در چند هفتهِ گذشته بحث بر سر مهندسی کردن روند رای گیری برای ریاست جمهوری در ایران گرم بوده است و پیش بینی می شود تا چند هفته دیگر همچنان گرم نگاه داشته شود. بعد از “پاکسازی” کاندیدهای کمتر خودی توسط شورای نگهبان و بیت رهبری، بحث های زیادی از نو در مورد نقش و کارکرد جناح های درون حکومتی مطرح شده است. تردیدی نیست که هسته تصمیم گیرنده در رژیم اسلامی( رهبری سپاه پاسداران و خامنه ای)، طی دو دهه گذشته همواره از جریان موسوم به اصلاح طلب همچون سوپاپِ اطمینانی در امیدوار نگه داشتن توده ها به تغییرات در چهارچوب جمهوری اسلامی استفاده کرده است. اکنون اما بازیِ قدیمیِ دو قطبی سازی و جنگِ جناحی بین بدها و بدترها برای مردم به پایان رسیده است و در بالا هم طی پروسه ای، قدرت سیاسی و اقتصادی در ایران کم و بیش یکدست شده است. جناح حاکم با به دست گرفتن بیش از 60 درصد از اقتصاد و دارایی های عمومی و یکدست کردن مجلس اسلامی و قوه قضائیه، دست اندر کار تکمیل این پروسه هستند.اما این پروسه همزمان زندگی اکثریت مردم ایران را به فلاکت کشانده است. محیط زیست تخریب شده و دهها آسیب اجتماعی فاجعه بار دامنگیر این جامعه شده است. چنین وضعیتی جامعه را در آستانه انفجار قرار داده است. در چنین شرایطی هسته مرکزی قدرت می خواهد توان تصمیم گیری و واکنش سریع خود برای رویاروی با خیزش ها و اعتراضات توده ای و دیگر احتمالات پیشارو را بالا ببرد.
اما تا آنجا که به اصلاح طلبان حکومتی مربوط می شود، باید توجه داشت که آنها در عین اینکه به درجه ای تحت فشار دولت رسمی هستند، ظرفیت خود را برای مقابله با انقلاب و حفظ جمهوری اسلامی می شناسند. آنها منابع اقتصادی عظیم و شبکه ای از بوروکراتها و تکنوکراتهای را پشت سرخود دارند. آنها در عین حال گوشه چشمی هم به پشتیبانی فردای دولتهای غربی دارند. با امید به، به کار بردن چنین ظرفیتهائی است که هر چه در توان داشته باشند برای حفظ منافع خود و جلوگیری از رشد و تکامل انقلاب ایران به کار می برند.
در بنگاه های خبررسانیِ مسلطِ داخل و خارج چنان وانمود می شود که گویا اصلاح طلبان حکومتی دعوایشان با هسته مرکزی قدرت، بر سر باز شدن فضای سیاسی ایران است. این ادعا واقعیت ندارد. سوال این است این جناح که کاندیدهایشان توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شده است، چرا انتخابات را تحریم نمی کنند، چرا بیانیه ای محکم در مقابل این تسویه نمی دهند.
جریان اصولگرا تا حدود زیادی تکلیف شان برای مردم روشن است. به سادگی می توان گفت آنها مجموعه ایی آدمکشِ حرفه ای هستند که سودای قدرت و ثروت، هر جنایتی را برایشان توجیه می کند و از طریق سرکوب مستقیم و غیر مستقیم با چنگ و دندان از بقای خود دفاع می کنند. اما اصلاح طلبان حکومتی در دو دهه گذشته توانسته اند با مهندسی کردن بخش بزرگی از اذهان مردم عملاً توده های ناراضی را از تلاش برای اقداماتِ رادیکال بازدارند. از یک طرف با سوار شدن بر این تصور که با انتخابات در چهارچوب این رژیم می توان شرایط بهتری را به دست آورد و از طرف دیگر با ترساندن مردم از سوریه ایی شدنِ ایران، بر سر راه تحول انقلابی ایران سنگ اندازی می کنند.
اما چرا اصلاح طلبان حکومتی در قبال رد صلاحیت کاندیدهایشان ساکت اند و این نمایشِ رای گیری را تحریم نمی کنند، باید گفت: اول از همه در این سیستمِ ارتجاعی دیکتاتوری، دسترسی به منابع قدرت، یعنی امکان غارتگری بیشتر و کسب سود بیشتر. نگاهی به دارایی و ثروت خانواده رفسنجانی و نزدیکان “اصلاح طلب شان” بیندازید. یکی از کاندیداهای جناح اصلاح طلب حکومتی محسن هاشمی رفسنجانی بود. او رئیس شورای شهر تهران است. هفته گذشته یک عضو سابق شورای شهر تهران اعلام کرد که گردش مالی روزانه مافیای زباله در شهر تهران حدود 20 میلیارد تومان است. به گفته این عضو سابق شورای شهر تهران روزانه 20 میلیارد تومان مابه التفاوت یا به عبارت دقیق تر رانتی است که در مافیای زباله بین افراد دست به دست می شود. این یک قلم رانت ناچیزِ زباله را با حقوق 3 میلیون تومانی ماهیانه یک کارگر مقایسه کنید. در این زمینه همه سران رژیم از اصولگرا و اصلاح طلب از چنین رانت های برخوردارند. اصلاح طلبان حکومتی به هیچ وجه نمی خواهند میانه شان با هسته اصلی قدرت، آنچنان به هم بخورد که از دسترسی به منابع قدرت و ثروت محروم شوند. آنها با حسابگریِ ذاتیِ خود دریافته اند که در این موقعیت هم همچنان خواهند توانست بخشی از امیال سیاسی و منافع اقتصادی خود را تامین کنند. از اینرو از دیدگاه اینان تحریم انتخابات یک حرکت تندروانه و افراطی است.
اما چنانچه جامعه ایران وارد یک دوره انقلابی بشود در این صورت تکلیف هر دو جناح روشن است. حرکت انقلاب در نخستین گام خود از اصلاح طلبانی که تلاش می کنند، رژیم جمهوری اسلامی را از زیر تیغ نقد اجتماعی انقلاب بیرون ببرند، عبور خواهد کرد. اگر جناح اصولگرا در دو دهه گذشته به این جناح به عنوان سوپاپِ اطمینان، اجازه فعالیت داده است، امروز نیز دریافت اند که هنوز عمر مفید آنها در خدمت بقای رژیم به پایان نرسیده است. به نظر می رسد اتاق های فکر رژیم بعد از خیزش های توده ایی مردم در دیماه 96 و آبان 98 به فکر استفاده از این جناح به روشی دیگر هستند. اگر عموم مردم فریبکاری دوگانه گذشته را زیر عنوان دو جناح بد و بدتر درک کرده اند و از هر دو عبور کرده اند، اکنون می خواهند از ظرفیتهای این جناح به عنوان اپوزیسیون استفاده کنند. اپوزیسیونی که حد و مرزهای خود و حکومت را خوب می شناسد و در نقش اپوزیسیون کم خطر ظاهر می شود.