حزب کمونیست ایران

کردستانِ سربلند عنوانِ  “سنگرِ انقلابِ محرومان و ستمدیدگان ایران” را با خود دارد

روزنامه “همشهری آنلاین”گزارشی درباره شاخص های فلاکت در استانهای مختلف ایران دارد. در این گزارش در مورد دو استان کردنشین کرمانشاه و کردستان آمده است:”دو استان مرزی کرمانشاه و کردستان در پایان سال ۱۳۹۹ از لحاظ شاخص فلاکت صدرنشین شدند،  یعنی حاصل جمع نرخ تورم و نرخ بیکاری این دو استان در غرب کشــور به بالای ۵۸درصد رسید.” شکی نیست مانند همیشه آمارهای رژیم در جهت پوشاندن حقایق، دستکاری می شوند و در این مورد نیز میزان نرخ تورم و بیکاری، یا همان شاخص فلاکت در این استانها بسیار بیشتر از میزانی است کە اعلام میشود. از ذکر لیست بلندبالائی از آسیبهای اجتماعیِ فاجعه باری که پشت صحنه این آمارها خوابیده اند که بگذریم، همین شاخص فلاکت در  استانهای کردنشینِ غرب ایران دو پدیده: مهاجرت و کولبری را در ابعاد وسیع  به دنبال داشته است.

اول مهاجرت: یکی از عوارض ناشی از این فلاکت، مهاجرتِ کارگران و جوانان جویای کار بە کردستان عراق است.این پدیده  در سالهای های اخیر شتاب بیشتری گرفتە است. در این رابطە خبرگزاری ایلنا گزارشی از وضعیت کارگرانی کە برای کار بە شهرهای کردستان عراق می روند تهیە کردە است کە بازگو کردن بخش هایی از آن گویای شرایط بسیار سختی است کە حاکمیت جمهوری اسلامی بە مردم ایران تحمیل کرده است. بنا بە این گزارش “شمار زیادی از این کارگران، در حاشیه میدان بزرگ شهرهای کردستان عراق با چهره‌ها درهم رفته، پیشانی چین خورده و دست به زانو قلاب کرده نشسته اند، آنها با حَسرتِ دوری از خانواده و درد زندگی، هر روز صبحِ زود انتظار، میکشند. انتظار کار.”

البتە همیشه کارگران استانهای کردنشین ایران برای کار به کردستان عراق رفتەاند؛ اما در یک سال و چند ماه گذشته که فلاکت اقتصادی ابعاد وسیعتری بە خود گرفت و ارزش پول ایران بشدت سقوط کرد، این موجِ مهاجرت گستردەتر شده است. کارگران فوج‌ فوج راهی اقلیم کردستان می‌شوند آنها بیشتر در بخش ساختمان مشغول به کار می‌شوند، کاری سخت و پر مشقت. در کردستان عراق “ایمنی کار” به آن صورت مطرح نیست؛ نە ادارە کارِ آنجا بر کارگاه‌ها نظارت دارد و نه بازرسیِ کار به آن مفهوم وجود دارد؛ کارگرانِ مهاجرِ آنجا ،نه سندیکا دارند و نه انجمن صنفی؛ هیچ کس نیست که از حقوق این کارگران دفاع کند؛ اگر دچار حادثه شوند، چه فوت شوند و چه از کارافتاده، بحث مستمری و غرامت در کار نیست؛ در کل، در کردستان عراق شرایط کار و قرارداد، تابع اِستاندارد خاصی نیست. بارها دستمزد کارگران از طرف کارفرمایان پرداخت نشده است و کارگران نیز قادر به اعتراض نبوده‌اند. پس‌انداز کردن برای کارگران مهاجر یعنی اینکه شرایط زندگی بسیار بدتری را تحمل کنی تا قادر به اندکی کنار گذاشتن پول برای مخارج خانواده‌ای باشی که منتظر کمک هستند. بیشتر این کارگران در ساختمان‌های نیمه کاره شب را می‌گذرانند که از هر لحاظ بدون امکانات زندگی است و در معرض خطرات و بیماری‌های بسیار هستند.

دوم کولبری: کولبری یکی دیگر از عوارض رکورد شکنیِ شاخص فلاکت در مناطق کردنشین است. آنچە کە کولبری نامیدە میشود در حقیقت دادن جان در مقابل بدست آوردن لقمە نانی است کە حاکمیت جمهوری اسلامی بدست آوردنش را حتی بە روال عادی جوامع امروزی از کارگران و مردم زحمتکش محروم کردە است. هر چند آمار دقیقی از شمار کسانی که کولبری می کنند در دست نیست اما تخمین زده می شود که بین 100 تا 150 هزار نفر در طول 700 کیلومتر مرز، از طریق کولبری زندگی می کنند. در میان کولبران از نوجوانان ۱۲ ساله تا پیرمردان ۷۰ ساله به چشم می خورند. علاوه بر این زنان سرپرست خانواده و جوانان تحصیلکردهِ بیکار نیز شمار قابل توجهی از کولبران را تشکیل می دهند. اکثر گذرگاه های مرزی از سلماس تا اورامانات، محل عبور زنان و مردان، جوانان و نوجوانانی است که در یک بازیِ واقعی با مرگ برای امرار معاش درگیر هستند. کولبری از دید جمهوری اسلامی جرم است، از اینرو هر روز شماری از این زحمتکشانِ بیدفاع به کمین دسته هایی از مزدوران سپاه و نیروی انتظامی می افتند و همانند دشمن در میدان جنگ با آنان رفتار می شود. آنان آماج تیراندازی مستقیم قرار می گیرند و ادامه زندگی را وثیقهِ یافتن لقمه نانی قرار می دهند. فصل زمستان و سرمای جانسوزِ رشته کوه های زاگرس، کار در شب و عبور از میان میلیونها مینِ به جا مانده از جنگ ویرانگر ایران و عراق و کمینگاه های راهزنان و باجگیران سپاه پاسداران و نیروی انتظامی که هر شب با کُشتن کولبری، چراغ کورسوز امید خانوادهِ فقیری را خاموش می سازند، محیط کار و شرایطی را که کولبران در جستجوی لقمه نانی به کار در آن تن در می دهند، تشکیل می دهد. کولبران با وجود همه این مخاطرات، ناگزیر بخشی از دستمزد ناچیز خود را به عنوان باجِ عبور، به مرزبانان رژیم اسلامی می پردازند. علاوه بر این، گذرگاههائی هم در خاک کردستان عراق هستند که  در آن نیروهای مسلح احزاب سیاسی مخالف رژیم، راه را بر کولبران می بندند و آنها نیز به ناروا سهمی از درآمد ناچیز کولبران را تصاحب می کنند.

اما اگر کردستان در گزارش روزنامه همشهری در صدر شاخص فلاکت در ایران قرار دارد، از یک زاویه دیگر، از لحاظ مقاومت و تسلیم ناپذیری در برابر جمهوری اسلامی نیز در صدر قرار دارد.  اگر  در نتیجە حاکمیت رژیم اسلامی در کردستان شاخص بیکاری و فقر و فلاکت مردم بالاست،  اما در ادبیات سیاسی ایران  کردستان هموارە با واژەهای چون مقاومت و اعتراض  و تسلیم نشدن  تداعی میشود. شناسنامە واقعی مردم مبارز و انقلابی کردستان نە با فقر و محرومیت بلکە با  مقاومت سرفرازانە آن  در مقابل رژیم هار جمهوری اسلامی ، با تسلیم نشدن در مقابل سیاست های جنایتکارانە این رژیم و مبارزە برای بدست آوردن حقوق پایمال شده خود معنا مییابد، کردستانِ سربلند، عنوانِ سنگر انقلاب محرومان و ستمدیدگان ایران را با خود دارد.