حزب کمونیست ایران

چگونه کرونا به داد جمهوری اسلامی رسید

جمهوری اسلامی ایران از جمله آن رژیمهائی است که هر پدیده ای و هر رویدادی که برای اکثریت مردم بد و فاجعه بار باشد، برای بقای وی می تواند خوب و مفید واقع شود. این رژیم مانند جغد بر ویرانه می خواند. جنگ 8 ساله  ایران و عراق که ویرانیهای بیشمار به بار آورد،ملیونها نفر را به کام مرگ کشید و  یا معلول و خانه نشین کرد، برکتی آسمانی نامیده شد و به عنوان ابزار کارائی در خدمت تحکیم سلطه این رژیم قرار گرفت. زلزله های پی در پی و سیلابها که خانه های مردم را ویران می کنند و خانواده ها را به عزای عزیزانشان می نشاندند، امتحان الهی به شمار می آیند، که گویا از این طریق درجه تحمل مردم مورد آزمایش خداوند قرار گرفته است.معمولا شدت وقوع این فجایع به حدی است که به مردم امکان نمی دهد به مسئله ای فراتر از آن بیاندیشند.”ویروس کرونا”هم بر همین روال به مثابه گندابی است که جمهوری اسلامی از آن تغذیه می کند و از آن حیات می گیرد.اگر کرونا برای اکثریت مردم بیماری و گرسنگی و بیکاری به بار آورده است، برای جمهوری اسلامی فرصتی طلائی برای بقا ایجاد کرده است.

اگر سخن بر سر یک تخصص و توانائی در جمهوری اسلامی باشد، این است که این رژیم از این استعداد سرشار برخودار است که  از جنگ و زمین لرزه و سیل و کرونا و از هر بلائی برای تداوم حاکمیت خود بهره ببرد. در چنین فضائی است که می توانند بیشرمانه، با خیال راحت، با شعور مردم بازی می کنند و با ارائه آمارهای نادرست و نامربوط خود را سرآمد کشورهای جهان در مبارزه با ویروس کرونا معرفی کنند.  رژیم در حالی  ویروس کرونا را یک مسئله روتین به حساب می آورد و مردم را در برابر آن به حال خود رها کرده است که دارای ضعیف ترین زیر ساختهای بهداشتی و درمانی در سطح جهان است و از این لحاظ در رتبه 120م قرار دارد.

کار دست کم گرفتن شعور مردم به جائی رسیده است که عقب مانده ترین بخش رژیم،( سازمان بسیج)، دستگاهی اختراع می کند که گویا در فاصله 100 متری ویروس کرونا را تشخیص می دهد و همه فرماندهان سپاه  هم در مراسم رونمائی از آن شرکت می کنند! احمق ترین آخوندها جای پزشکان متخصص را می گیرند و  طب اسلامی تبلیغ می شود و “ترکیب انبه و شیر شتر”به عنوان داروی ضد کرونا تجویز می گردد.

سال 1398 هم برای مردم ایران و هم برای جمهوری اسلامی سال رویدادهای مهمی بود. رویدادهائی که لرزه مرگ بر تن جمهوری اسلامی انداختند. در ماههای آخر سال 98 این ویروس کرونا بود که به داد جمهوری اسلامی رسید. گوئی کرونا و رژیم اسلامی به یاری همدیگر آمده بودند، تا یکی راه اشاعه ویروس را هموار کند و دیگری عمر رژیم را طولانی تر کند. به برکت این آفت بود که بحران گران کردن  نرخ بنزین و تحمیل کسر بودجه بر دوش مردم را از سر گذراند، کشتار  بیش از 1500 نفر و دستگیری هزاران نفر را از یادها برد. به زیر کشیدن هواپیمای اوکرائینی با موشک سپاه پاسداران و داغدار کردن چند صد خانواده را به فراموشی سپرد. اما با همه اینها این تمام ماجرا نیست، این رژیم، به “همت “  کرونا، به دست آوردهائی بیش از این نیاز دارد .

آنچه که جمهوری اسلامی به آن می اندیشد، تدارک ایجاد فضای اجتماعی کرونا زده ، برای بعد از کرونا است.کرونا دیر یا زود و با هر درجه ای از تلفات، تا پیداشدن ویروسی دیگر و اپدیمی دیگر، تمام می شود. رژیم اما نگران خشمی است که پس از کرونا شعله ور می شود. از اینرو از هم اکنون در تدارک آن است که از دوره کرونا سرمایه ای برای آنچه که پس از کرونا به آن احتیاج دارد،بیاندوزد. این اندوخته چیزی نیست جز حاکم کردن روحیه یاس و نومیدی بر جامعه.

علیرغم شیوع این افسانه که گویا کرونا ویروس “دموکراتی” است و فقیر و غنی نمی شناسد، محرومان جامعه بیش از همه در معرض ابتلاء به این ویروس قرار دارند. از لحاظ ویروس کرونا، جامعه  ایران در واقع به دو بخش تقسیم می شود، یک بخش آنهائی هستند که می توانند تا هر زمان که لازم باشد، در خانه بمانند و تنها عوارض جانبی ناشی از در خانه ماندنرا تحمل کنند. اما بخش دیگر کسانی هستند که احتمال مردن از کرونا را بر مردن حتمی از گرسنگی ترجیح می دهند و به همین دلیل در خانه نمی مانند. رژیم بر درخانه ماندن مردم  هیچکدام از این دو بخش جامعه پافشاری نمی کند، به این دلیل ساده ، زیرا نمی خواهد هزینه آنرا بپردازد. در این میان آنچه رژیم را نگران می کند عکس العمل بخش دوم یعنی کارگران و محرومان جامعه در دوره پسا کرونا است.

اما سیاستی که جمهوری اسلامی در رابطه با اپدیمی کرونا بدان عمل می کند از سر بی اطلاعی، کمبود دانش، مدیریت غلط و غیره نیست. هر چند در این زمینه ها نیز هرگز کارنامه درخشانی از خود به جای نگذاشته است، بحث در باره لیست طولانی ناکامی های رژیم اسلامی در زمینه کارآیی و مدیریت و دانش مجال دیگری را می طلبد. اما مورد بحران کرونا برای رژیم خاصیت دیگری هم دارد.  اگر امروز در گرماگرم شیوع کرونا،از عادی کردن وضع سخن می گوید، از سر ندانم کاری نیست، بلکه در این زمینه کاملا آگاهانه و حساب شده عمل می کند. چه کسی نمی داند در شرایطی که ایران از کمترین امکانات زیر ساختی پزشکی و درمانی برخوردار است، امروز با هر حسابی به نسبت جمعیت در برابر زیانهای کرونا باید ردیف اول جهان باشد، نه در ردیف های آخر، آنگونه که خود ادعا می کند.

اگر در نتیجه سیاستهای جمهوری اسلامی دو سوم مردم ایران هم به کرونا مبتلا شوند چه باک. رژیم می خواهد افزایش میزان تلفات در میان این بخش جامعه، آنها را مستاصل سازد و  یاس و نومیدی بر فضای جامعه حاکم گردد. رژیم بعد از کرونا مردمی را میخواهد،از ویروس رها شده، اما خسته و مایوس، در کنج تنهایی، با از دست دادن روحیه همبستگی اجتماعی، به صورت آحاد، به قرنطینه ابدی از نوع دیگری دچار شوند. این است آن سیاستی که باید به شکست کشانده شود.

تجربه زندگی و مبارزه کارگران و محرومان جامعه در همه جهان نشان داده است که  درد مشترک و سرنوشت مشترک انسانها را به هم نزدیک می کند و  آنها را به یافتن راه چاره مشترک رهنمون می شود. شناختن جوهر و محتوای واقعی سیاست و روش جمهوری اسلامی در رابطه با بحران کرونا، در عین حال راه و روش و وظیفه ما را در راستای خنثی کردن این سیاست ضد انسانی روشن می کند .