
امروزه بســیاری از کارگران ساختمانی به خاطر استنشاق قیر بی کیفیتی که بدون ماسک حتــی با کیفیــت آن را نباید استنشــاق کــرد، در بخش ایزوگام دچار ســرطان در پیری می شــوند. همچنیــن کارگران نقاش ســاختمانی نیــز اغلب دچار بیماری پوستی و ریوی به خاطر رنگ ها و گچ ها می شــوند. از سوی دیگر، خود سیمان، آهک، مواد اولیه خاک سنگ و…برای پوســت و ریه بسیار مهلک است و فرد در تمــاس طولانی با این مواد به احتمال زیــاد دچار بیماری شــدید در میانسالی خواهد شد.کارگران ساختمانی عملا در سن ۵۰ سالگی زمین گیر می شوند.»
واقعیت این است که در مورد کارگران ساختمانی مانند کارگران کارگاههای کوچک،حتی همین قانون کار نیم بند موجود رژیم هم در هیچ زمینه ای رعایت نمی شود. مراجع رژیم غالبا خود بخشی از مافیای ساخت و ساز هستند و یا به آنها بسیارنزدیک اند، از اینرو امکان تغییر و قانون گذاری در مورد بهداشــت شغلی کارگران ساختمانی عملا غیرممکن شده است.
کارگران ساختمانی بیشترین شمار طبقه کارگر ایران را تشکیل می دهند. از آنجا که این کارگران، فصلی هستند و بسیاری از آنها نامشان برای بهره مندی از خدمات عمومی در هیچ دفتری ثبت نمی شود، هرگز آمار دقیقی از جمعیت آنها وجود نداشته است و از آنجا که پراکنده هم هستند و زیر سقف تشکلهای واقعی و کارا قرار ندارند، به سادگی حقوق اولیه شان هم نادیده گرفته می شود.
اکثریت قاطع این کارگران از هیچگونه حق بیمه ای برخوردار نیستند و برای دوران از کارافتادگی هم ذخیره ای ندارند. یارانه ناچیز یا گاهی کمکهای از آنهم ناچیز تر کمیته امداد، تنها ممر معاش خود و خانوادههایشان است. این چنین است که پس از از دست دادن کار، جسم علیل و فرسوده شان را در کولبری در کردستان و سوختبری در بلوچستان به کار می گیرند. نباید فراموش کرد که همه این فشارها و بی حقوقی ها در مورد کارگران مهاجر افغانستانی که بیشتر آنها کارگران ساختمانی هسند، مضاعف است.
سرمایه داران به چیزی جز ثروت اندوزی نمی اندیشند. آنها نمیخواهند هزینه تامین امنیت در محیط کار را بپردازند. اگر زور مبارزه کارگر بالای سرشان نباشد اصلاً بیاد نمیاورند که کارگر هم انسان است و نه یک ابزار در دست آنها برای کسب سود. تا زمانیکه خروش انقلاب کارگران و مردم زحمتکش بساط رژیم جمهوری اسلامی و نطام سرمایه داری را درهم نپیچیده است، این خود کارگران هستند که باید به فكر خویش باشند و با اتکاء به مبارزات متشکل خود کارفرمایان و دولت را وادار به تأمین امنیت محیط کار خود بنمایند. ایمنی محیط کار هم مانند هر مطالبه دیگری تنها به ضرب مبارزه و همبستگی طبقاتی کارگران به سرمایه داران و دولت حامی آنان تحمیل می شود.