حزب کمونیست ایران

ارزیابی نقد حلمه مهتدی بر سخنان رفیق ابراهیم

جمشید عبدی

“همه‌چیز! آری، همه‌چیز را یک انسان می‌تواند فراموش کند، اما خود را، وجود خویشتن خود را، هرگز.” (شوپنهاور)

ماهیت این افراد برای من نامشخص است، آیا کسی می تواند خود را هم فراموش کند. “حمله مهتدی” نشان داد که این توانایی را دارد. به یاد داشته باشیم که بدترین نوع تنفر، پرسیدن سوالی است که خود پاسخ آن را میدانیم و تنها قصد، شبه افکنی ساده انگارنه است. که ساده می گویند و ساده می اندیشند و ساده لوحانه گمان می کنند که برحق می پرسند. زمانی می گفتند فرهنگ بشر حاصل پرسیدن است و اکنون کسانی می پرسند که به ارزش پرسش واقف نیستند و بی آنکه به دنبال جستجو باشند، تنها خستگانی هستند که از تفکر تهی هستند و این دردناک است که ایشان می دانند که تعریف رفیق ابراهیم از دموکراسی و نگاه این رفیق، از منظر طبقاتی به دموکراسی بوده، که بر اساس تفاوت‌ها و نقش محوری آن در پروسه های اجتماعی و در فرایندهای سیاسی و اجتماعی است و این راستی انکار ناپذیر و استوار بر علوم جامعه شناسی و اقتصاد و هر کوفتی از این دست است.  نقطه کانونی این دیدگاه بر اصلی تأکید دارد که طبقه‌های اجتماعی در جامعه چگونه بر ساختار و عملکرد دموکراسی تاثیر می گذارند و نقش ایفا می کنند. مگر برای شما  نامشخص است که چرخش و بازتولید فرایند های اقتصادی، چگونه بر سایر مسائل اجتماعی و سیاسی، در سطح‌های مختلفی دخل و تصرف می کنند و قدرت و ثروت اشخاص و نهادها، بنیان سلطه در تمامی جوامع را رقم می زنند. این صفت شرمگینانه را بر دوش حمه مهتدی باید گذاشت، که دوست من “چو دانی و پرسی سؤالت خطاست.”

همیشه تأثیرات سیاسی این طبقات بوده که فرایندهای سیاسی و ماهیت دموکراسی را مشخص کرده است و آنجا که رفیق حمه برمیگردد و می گوید “دموکراسی واقعی” نادانسته بر این گفته مهر تائید می گذارد. کاکه حمه مگر در دهه 1930 آلمان دارای دموکراسی پارلمانی نبود؟ مگر غیر از این بود که “کاک آدولف رحمتی” مشروعیت کنترل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور را از صندوق رای بدست آورد؟ مگر نتوانست نمایندگان خود را از همین دموکراسی که ماهیتش برای شما تعریف ثابتی دارد، از 12 نماینده به 107 نماینده افزایش دهد؟ آنوقت شما برمیگردی و می گویی : “(دێمۆکراسی)کە زانستی مرۆڤایەتی سەلماندوویانن ناکرێ دڵخۆاز بێ و دەبێ پشت بەست بێ بە زانستی جێگای رزامەندی؛ زانست و لۆژیک و عەقلیەتی قابیلی قەبوولی سەردەم.لێکدانەوی دڵخۆازانە،بەرپرسانە نیە.”

ــ ای یاوه
یاوه
یاوه،
خلایق!
مستید و منگ؟
یا به تظاهر
تزویر می‌کنید؟
از شب هنوز مانده دو دانگی.
ور تایبید و پاک و مسلمان
نماز را
از چاوشان نیامده بانگی!

کوتاه نوشتید کوتاه پاسخ دادم، کاکه حمه  “به نفرت ز من در مکش روی سخت” دوستانه باش و دوستانه قضاوت کن “مرا با تو دانی سر دوستی است” تقاضا دارم پیش از آنکه بخواهید به این نامسولانه سخن گفتن ادامه دهید در این دیالوگ فیلم “خفتگان” خوب تامل کنید:

(نمیدونستم اینقدر از کبوترا خوشت میاد . . .

من از هر چیزی که حرف نمیزنه خوشم میاد!)