شانزدهم اکتبر برابر با بیست و چهارم مهرماه روز جهانی مبارزه با گرسنگی است. بیش از نیم قرن از زمانی که چنین روزی نامگذاری شد میگذرد. همه ساله در حول و حوش این روز آمارهای تکاندهنده ای انتشار مییابد. همه آنهائیکه مسببین این وضعیت فلاکتبار هستند، طرح های درازمدت برای از بین بردن این فاجعه عظیم اعلام میکنند. زمانیکه در سال ۲۰۰۸ معلوم شد که بیش از هشتصد و سی و دو میلیون نفر از مردم جهان از تغذیه کافی برخوردار نیستند، اجلاسهای متعددی برگزار شد و شرکت کنندگان در این اجلاسها تعهد کردند که این رقم را در سال ۲۰۱۵ به نصف برسانند و در سال ۲۰۳۰ نقطه پایانی بر آن بگذارند. زمانیکه در سال ۲۰۱۶ سازمان تغذیه و کشاورزی وابسته به سازمان ملل اعلام کرد که هشتصد و پانزده میلیون نفر همچنان از تغذیه کافی برخوردار نیستند ،بی ثمر بودن این تعهدات آشکار شد.
آمارهابسیارگویاتر از آن هستند که بتوان از کنارشان بی دغدغه گذشت. حدس زده میشود اگر چاره ای جهت جلوگیری از انهدام محیط زیست یافته نشود، در اینصورت در سال ۲۰۳۰ معادل پنج تا سی در صد از تولیدات کشاورزی کاهش یافته و در نتیجه نزدیک به یکصد میلیون انسان دیگر به فقر رانده خواهند شد.
آمارهای موجود نشان میدهند که از هر ۹ نفر جمعیت جهان یک نفر هر شب گرسنه میخوابد. مرگ و میر ناشی از گرسنگی بیش از مرگ و میرناشی از مجموعه ی بیماریهای کرونا،ایدز، مالاریا و سل است. بیش از ۱۶۰میلیون کودک زیر ۵ سال در جهان به سبب اینکه تغذیه کافی ندارند کوچکتر از سن واقعی خود هستند. نیمی از آنان در آسیا و یک سوم آنان در آفریقا زندگی میکنند. نیمی از مرگ و میر شش میلیون کودک در سال ناشی از عدم تغذیه کافی است.
بر اساس اعلام سازمان غیردولتی اکسفام ۸ نفر از ثروتمندترین افراد جهان بیش از ثروت ۵۰ درصد از مردم جهان ثروت دارند. طبق اظهار نظر موسسه “برنامه ی غذایی جهان”، کافی است روزانه ۲ سنت از این ثروت اختصاص داده شود تا یک وعده غذا با ویتامینهای مورد نیاز در اختیار دانش آموزانی قرار گیرد که از سوءتغذیه رنج می برند.
مطابق آمارهای رسمی و دستکاری شده مرکز آمار ایران،طی ده سال گذشته حداقل یک سوم قدرت خرید جامعه پائین آمده است.جمعیت مردم زیر خط فقر در سال ۱۳۹۰ بیست درصد بود و درسال ۱۴۰۰ به ۳۱ درصد رسید.یعنی یک سوم جمعیت کشور زیر خط فقر قرار گرفتند. و اکنون در سال ۱۴۰۲بیش از ۷۰درصد مردم ایران ۴ تا ۵ برابر زیر خط فقر زندگی میکنند. این اوضاع به نوبه خود موجب بروز انواع ناهنجاری ها و آسیبهای اجتماعی از قبیل تن فروشی، اعتیاد به مواد مخدر، زباله گردی ، کارتن خوابی کودکان کار و خودکشی و غیره شده است.
تنگدستی و استثمارشدید و تحمیل شده به خانوادههای کارگری و تهیدست سبب میشود تا اعضا آنها مداوما تحت فشار روحی باشند. آنها از کودک و بزرگ کار میکنند با اینحال تامین یک زندگی بخور و نمیر برایشان مشکل میشود. داشتن اوقات فراغت برایشان محال شده و اندیشیدن به راه حل جهت تغییر سرنوشت خویش برایشان با موانع بسیار مواجه میگردد. ثبات خانوادگی و حتی فردیشان در خطر مداوم می باشد. بنابراین پرداختن به امور سیاسی، اجتماعی و مبارزه برای کسب حقوق انسانی و دموکراتیک برای آنها مشکل میشود. بدست آوردن آگاهی سیاسی و طبقاتی و سازمانیابی در کنار همطبقه ایها برای آنها سخت میشود. وقتی آنها در روی زمین راه نجاتی نیابند زمینه برایشان فراهم میشود تا به تخدیر مذهبی روی آورده و عدالت را در قیامت بجویند. این همان چیزی است که صاحبان سرمایه و دولتهایشان و در ایران جمهوری اسلامی میخواهد.
واقعیت این است که راه حل های سرمایه دارانه برای پایان دادن به این فاجعه عظیم انسانی چیزی جز تثبیت همین وضعیت نخواهد بود. اگر قرار است پایانی بر این وضعیت یافت شود، تنها در جدال برای به زیرافکندن نظامی میسر میگردد که فقر و گرسنگی یکی از نتایج کارکرد آن است.مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی مبارزه است برای بیرون آوردن هفتاد درصد مردم جامعه از فقر و بیکاری، از محرومیت و بی مسکنی، از گرانی و دهها معضل کوچک و بزرگ اجتماعی دیگر.