حکومت اسلامی یکی از درنده ترین رژیم هائی است که همه کنوانسیون و قوانین بین المللی در مورد حقوق زندانیان اعم از زندانیان سیاسی و محکومین دادگاههای عادی را نقض میکند. هر چند، هرازگاهی گوشه هائی از جنایاتی که به طور مدام در زندانهای ایران جریان دارد، در رسانه های جمعی انتشار می یابد و کوس رسوائی رژیم را به صدا در می آورد، اما به تغییری در رفتار جمهوری اسلامی منجر نمی شود و رژیم با وقاحتِ تمام از کنار آن می گذرد. از اینرو هرگونه تغییری در این وضعیت در جهت بهبود شرایط زندانها و بویژه آزادی زندانیان سیاسی جز از طریق اِعمال فشارِ سیاسی و اعتراضیِ توده ای میسر نمی شود.
سپیده قلیان فعال جسور مدافع حقوق کارگران که خود طی ۳ سال گذشته بیشترین زمان را در زندانهای مختلف ایران به سربرده است، گزارش تکان دهنده ای از وضعیت زندانهای زنان در شهرهای بوشهر و اهواز منتشر کرده است. در این گزارش ضمن بر شمردن موارد مشخصی آمده است:
«اینجا جایی است نزدیک آخر دنیا: بند نسوان زندان مرکزی بوشهر. سال گذشته و هنگامی که به این زندان تبعید شدم، میدانستم که با جهنمی فراموششده مواجه خواهم شد، اما سَبُعیت جاری در این زندان حتی در خیالاتم هم نمیگنجید. زنان زندانی این بند به جرم زن بودن و زندانی بودن تحت وحشیانهترین شکنجهها و در ضدانسانیترین شرایط ممکن نگهداری میشوند. در سیاهچال بوشهر هرگونه سرپیچی و سرکشی از اوامر خشن و غیرانسانیِ ادارهکنندگان زندان برابر است با مچالهشدن بیشتر و بیشتر در این برزخ که نه صدایی به بیرون دارد و نه چهرهای.»
چندصد و یا چند هزار زندانی سیاسیِ بی نام و نشان در زندانهای ایران زیر شکنجه و توهینِ هر روزه زندانبانان و شکنجه گران جمهوری اسلامی ایران قرار دارند، شمار زیادی از آنها به بیماری کرونا مبتلا شده اند و آمار جانباختگان در میان زندانیان بسیار بالا است.
گزارشها و فیلمهای که از زندانهای سیاسی و حتی عادی ایران به بیرون درز کرده و پخش شده است شرایط به غایت غیر انسانی و قرون وسطایی زندانهای ایران را نشان میدهد. زندانهای شهرستانها و مناطق دوردست که بندرت گزارشی از آنها در بیرون منتشر می شود، در شرایط بسیار دشوارتر و غیر انسانی تری قرار دارند. در گزارش سپیده قلیان از شرایط رقت بار مادرانی سخن گفته می شود که نوزادان خود را به همراه دارند، از زنان جوانی که مورد خشونت سکسی زندانبانان فاسد و روانی زندان قرار گرفته و در مواردی آنها را ناچار به قبول صیغه برای مفسدین مالی زندانی و یا زندانبان می کنند .
نگهداری چندماهه و گاهی چند ساله زندانی در سلولهای انفرادی که کمی بزرگتر از یک قبر معمولی هستند، با توالتی سرباز در گرما و سرما، بی خبر نگهداشتن زندانی از اوضاع بیرون و بی خبری از خانواده و عزیزان و دادن خبر دروغ هر روزه در مورد دستگیری همسر، فرزند، پدر و مادر، پخش صدای شکنجه و یا نوار صدای شکنجه شدگان، گوشه ای از جهنم جمهوری اسلامی برای زندانیان سیاسی است.
کرونا و زندانهای پرجمعیت که چندین برابر ظرفیت زندان در آن زندانی وجود دارد، عدم امکانات بهداشتی و درمانی، لازم، یک خطر جدی برای جان زندانیانی است که رژیم، آگاهانه آنها را به مرگ در دشوارترین شرایط زندگی محکوم کرده است .
زندانهای مخفی و فوق امنیتی سپاه و اطلاعات که نه تعداد آنها معلوم است، نه آدرسی از آنها در دست است و هیچ مقام و نهادی نمی تواند در مورد آنها پرسش کرده و خانواده زندانیان نیز نمی دانند فرزندان و عزیزانشان در کدام زندان و شهری زندانی هستند و اصلا آیا زنده هستند یا نه؟
شرایط زندگی محکومین دادگاههای عادی دست کمی از زندانیان سیاسی ندارد و چه بسا در موارد بسیاری دشوارتر هم هست. کودکان، بیماران، پیران و محرومین و تهیدستان زندانی که هیچ کمک مالی از بیرون و از خانواده دریافت نمی کنند، با مشکلات مضاعفی درگیر هستند. نبود وکیل و خدمات حقوقی و زندانی کردن آنها در مناطق دوردست، عملاً امکان ملاقات را بدلیل هزینه سنگین سفر برای اعضا خانواده از بین می برد .
دفاع از زندانیان سیاسی ، حمایت از خانواده زندانیان سیاسی ، مبارزه برای لغو شکنجه و اعدام ، دفاع از آزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی پیش شرط تحقق یک جامعه آزاد است که حقوق و کرامت انسان در آن برسمیت شناخته شود. بگذار ما صدای زندانیان سیاسی در هر نقطه کردستان و ایران، در هر سازمان و نهاد حقوقی جهانی باشیم و برای توده های هرچه وسیع تر مردم توضیح بدهیم که تحقق آزادی و کرامت انسانی در جامعه، در گرو آزادی کلیه زندانیان سیاسی و لغو شکنجه و اعدام است .