در پنجم خرداد 1402 جمعی از فعالین زنان گیلان و بیدار زنی در سالگرد به خاک سپاری پیکر رومینا اشرفی، گرد آمدند تا یاد او و تمام قربانیان قتل های ناموسی را گرامی داشته و بر اراده خود برای ادامه مبارزه با عوامل این قتل های هولناک تاکید بگذارند. رومینا در اول خرداد 1399 توسط پدرش به بهانه دفاع از شرف کشته شد. قاتل ضمن طرحریزی برای قتل رومینا از دامادشان، که وکیل دادگستری می باشد، پرسید که اگر دخترش را بکشد قصاص می شود؟ جواب شنید که مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولی قهری در قتل فرزند قصاص نمیشود.
در همین روز جمعی از فعالان زن مریوان بر مزار فرشته نجاتی حاضر شدند. آنها نیز ضمن گرامیداشت یاد این قربانی بی دفاع و همه قربانیان قتل های ناموسی خشونت سیستماتیک علیه زنان را محکوم کردند.
فرشته نجاتی اهل مریوان بود. ۱۸ سال داشت و مادرش در یک آسایشگاه روانی بستری بود. دو روز قبل از مرگش با التماس از مسئولین آسایشگاه خواست به او پناه دهند وگرنه کشته خواهد شد. کسی حرفش را جدی نگرفت. فرشته از مادرش خداحافظی کرد، لباسهایش را درون ساکی گذاشت و به زن همسایه گفت برای خداحافظی آمدهام، این لباسها هم یادگاری باشد برای تو، زن همسایه جدی اش نگرفت. روز بعد پدر فرشته به اتهام اینکه او با پسری رابطه داشته سرش را گوش تا گوش برید. پزشکی قانونی، اما گفت: فرشته نجاتی باکره بوده!
فعالین زنان گیلان، فعالان زن مریوان و بیدار زنی ضمن گردآمدن بر مزار قربانیان نامبرده در روز جمعه پنجم خرداد بیانیه ای مشترک صادر کردند. آنها نوشتند:
“امروز، ما بر مزار رومینا، با ادای احترام به وی و تمامی قربانیان قتلهای ناموسی در سراسر دنیا، پیمان میبندیم تا در مقابل هرگونه قتل و جنایت و بیعدالتی و هرگونه تبعیض و آپارتایدی ایستادگی کنیم و تا رسیدن به جامعهای عاری از ظلم و نابرابری از پای ننشینیم.
مسلماً تا زمانی که تضاد کار و سرمایه، چرخهی تولید نابرابری و تبعیض و اصل ناگسستنی سرمایه برپا باشد، وقوع چنین تراژدی و جنایاتی اجتنابناپذیر و دور از ذهن نیست، پس، میبایست برای ریشهکن کردن چنین جنایاتِ سازمانیافتهای تمام توان خود را برای مبارزه با این ساختار ضدانسانی بهکار بگیریم و با آگاهی خود و دیگران علیه هر نوع ستمی بایستیم و برای برپایی دنیایی بهتر و جهانی عاری از خشونت، از تمامی ابزارهای خود برای سازماندهی همه ستمدیدگان و محذوفان بهره بگیریم”.
تحقیقات نشان می دهد که از هر دو زنی که در ایران کشته می شوند یک نفر قربانی قتل های ناموسی است. جمهوری اسلامی با قوانینش عملا مشوق این جنایات است. فرهنگ مرد سالارانه، که در اسلام نهادینه بوده و مرجع قانونگزاران در جمهوری اسلامیست نقشی اصلی در رواج اینگونه وحشیگری ها دارند. اگر فقر، جامعه بحران زده، تقویت جهل و خرافه مذهبی، فرهنگ عشیره ای و نظایر آنها در ایحاد فضای زن ستیز در جامعه نقش دارند ، همگی یا توسط جمهوری اسلامی ایجاد و با تشدید شده اند. اما این رژیم سرمایه داری مذهبی به طور مستقیم تر از عوامل یاد شده در قربانی گرفتن زنان نقش دارد.
فعالان و شرکت کنندگان در انقلاب “زن، زندگی، آزادی”، بدرستی حواهان بر افتادن جمهوری اسلامی به عنوان هموار کننده راه ایجاد جامعه ای هستند که شوراهای مرکب از زنان و مردان آنرا اداره می کنند. حاکمیت کارگران و زحمتکشان بر جامعه اجازه می دهد تا دست استثمارگران معمم و غیر معممِ ایرانی از خرافه پراکنی قطع شود، استثمارگرانی که فقط در شرایط وجود عقب افتادگی، تفرقه و دیکتاتوری امکان غارت دستاوردهای نیروی کار و ثروت جامعه را دارند. یاد همه قربانیان زن ستیزی ضد انسانی گرامیست. این یادها توشه راه مبارزه ای هستند که این انگل ها و فرهنگشان را از صحنه جامعه ایران خواهد روبید.